گنجور

شمارهٔ ۴۹۸

البش جان عاشق هوس میکند
شکر آرزوی مگس می کند
دعا گوی و سپری ز دشنام تو
از حلوای قندی که بس میکند
رود دل در آن زلف ترسان ز چشم
چو شبرو که خوف از عس می کند
نه کس را بر آن در گذارد رقیب
نه او التفاتی بکس میکند
به تیر تو دارد نظر آنکة صید
دوان است و رو باز پس میکند
از سوزم وخت راست هنگامه گرم
چو آتش که گرمی بخس میکند
بگلزار بی یار نالد کمال
چو بلبل که بانگ از قفس می کند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

البش جان عاشق هوس میکند
شکر آرزوی مگس می کند
هوش مصنوعی: روح عاشق مانند مگسی است که به شکر و آرزوها attracted می‌شود، و همواره در پی لذت‌های شیرین و خواسته‌های دلخواهش است.
دعا گوی و سپری ز دشنام تو
از حلوای قندی که بس میکند
هوش مصنوعی: دعا کن و از دشنام‌های تو به عنوان سپر استفاده کن، زیرا این دشنام‌ها شبیه حلوای شیرین است که به راحتی تمام می‌شود.
رود دل در آن زلف ترسان ز چشم
چو شبرو که خوف از عس می کند
هوش مصنوعی: دل مثل یک رود در زلف تو جاری است و از چشمانت می‌ترسد، مثل کسی که در شب از عسل می‌ترسد.
نه کس را بر آن در گذارد رقیب
نه او التفاتی بکس میکند
هوش مصنوعی: هیچ کس از رقیب نمی‌تواند به آن در راه یابد و او نیز به کسی توجه نمی‌کند.
به تیر تو دارد نظر آنکة صید
دوان است و رو باز پس میکند
هوش مصنوعی: کسی که در حال شکار است، وقتی تیر تو را می‌بیند، نگاهی به آن می‌کند و سپس به سرعت به عقب برمی‌گردد.
از سوزم وخت راست هنگامه گرم
چو آتش که گرمی بخس میکند
هوش مصنوعی: در هنگام گرما و هیجان، مانند آتش می‌سوزم که حرارتش باعث گرما می‌شود.
بگلزار بی یار نالد کمال
چو بلبل که بانگ از قفس می کند
هوش مصنوعی: در گلزار بی یار، کمال مانند بلبل در قفس ناله می‌کند و غمگین است.