گنجور

شمارهٔ ۲۶

دام دلهاست زلف دلبر ما
خوانمش دام ظله ابدا
صید از آن دام زلف چو بجهد
زآنکه دامی است پیچ پیچ و دوتا
تا جدا ساختی ز بند دو زلف
دل من ساختی ز بند جدا
گه کشم ناز و گه کشم زلفت
بنگر کز تو می کشیم چها
ریخت خونهای تازه در کویت
تا بریدند سر دو زلف ترا
گوید آن زلف لا چو خواهم وصل
چند گوید سیاه رو لالا
خاک راه تو شد کمال و تو زلف
هم نکردی به خاک راه رها

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دام دلهاست زلف دلبر ما
خوانمش دام ظله ابدا
هوش مصنوعی: زلف دلبر ما همچون دام دل‌هاست که هرگز از آن رهایی نیست.
صید از آن دام زلف چو بجهد
زآنکه دامی است پیچ پیچ و دوتا
هوش مصنوعی: وقتی کسی از دام زلف محبوب فرار کند، به دلیلی این کار دشوار است، چون آن دام به گونه‌ای پیچیده و گره‌خورده است که فرار از آن ساده نیست.
تا جدا ساختی ز بند دو زلف
دل من ساختی ز بند جدا
هوش مصنوعی: وقتی که زنجیرهای محبت را از هم باز کردی و از دو زلفت دور شدم، دل من را هم ذره ذره از بند آزاد کردی.
گه کشم ناز و گه کشم زلفت
بنگر کز تو می کشیم چها
هوش مصنوعی: گاهی ناز می‌کنم و گاهی زلف تو را می‌نگرم که چه احساسی از تو دریافت می‌کنم.
ریخت خونهای تازه در کویت
تا بریدند سر دو زلف ترا
هوش مصنوعی: خون‌های تازه‌ای در خیابان تو ریخته شد تا موهای زیبای تو را قطع کنند.
گوید آن زلف لا چو خواهم وصل
چند گوید سیاه رو لالا
هوش مصنوعی: وقتی زلف سیاه تو را می‌بینم، چقدر دل‌باخته‌ام که وقتی می‌خواهم به تو برسم، فقط حیران می‌مانم و نمی‌توانم چیزی بگویم.
خاک راه تو شد کمال و تو زلف
هم نکردی به خاک راه رها
هوش مصنوعی: خاکی که زیر پای توست، به کمال رسیده و تو حتی موهایت را هم به آن خاک نمی سپاری و آنها را رها کردی.