شمارهٔ ۱
افتتاح سخن آن به که کنند اهل کمال
به ثنای ملکالملک خدای متعال
پادشاهی که به پیرامن جاهش نرسد
از ازل تا به ابد وصمت نقصان و زوال
بر در بار جلالش نبود جای نشست
شهریاران جهان را به جز از صفّ نعال
در حریم ملکوتش که ملک راه نیافت
عقل و حس امر محال است که یابند مجال
آهنینپای چو پرگار شد و هم نرسید
پیک اندیشه در آن دایره الا به خیال
هست در چشم همه ناقص و معتل العین
هر که مقرون به چنین ذات کند شبه و مثال
قدرت اوست که پرورده شیرین کاری
طوطی ناطقه را در شکرستان مفال
حکمت اوست که پروانه دین داد به عقل
تا نهد شمع هدایت به شبستان ضلال
گر بخوانی به مثل آیت حمدش بر کوه
با همه سنگدلی ناله بر آید ز جبال
پیش اصحاب یقین بردن نامش به زبان
همچنانست که با تشنه لبان وصف زلال
برده ز آئینه دل غصه او زنگ حزن
رفته از گوشه خاطر غم او گرد ملال
می پرد مرغ رجا جلوه کنان شاخ به شاخ
در هوای چمن رحمت او فارغ بال
گر شود ماضی و حالات جهان مستقبل
ذات پاکش نشود منتقل از حال به حال
گر شهادت بنویسیم به کژ طبعی خویش
ذال خود بر کژی هیات خود باشد دال
ور نه از بنده عاصی چه عبادت آید
با چنین فعل بدو نفس نکوهیده خصال
چشم ب راه عنایت نهد این جسم ضعیف
عجز پیش آورد آن روز شود مسکین حال
یارب آن دم که ز سیلاب اجل خانه عمر
بپذیرد خلل و تن شود از غم چو خلال
به چراغ رخ آن ماه که بردند به چرخ
هفت قندیل زر اندود ازو نور و جمال
به کمالات محمد که ازو یافته اند
چار یار از شرف صحبت او عز و جلال
که از آنجا که عنایات خداوندی تست
نظر رحمت خود باز نگیری ز کمال
هر یک از مائده وصل نصیبی طلبند
تا کرا بخت نشاید بسر خوان وصال
شده از ساقی لطف تو جهانی سیراب
همچنان بحر کرم موج زنان مالامال
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افتتاح سخن آن به که کنند اهل کمال
به ثنای ملکالملک خدای متعال
هوش مصنوعی: صحبت را بهتر است با ستایش خدای بزرگ، سلطان همهچیز، آغاز کنند.
پادشاهی که به پیرامن جاهش نرسد
از ازل تا به ابد وصمت نقصان و زوال
هوش مصنوعی: پادشاهی که به دور و بر خود توجه نکند، از زمان آغاز تا ابدیت، نشانههایی از کمبود و زوال خواهد داشت.
بر در بار جلالش نبود جای نشست
شهریاران جهان را به جز از صفّ نعال
هوش مصنوعی: در دربار عظمت او جایی برای نشستن نیست و حاکمان عالم جز در صف خدمت، جایی ندارند.
در حریم ملکوتش که ملک راه نیافت
عقل و حس امر محال است که یابند مجال
هوش مصنوعی: در فضایی که مختص خداوند و پاکیهای اوست، نه عقل میتواند به آنجا نزدیک شود و نه حس انسانی، و این غیرممکن است که بتوانند در این حریم راهی پیدا کنند.
آهنینپای چو پرگار شد و هم نرسید
پیک اندیشه در آن دایره الا به خیال
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که هرچقدر هم تلاش کنیم و آهنینپا و مقاوم باشیم، نمیتوانیم به تمام افکار و اندیشههایمان دست یابیم. در واقع، افکار و ایدههایمان تنها از طریق تصور و خیال به ما دست میدهند و در دایره واقعیات محدود باقی میمانند.
هست در چشم همه ناقص و معتل العین
هر که مقرون به چنین ذات کند شبه و مثال
هوش مصنوعی: هر کسی که تلاش کند شباهتی از خود به صفات کامل و بینقص داشته باشد، در نظر دیگران ناتمام و ناكامل خواهد بود.
قدرت اوست که پرورده شیرین کاری
طوطی ناطقه را در شکرستان مفال
هوش مصنوعی: قدرت خداوند است که طوطی سخنگو را در دنیای شیرین و خوشمزه پرورش داده است.
حکمت اوست که پروانه دین داد به عقل
تا نهد شمع هدایت به شبستان ضلال
هوش مصنوعی: خداوند با حکمت خود، عقل را به راه دین هدایت کرده است تا همچون شمعی در تاریکی جهل و گمراهی، نور افشانی کند و راه درست را نمایان سازد.
گر بخوانی به مثل آیت حمدش بر کوه
با همه سنگدلی ناله بر آید ز جبال
هوش مصنوعی: اگر تو همچون آیه اول سوره حمد (الفاتحه) را بخوانی، حتی کوهها با تمام سختی و بیرحمیشان، از دل خود نالهای برمیآورند.
پیش اصحاب یقین بردن نامش به زبان
همچنانست که با تشنه لبان وصف زلال
هوش مصنوعی: اگر کسی که به حقیقت و یقین رسیده، نام او را بر زبان بیاورد، مانند این است که با افرادی که تشنه هستند، از آب زلال و خنک صحبت کند.
برده ز آئینه دل غصه او زنگ حزن
رفته از گوشه خاطر غم او گرد ملال
هوش مصنوعی: دل در آینهی خود غم و اندوه او را میبیند، و نوا و صدای حزن از ذهنت پاک شده است، اما هنوز غم و بیقراری او در خاطر باقی مانده است.
می پرد مرغ رجا جلوه کنان شاخ به شاخ
در هوای چمن رحمت او فارغ بال
هوش مصنوعی: پرندهای خوشحال و امیدوار به زیبایی و شادی در چمنزاری پر از رحمت و نعمت پرواز میکند و با آزادی و راحتی میچرخد.
گر شود ماضی و حالات جهان مستقبل
ذات پاکش نشود منتقل از حال به حال
هوش مصنوعی: اگر زمان گذشته و وضعیتهای جهان به آینده تغییر پیدا کند، ذات پاک او هرگز از یک حالت به حالت دیگر منتقل نمیشود.
گر شهادت بنویسیم به کژ طبعی خویش
ذال خود بر کژی هیات خود باشد دال
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به نادرستی خود شهادت بدهیم، نشانهای از نادرستی اصول و ویژگیهای خودمان خواهد بود.
ور نه از بنده عاصی چه عبادت آید
با چنین فعل بدو نفس نکوهیده خصال
هوش مصنوعی: اگر بندهای نافرمان باشد، از او چه نوع عبادتی انتظار میرود؟ با چنین اعمال ناپسند و ویژگیهای زشت که از نفس او ناشی میشود، چگونه میتوان به او امید نیکی داشت؟
چشم ب راه عنایت نهد این جسم ضعیف
عجز پیش آورد آن روز شود مسکین حال
هوش مصنوعی: چشم این بدن ضعیف به لطف و رحمت خداوند خیره شده است، و در روز محشر، این ناتوانی و ناتوانی خود را به نمایش میگذارد و حالتی مسکین و بیچاره به خود میگیرد.
یارب آن دم که ز سیلاب اجل خانه عمر
بپذیرد خلل و تن شود از غم چو خلال
هوش مصنوعی: پروردگارا، در آن لحظه که سیلاب مرگ به زندگی انسان آسیب میزند و دل پر از غم میشود، مانند خلالی میشود که از هم میگسلد.
به چراغ رخ آن ماه که بردند به چرخ
هفت قندیل زر اندود ازو نور و جمال
هوش مصنوعی: به نور چهره آن ماه، که او را به آسمان بردند، مانند هفت چراغی میماند که طلاکاری شدهاند و از او روشنایی و زیبایی میتابد.
به کمالات محمد که ازو یافته اند
چار یار از شرف صحبت او عز و جلال
هوش مصنوعی: کمالات محمد را چهار یار به دست آوردهاند و به واسطهی نشستن و همراهی با او، به عظمت و بزرگداشت نائل آمدهاند.
که از آنجا که عنایات خداوندی تست
نظر رحمت خود باز نگیری ز کمال
هوش مصنوعی: از آنجا که لطف و رحمت خداوند همیشه شامل حال توست، هرگز مهر و محبت او را از کمال و زیباییها دریغ نکن.
هر یک از مائده وصل نصیبی طلبند
تا کرا بخت نشاید بسر خوان وصال
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی در جستوجوی سهمی از لذت و وصال است تا ببیند چه کسی نصیبش میشود و شانس این را دارد که به سفره عشق دست یابد.
شده از ساقی لطف تو جهانی سیراب
همچنان بحر کرم موج زنان مالامال
هوش مصنوعی: از لطف تو، ای ساقی، جهانی همچون دریا از نعمتها و مهربانی پر شده و سیراب گشته است.