گنجور

شمارهٔ ۸۰

گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست
بحری ست لطف دوست که گردون حباب اوست
گر صادقی چو صبح مزن جز به مهر دم
چون صدق عالمی ست که مهر آفتاب اوست
راه ادب گزین که سزاوار افسر است
هرسر که از طریق ادب بر جناب اوست
اندیشه از کشاکش روز حساب نیست
آن را که چشم بر کرم بی حساب اوست
دربند زلف یار نه تنها دل من است
هرجا دلی ست شیفتهٔ پیچ و تاب اوست
آهسته رو خیالی و دست از هوس بدار
زین خنگ تیز رو که مه نو رکاب اوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست
بحری ست لطف دوست که گردون حباب اوست
هوش مصنوعی: عشق یار مانند یک گنج با ارزش است که تمام جهان به خاطر آن در حال ویرانی است. مهربانی دوست همچون دریا است که گردونه آسمان تنها حبابی در آن به شمار می‌آید.
گر صادقی چو صبح مزن جز به مهر دم
چون صدق عالمی ست که مهر آفتاب اوست
هوش مصنوعی: اگر راست می‌گویی، مانند صبح، جز با مهربانی سخن مگو؛ زیرا صدق و راستی جهانی است که مهر و محبت مانند آفتاب در آن می‌تابد.
راه ادب گزین که سزاوار افسر است
هرسر که از طریق ادب بر جناب اوست
هوش مصنوعی: راه ادب را انتخاب کن، زیرا هر کسی که از راه ادب به مقام والای او نزدیک شود، شایسته تاج و احترام است.
اندیشه از کشاکش روز حساب نیست
آن را که چشم بر کرم بی حساب اوست
هوش مصنوعی: فکر کردن به مشکلات و سختی‌های روز قیامت برای کسی که به رحمت بی‌پایان خداوند امیدوار است، لازم نیست.
دربند زلف یار نه تنها دل من است
هرجا دلی ست شیفتهٔ پیچ و تاب اوست
هوش مصنوعی: من تنها دل خودم نیست که به زلف یار گرفتار است؛ بلکه هر جایی که دلی وجود دارد، آن هم مجذوب زیبایی و پیچ و تاب اوست.
آهسته رو خیالی و دست از هوس بدار
زین خنگ تیز رو که مه نو رکاب اوست
هوش مصنوعی: آهسته پیش برو و از خواسته‌های بی‌جا دست بکش، چرا که این شتابزده، به مانند تیری تند است که ماه نو پشت آن قرار دارد.