گنجور

شمارهٔ ۷۶

گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است
در کوی عشقبازان رسوا شدن چه کار است
گفتند بت پرستی ست در اختیار طاعت
خود می کند وگرنه ما را چه اختیار است
برپایِ دارِ شوقت سر می نِهم چو منصور
کآخر همین سعادت در عشق پایدار است
در حلقه های زلفت بینی دل شکسته
نیکو نگاهدارش از ما به یادگار است
غم نیست گر خیالی از گفتگو بماند
در گلشن زمانه بلبل چو من هزار است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است
در کوی عشقبازان رسوا شدن چه کار است
هوش مصنوعی: اگرچه تعداد عاشقانی که به زلف یار پیوسته‌اند زیاد است، اما در دنیای عاشقان، رسوا شدن چه اهمیت و ارزشی دارد؟
گفتند بت پرستی ست در اختیار طاعت
خود می کند وگرنه ما را چه اختیار است
هوش مصنوعی: گفتند که پرستش بت در واقع به انتخاب خود او بستگی دارد و اگر نه، ما هیچ کنترلی بر این موضوع نداریم.
برپایِ دارِ شوقت سر می نِهم چو منصور
کآخر همین سعادت در عشق پایدار است
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و شوقی که دارم، با تمام وجود به پای این عشق می‌ایستم، همان‌طور که منصور هم برای اعتقاداتش ایستادگی کرد. چون در نهایت، این عشق و علاقه به پایداری و سعادت منجر خواهد شد.
در حلقه های زلفت بینی دل شکسته
نیکو نگاهدارش از ما به یادگار است
هوش مصنوعی: در حلقه‌های موهایت، دل شکسته‌ام را خوب نگه‌دار، این یادگاری از ماست.
غم نیست گر خیالی از گفتگو بماند
در گلشن زمانه بلبل چو من هزار است
هوش مصنوعی: اگر در این دنیای زیبا، تنها یادگاری از گفت و گو باقی بماند، غم به دل راه نمی‌دهیم؛ زیرا بلبلی مانند من، از این یادها بسیار دارد.