شمارهٔ ۷۴ - استقبال از شمس مغربی
گرچه اشک منِ غمدیده سراسر گهر است
هرچه دارم به جمالت که همه در نظر است
نزد رندان نظر باز غبار قدمت
توتیایی ست که در دست نسیم سحر است
مهر و ماهت نتوان گفت که همچون مه و مهر
دیگری هست ولی روی تو چیزی دگر است
سر گذشتم سگ کوی تو نکو می داند
که ز فریاد منش شب همه شب دردسر است
کمترین قدرشناس تو خیالی ست ولی
نیست قدری چو سگان، پیش تواش این قدر است
شمارهٔ ۷۳ - استقبال از بساطی سمرقندی: گرچه ابر زندگی جان بخش و صافی مشرب استشمارهٔ ۷۵: گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه اشک منِ غمدیده سراسر گهر است
هرچه دارم به جمالت که همه در نظر است
هوش مصنوعی: هرچند اشکهای من که از غم میریزم، مانند مروارید ارزشمند است، اما همهی آنچه دارم به خاطر جمال و beauty توست که همه چیز در دید من قرار دارد.
نزد رندان نظر باز غبار قدمت
توتیایی ست که در دست نسیم سحر است
هوش مصنوعی: در جمع دوستان و اهل دل، نگاه به تو مانند درخشندگی تکهای از سحر است که نسیم صبحگاهی آن را با خود به همراه دارد.
مهر و ماهت نتوان گفت که همچون مه و مهر
دیگری هست ولی روی تو چیزی دگر است
هوش مصنوعی: چهره و روشنایی تو را نمیتوان با هیچ کس دیگری مقایسه کرد؛ بلکه زیبایی و جذابیت تو ویژگی خاصی دارد که در دیگران یافت نمیشود.
سر گذشتم سگ کوی تو نکو می داند
که ز فریاد منش شب همه شب دردسر است
هوش مصنوعی: از کنار کوی تو رد شدم، و این سگ آنجا خوب میداند که من از فریاد و نالهام شبها همیشه در عذابم.
کمترین قدرشناس تو خیالی ست ولی
نیست قدری چو سگان، پیش تواش این قدر است
هوش مصنوعی: کمترین ارزش تو تنها یک خیال است، اما ارزش سگان در برابر تو هم کم است.

خیالی بخارایی