گنجور

شمارهٔ ۵۲

چمن را تا نسیمت در دماغ است
ز شادی غنچه را دل باغ باغ است
چو گیسو باز کردی رخ مپوشان
که حسن شب به دیدار چراغ است
تو برخور گرچه از خوان جمالت
نصیب جان عاشق درد و داغ است
چو عشق آمد درون سینه‌ای جان
تو فرما، کز توام باری فراغ است
خیالی ماجرای ما و زلفش
همان افسانهٔ طوطی و زاغ است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چمن را تا نسیمت در دماغ است
ز شادی غنچه را دل باغ باغ است
هوش مصنوعی: چمن به خاطر بوی خوش نسیم شاداب است و غنچه به خاطر این شادی، دل باغ را شاد می‌کند.
چو گیسو باز کردی رخ مپوشان
که حسن شب به دیدار چراغ است
هوش مصنوعی: وقتی که گیسوانت را باز می‌کنی، چهره‌ات را نپوشان، چرا که زیبایی شب در مقابل نور چراغ نمایان می‌شود.
تو برخور گرچه از خوان جمالت
نصیب جان عاشق درد و داغ است
هوش مصنوعی: اگرچه تو زیبایی خاصی داری و بر سر سفره جمال تو قرار گرفته‌ام، اما من عاشق به خاطر عشق‌ورزی‌ام دچار درد و اندوه شده‌ام.
چو عشق آمد درون سینه‌ای جان
تو فرما، کز توام باری فراغ است
هوش مصنوعی: وقتی عشق در دل کسی می‌نشیند، جان او را تسخیر می‌کند و از او می‌خواهد که از خود فراغتی بگذارد.
خیالی ماجرای ما و زلفش
همان افسانهٔ طوطی و زاغ است
هوش مصنوعی: داستان عشق ما و موهای او شبیه داستان افسانه‌ای طوطی و زاغ است.