گنجور

رباعی ۱۳۰

* ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم،
وین یک‌دمِ عمر را غنیمت شمریم؛
فردا که ازین دیْر کُهَن درگذریم؛
با هفت‌هزارسالگان سربه‌سریم.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

رباعی ۱۳۰ به خوانش سهیل قاسمی
رباعی ۱۳۰ به خوانش اسماعیل فرازی کانال سکوت

حاشیه ها

1392/12/03 13:03
بهرام مشهور

بیت دوّم را اصلاح کنید :
فردا که از این دیر مغان درگذریم
با هفت هزارسالگان همسفریم

1393/05/18 02:08
omid

فردا که ازین دیْر کُهَن درگذریم؛

با هفت‌هزارسالگان سربه‌سریم.
صحیح است. با توجه به تقابل دیْر کُهَن و هفت‌هزارسالگان....ببخشید....

1393/05/18 11:08
omid

سربه‌سریم صحیح میباشد.

1393/10/30 21:12
مهدی

بیت دوم: فردا که از این دار فنا درگذریم با هفتهزار سالگان سربسریم

1394/09/24 22:11
ناشناس

آقای بهرام مشهور خیلی به خود مطمئن هستید.دست کم بگویید بنده در نسخه ای این طور دیدم.

1397/11/24 12:01
رضا برازنده نیا

بادرود
مصرع دوم بیت اول را در جائی چنین دیده ام :
عمر عزیزست غنیمت شمریم
با سپاس

1400/05/16 23:08
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

 

" هفت­ هزار سالِگان "

 

ای دوست  بیا  تا غمِ فردا  نخوریم

وین  یکدَمِ عُمر را غنیمت شُمریم

 

فردا  که از این  دِیرِ فنا  درگذریم

با  هفت­ هزار سالِگان  سربسریم

- یکدَمِ عُمر: زندگیِ بسیار کوتاه

- دیرِ فنا: سرایِ نیستی، دنیا

- درگذریم: عبور کنیم، برویم

- هفت­ هزار سالگان: کسانی که هفت هزار سال پیش مرده اند و هیچ نام و نشانی از آنها نیست، هفت هزار سال اشاره به فاصله زمانی خلقتِ حضرت آدم  تا حضرت محمد دارد.

- سربسریم: برابریم، هیچ تفاوتی بینِ ما وجود نخواهد داشت!

 

برداشت آزاد:

ای دوست، بیا نگرانِ فردا و  فرداها  نباشیم، غم و غصه ها را کنار گذاشته  و با بودن  در زمانِ حال، قدردانِ لحظاتِ زندگی خود باشیم. مطمئن باش زمانی که بمیریم، هیچ تفاوتی  بین ما که الان مرده ایم  و کسانی که سالیان بسیار دور مرده اند و هیچ نام و نشانی از آنها نیست، وجود نخواهد داشت. به گفته­ی علی(ع)، وقتی که مُردیم، انگار که  اصلا  به این دنیا نیامده بودیم!

 

وقت را  غنیمت دان  آن قَدَر  که بتوانی

حاصل از حیات  ای جان  این دَم است  تا دانی

 

کام بخشیِ گردون  عُمر  در عوض دارد

 جَهد کن  که از دولت  دادِ عِیش  بِستانی

 

دیوان حافظ » غزل 473

- حاصل از حیات: میوه ­یِ زندگی

- ای جان: ای دوست، ای عزیزِ دل

- دَم: لحظه

- تا دانی: اگر بفهمی!

- وقت را غنیمت دان  آن قَدَر که بتوانی / حاصل از حیات  ای جان  این دَم است تا دانی:  تا آنجا که در توان داری  برای بهره مندی درست از وقت  و زندگی تلاش کن ، ای دوست، اگر خوب  دقت کنی خواهی دید، که همه یِ میوه یِ زندگانی، همین لحظه  یا دَم است  که  در دسترسِ  تواست  و چیزِ دیگری وجود  ندارد!

 

- کام بخشیِ گردون: برآورده شدنِ آرزوها

- جَهد: تلاش و کوشش

- دولت: دارایی، در اینجا منظور وقت است که  در واقع  باارزشترین داراییِ انسان می باشد

- دادِ عِیش  بِستانی: حقِّ شادمانی را به نحوِ اَحسن اَدا کنی

- کام بخشیِ گردون  عُمر  در عوض دارد /  جَهد کن  که از دولت  دادِ عِیش  بِستانی: خیلی ذوق زده نباش که به کامِ خود رسیده ای! بدان که بهایِ آن را پیشاپیش که همانا عُمرِ تو بوده است را  برایِ آن پرداخت کرده ای!  بنابراین; همیشه  نهایت تلاش خود را بکار ببند تا بهترین استفاده از عُمر و  وقتِ خویش بِبَری  و به گفته یِ عوام  حقِّ عیش و شادمانی را خوبِ خوب  اَدا کنی!

1400/11/10 18:02
اشکان حیدری

سلام.معنی و تفسیر عالی بود سرکار خانم صادقلو .استفاده کردیم