گنجور

رباعی ۱۴

* آن بیخبران که دُرّ‌ِ معنی سُفتند،
در چرخ به انواعْ سخن‌ها گفتند؛
آگه چو نگشتند بر اَسرارِ جهان،
اول زَنَخی زدند و آخر خفتند!

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

* آن بیخبران که دُرّ‌ِ معنی سُفتند،
در چرخ به انواعْ سخن‌ها گفتند؛
هوش مصنوعی: افرادی که به درک عمیق سخنان نپرداخته‌اند، در دنیای هستی به نمونه‌های مختلفی از کلام و گفتار پرداخته‌اند.
آگه چو نگشتند بر اَسرارِ جهان،
اول زَنَخی زدند و آخر خفتند!
هوش مصنوعی: وقتی که از اسرار دنیا آگاه نشدند، ابتدا به ستایش و بزرگی پرداختند و در نهایت به خواب غفلت فرو رفتند.

خوانش ها

رباعی ۱۴ به خوانش سهیل قاسمی
رباعی ۱۴ به خوانش زهرا شیبانی

حاشیه ها

1392/10/20 23:01
اردشیر

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
در تاریخ زندگی , همواره کسانی بوده اند , هستند و خواهند بود که خویش را بزرگ اندیشمند در بین گروهی از مردم روزگار خویش می دانسته اند و به شوند بی خردی افراد حاضر در پیرامونشان به اسانی هر پاسخی در خصوص هر گونه پژوهشی اعلام می دارند .
بهره کشی از مردم عادی و سوداوری از انسانها به شوند نادانی افراد شغلی سوداور برای این گروه از افراد است بیک از انجا که نمایاندن و گفتن سخنانی یاوه و پوچ با گذشت زمان کارایی خود را از دست می دهد و نظر به اینکه دسترسی به اسرار گیتی تنها در اختیار یزدان پاک این جهان می باشد بنابراین با پیشرفت روزگار و افزایش خردمندی مردم ,ناگزیر به کنار نهادن یاوه های قبلی و بیان کردن چرند جدید با مقصود قبل می باشند تا بتوانند به منافع خویش دست یابد
از همین روی در هر دورانی کلام و گفتاری نوین و مبتنی بر یاوه ها و چرت و پرت های جدید بر اساس نون نگرش انسانها و میزان خردمندی حاکم بر جامعه از این افراد بیان می شود که باور این حرفها به میزان سطح خردمندی مردم باز می گردد و پس از گذشت چند صباحی نیز از دنیا می روند بیک به جز بیان حرفهای پوچ و بیهوده و گزافه گویی پیرامون اسرار هستی سخن جدیدی اظهار نداشته اند و همواره پرسشهای اصلی بدون پاسخ مانده است و تنها پروردگار بزرگ بر انها اگاه است
زنخ زدن در فرهنگ فارسی دهخدا به معنی اضافه گویی سخنرانی , قصه گفتن , چانه زدن , سخنان بی نفع و هرزه و در فرهنگ فارسی معین به معنی افسانه سرایی کردن امده است
زنخی در یادداشت به دستخط شادروان دهخدا به معنی مسخرگی نیز امده است
خیام به درستی می گوید که این افراد اول زنخی زدند و اخر خفتند

1398/04/05 09:07
آرش محمدی

اردشیر جان! شما به صورت کاملا تعصبی دز همه نظراتت خیام را به ایزد و خدا پیوند میزنی در صورتی که در هیچکدام از ابیات نامی از خدا برده نشده و برعکس بر بیخدایی تاکید دارد خیلی روشن و واضح! . شما معنی اضافه میکنی به ابیات .

1399/05/25 09:07
کیانوش

درود خدمت پارسی دوستان گرامی
خطاب به آقای اردشیر،
دوست عزیز واقعا تعجب کردم از این برداشت شما و اینکه متعجب شدم که آیا میشود روی یک شعر در این حد مانور معنایی داد!؟
از نظر بنده حضرت خیام در این رباعی مفتی ها،و عالمان دینی رو مورد خطاب قرار دادند که بیخبرند و تنها خبر از غیب میدهند!
با تشکر از همگی و سایت محترم گنجور

1399/05/04 20:08
احمد نیکو

آن مدعیان که دُرّ‌ِ معنی سُفتند،
و از چرخ به گونه گون سخن‌ها گفتند؛
آگه چو نبودند ز اَسرارِ نهان،
با خود زَنَخی زدند و آخر خفتند

1402/09/21 21:12
آرسین الاهای

حداقل ی جوری معنی کنید بزرگوار شاکی نشه شما انگار داری قرآن تفسیر میکنی یا کتاب قصه نمیتونم زحمتم رو به باد بدم اما لطفا مصرع تفسیر شده رو اینقد بخون که بدونی موضوع چیه شما با فردی با هوش بسیار بالا در ریاضی در ادبیات در نجوم ووو غیره هم فکر میشی پس اینقد ساده از کنار کلمه با ی سرچ در گوگل از رو لغت نامه تفسیر نکن هر کلمه کلی مفهوم و معنا داره و هر جمله رو میشه در یک کلمه معنا کرد 

اصل داستان در بیت آخر و در مصرع پایانی خیام از راز هستی داره سخن میگه از واقعیت از چیزی که با شنیدن و کتاب خوندن نمیشه درکش کرد باید به ارتعاش بالاتر ۶۰۰رسید اول مسیر برای دانستن و ندانستن‌ چون در ذات همه ما یکی هستیم و یکی میشه همه و همه چیز در وجود ماست کافیه از اسرار آگاه بشی  خیام برای کامل کردن و اشاره و راز آفرینش میگه در اول از نخی زدن مثل دنیای در درون مادر و بریدن ناف و ناف نقطه مرکزی و ریشه وجودی ماست و در آخر در پایان خفتند نگفت مردن گفت در خود سرگردان بودن  یعنی پاک کردن گذشته و خاطرات حالا سه مصرع قبلی حروف در هر مصرع ۲۲ یعنی جمع میشه ۱۲و تک رقمی ۳ وارد زمین شدن از دنیای به دنیای دیگر از جای به جای دیگر وارد شدن و چقدر خیام چقدر حافظ شمس باید از دم و آن و لحظه و یکبارگی بگه که ما در خواب عمیق در زندان تن گرفتاریم کدوم خداناباوری میتونه به آگاهی برسه آخه هرکی تونست ثابت کنه میشه من راز یک شبه به هر چیزی آرزو داشتن و رسیدن میگم همه چیز در لحظه و در حال اتفاق میوفته اما تو کجایی در گذشته و آینده و توهم زندگی میکنی 

معادل عدد اول ۱۶۳ در دو رقم ۳۷ دو عدد خاص یکی از دنیای بالا ۳ و دیگری در دنیای فیزیک ۷ در کنار هم برو در ۳ضربش کن در ۶ضربش کن در ۹ ضربش کن و برس به خالق اعداد۹۹۹ در جمع ۲۷ چه عددی فرشته نگهبان شدی برای نجات دیگران ولی خود هنوز خوابی روح در عذابه تن از تنی به تن دیگر از زندگی به زندگی دیگر برعکسش کن ۷۲ در همش کن چی!؟ شد ۱۴ و خیام در کاملترین و بی عیب ترین رباعی ۱۴ اسرار رو فاش کرد صد هزاران درود بر تو ای خدای نجات یافته و نجات دهنده 

دوست نداشتم فاش کنم چون چنین حقی نداریم ولی حیف اومد دوستان بر سر خدا بودن یا نبود خیام سخن میگن خیام در خود کامل شد و رفت و بزرگترین لطفش شامل کسانی شد که اسرار را در کلمات خیام درک کردن  نبینم کسی بیاد بگه در پایین ترین ارتعاش چرا ساده بیان نکرد دلیل بر این همه پنهان کاری نیست خوب تو اگر بدونی کجایی که در پایین ترین ارتعاش وجودی خود نبودی 

1402/10/13 15:01
مسیح

درود بر همه،

از دیدگاه من، بزرگان در باره های پرشماری باهمه ژرفا و باریک بینی و تیزهوشی، بسیار ساده و درست به سوی خواسته سخن می گفتند. تا دلمان بخواهد می توانیم از کنج های گوناگون به گفته های پیشینیان بنگریم، ولی، یادمان نرود اگر بنمایه همه چیز را یکی بدانیم و بیانگاریم، آنگاه نباید به راهکارهای بسیار پیچیده و سردرگم برسیم.

همانند راه و روش کارکرد "کامپیوتر"، تنها با جابجایی دو دستور "0" و "1"، چه اندازه رخدادهای گونه گونه برمیخوریم... جهان نیز اینگونه است، یک بن مایه پایه، چند دستور و نهش (چیدمان) ساده و بیشمار رخسار گونه گون...

خیام نیز بر ناگریزی از آساهای(قوانین) گیتی باور داشت و پیشنهاد میکرد تا در این جهان، "این جهانی" زندگی کنیم. 

1403/01/20 12:03
Mehrdad Irani

دوست عزیزم آقای آرسین الاهی. شما اسرار هویدا نکنی بهتره. دوست عزیز این افاضات چیه اخه به عنوان علم مطرح کردی و نوشتی اینجا.

1403/09/22 12:11
arshiya

در نسخه ای از مجموعه آثار خیام با نام کلیات آثار حکیم عمر خیام بتحقیق و اهتمام محمد عباسی از انتشارات مهرگان-کتابفروشی بارانی این رباعی چنین آمده:

آنها که بحکمت دُر معنی سفتند

 در ذات خداوند سخنها گفتند

سر رشته اسرار ندانست کسی

اول زنخی زدند و آخر خفتند