گنجور

رباعی شمارهٔ ۸۰

زآن پیش که بر سرت شبیخون آرند
فرمای که تا بادهٔ گلگون آرند
تو زر نه‌ای ای غافل نادان که تو را
در خاک نهند و باز بیرون آرند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زآن پیش که بر سرت شبیخون آرند
فرمای که تا بادهٔ گلگون آرند
پیش از آنکه مرگ به تو شبیخون بزند، بگو تا باده ناب گلرنگ برای تو بیاورند
تو زر نه‌ای ای غافل نادان که تو را
در خاک نهند و باز بیرون آرند
تو زر جماد نیستی ای نادان! که تو را در خاک پنهان کنند و باز از خاک بیرون بیاورند!

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۸۰ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۸۰ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۸۰ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۸۰ به خوانش علی قلندری

حاشیه ها

1389/04/16 12:07

زان پیش که بر سرت شبیخون آرند: در اینجا رفتن ازرائیل بر بالین کسی و گرفتن جانش به شبیخون تشبیه شده است.
مفهوم: قبل از آنکه بمیری
فرمای که تا باده گلگون آرند: گلگون یعنی سرخ - باده گلگون به باده ای که بسیار رسیده و دارای رنگ سرخ مایل به بنفش است گویند.
مفهوم: دستور بده که برایت شراب گلگون آورند
تو زر نه ای ای غافل نادان که ترا : زر: طلا ، چیز ارزشمند -> زر نه ای : با ارزش نیستی
مفهوم: تو ای گمراه ، ارزشی نداری که تو را
در خاک نهند و باز بیرون آرند:
مفهوم: در زیر خاک پنهان کنند و دوباره بیرون بیاورند.
مفهوم کلی این رباعی اینست که خیام وجود آخرت را نفی می کند.

1390/08/30 21:10
علامت سوال

در بیت دوم خیام داره میگه که تو طلا نیستی که تو خاک پنهانت کنن و بعد بیرون بیارنت

1391/08/23 23:10

مراد از بیت آخر:
انسان یکبار به خاک سپرده شد کارش تمام شد زر نیست که دوباره بیرون آرندش فلحاظا نباید غافل باشیم ...

1391/08/16 10:11
غلامحسین مراقبی

با درود به همه دست اندر کاران گنجور، به ویژه مدیر گرامی سامانه
مصراع دوم در نسخه ای که ادوارد فیتزجرالد از آن برای ترجمه بهره گرفت، چنین است:
فرمای بتا تا می گلگون آرند
که با نگریستن به خطابی بودن مصراع نخست، این مصراع گویا تر است.
نیز می پندارم املای قدیمی ( ترا )، ناراست می نماید و بهتر است بنویسیم: ( تو را ).

1391/09/26 00:11

در کهن ترین نسخه چارانه های خیام نیشاپوری چنین نوشته شده است:
- زان پیش غمومات شبیخون آرند / بر کوی بتا تا مَیْ گلگون آرند / تو زر نه‌ای، ای غافل ابله که تُرا / در خاک نهند و باز بیرون آرند - (چارانه‌های عمر خَیّام - شمارة 99)

1392/09/30 06:11
ایمان مصدق

به جای "زر" ، "رز" زیبا تر است و این را می توان در کتاب دمی با خیام علی دشتی نیز یافت. رز مجاز از شراب است که اون رو برای کنترل تغییرات دمایی در زیر خاک می گذاشتند تا بهتر به عمل بیاید. منظور این که چو رفتیم، رفتیم!

1395/01/30 06:03
فرهاد

همان "زر" (طلا) درست میباشد که اگر زیر خاک پنهان کنند به همان صورت دست نخورده بیرون میاورند (کسی رز یعنی درخت یا شاخه انگور را زیر خاک نمیگذارد و از زیر خاک بیرون نمی آورد!)
خیام در اینجا معاد و برانگیختن پس از مرگ را زیر سوال برده است. همانگونه که در جای دیگر گفته: باز آمدنت نیست، چو رفتی، رفتی!

1395/04/22 02:06
ali

سلام به دوستان این شعرهایی که اساتید محترم نوشتن در هیچ نسخ تاریخی سند معتبری ندارد که از خیام باشد. اکثر رباعیات برای شعرا دیگر بوده که به خیام نسبت داده شده فقط دو یا سه رباعی است که سند تاریخی دارد ومربوط به خیام میباشد

1395/10/11 11:01
شریح شیون

خیام درین رباعی به روشنی دارد میعاد را نفی می کند و زر بهتر می تواند مراد خیام را گواه باشد تا رز منظور این است که در قدیم معمولن گنج ها را که اکثرن طلا بودند در خاک پنهان می کردند و باز دو باره در هنگام نیاز بیرون می آوردند خیام همین را مراد می کند که تو زر (طلا) نیستی که ترا در خاک پنهان کنند و باز بیرون کشند. یعنی نابودی تو ابدی خواهد بود.

1396/12/26 00:02
شهلا

در مناطق سرد قبل از فصل زمستان رز یا شاخه های انگور رو زیر خاک میکنند تا از سرمای زمستان در امان باشند و در بهار اونها را از زیر خاک بیرون میاورند،خیام میگه تو مثل رز نیستی که وقتی رفتی زیر خاک دوباره بیرون بیای، چو رفتی رفتی!

1396/12/26 01:02
nabavar

تو زر نئی ای غافل نادان که ترا
در خاک نهند و باز بیرون آرند
در جای جای قرآن برابگیختن دو باره ای انسان گوشزد شده
حتی جمع آوری استخوانها از بلندای کوه ها
و این معنا در بین مسلمین مسجل است .
این بیت همان برانگیختن دوباره را نفی می کند.

1396/12/26 01:02
nabavar

ببخشید : برانگیختن دوباره

1397/09/29 09:11
شهرام

اگر منظور خیام باده هست چه دلیلی داره که در مصرع اول اسم معاد رو بیاره و بگه قبل از آنکه به معاد برسیم
پس منظور خیام از غافل نادان کسیه در غفلت این دنیاست
قبل از اینکه کار این دنیا به آخرت برسه مستی حقیقی را خواستار باش وگرنه غافل نادانی که زر و طلا نشده و به حقیقت نرسیده چه از خاک بیرون بیاورند چه نیاورند اهمیتی نداره چون طلا نشده و چیزهای با ارزشو مثل طلا از خاک بیرون می آورند

1400/08/19 11:11
پویا خردمند

معاد چیه؟

مست حقیقی کدام است؟

ما یه جور مستی داریم که آنهم از الکل است و بس 

بقیه توهم است که از روانگردانان حاصل میشود 

آن بر ما حلال و این بر شما

 

1398/10/29 08:12
حمید رضا۴

این رباعیِ خیام ربطی به آخرت و نفی آن ندارد، چرا که او اینگونه باورها را تنها با پرسش مطرح می کرد.
بیت دوم، یک مشاهده و مقایسه زمینی ست و این واقعیت که طلای مدفون شده، پس از بیرون آوردن از خاک ماهیتش تغییر نمیکند، اما انسان مرده و مدفون شده هرگز به ماهیت پیشینش باز نمیگردد که او را از خاک بیرون آرند.
و پند می دهد که “دانا باش و غفلت مکن و عمری که به تو داده شده را خوب زندگی کن”.
می توان به آخرت ایمان داشت و سرمست از باده الهی شد و خوب زندگی کرد…
و می توان به آخرت باور نداشت و سرمست از باده زمینی شد و نیز خوب زندگی کرد.
اما خوب زیستن، بدون پذیرش یکدیگر همانگونه که هستیم و بدون خوب بودن با یکدیگر ممکن نیست.
از لابلای رباعیات می توان به آسانی دریافت که خیامِ ما حکیمی بود این چنین انسان دوست.

1399/09/14 01:12
بهرام مشهور

آیا این توهین بزرگی به خیام (و لاجرم) به علم و شناخت بشری نیست که دوستی در اینجا فرموده :گرچه پرداختن به شعر خیام مگر بقصد زیبا شناختی شعر پارسی عمر ضایع کردنست!!!!!!

1399/10/26 22:12
خیلی ناشناس

منظور از اینکه تو زر نیستی اینست که تو مانند طلا نیستی که صد ها سال در خاک می ماند و چیزش نمی شه! بلکه پوسیده خواهی شد

1399/10/17 08:01
محمدعلی سبحانی

زمانی که خواندن این اشعار دل را متزلزل می کند و شک به سراغ دل انسان می آید این شاه بیت غزل سعدی به داد دل می رسد
سعدیا گر بکند سیل فنا خانهء عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
و آنگاه به عمق فکر خیام بیشتر می توان پی برد که مروج شاد زیستن است و می گوید به خاطر ترس بی مورد ای غافل نادان از خوشی های این جهان غفلت مکن...

1400/12/16 10:03
محمد مهدی ستاری

بسیار عالی

1401/03/14 13:06
حبیب شاکر

سلام بر دوستان 

زآن پیش که سرو قامتت خاک شود 

نامت ز ضمیر دوستان پاک شود 

یکبار بود فرصت دنیا خوش باش 

آواز نه ای که باز پژواک شود

1401/05/28 22:07
احمد نیکو

زان پیش که بر سرت شبیخون آرند

فرمای که تا باده گلگون آرند

تو زر نئی ای غافل نادان که تو را

در خاک نهند و باز بیرون آرند