رباعی شمارهٔ ۵۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۵۵ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۵۵ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۵۵ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۵۵ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
ای کاش کسی این رباعی را کمی تفسیر میکرد! من خیلی کنجکاوم بدانم منظور خیام چیست.
من نظر خودم را مینویسم:
آن را که به صحرای علل تاخته اند- آن خدایی را که اورا علت همه علتها میدانند.
بی او همه کارها بپرداخته اند- 1: دین فروشان بدون در نظر گرفتن او همه کارهای خود را انجام میدهند. یا 2: همه کار دنیا در واقع بدون او انجام میشود.
امروز بهانه ای ساخته اند- دینفروشان از خدا فقط به عنوان ابزار استفاده میکنند.
فردا همه آن بود که در ساخته اند- 3: در حالی که هدف آنها فقط ما اندوزی برای فردا میباشد. یا 4: در حالی که فردا (روز واپسین)باید پاسخگوی کارهای خود باشند.
اگر فاعل مصرع اول و دوم را یکی بگیریم معنی شماره 2 وارد نخواهد بود. همچنین با توجه به سابقه خیام در نفی روز جزا و غیره بسیار بعید است که معنی شماره 4 وارد باشد.
دوست عزیز اگر چه این مطلب شما 11 سال پیش نوشته شده ولی خواستم مواردی را عرض کنم
آن را که به صحرای علل تاخته اند ، خداوند را نمیشود به صحرای علل تاخت صحرای علل جهان علت و معلولی و آسب هاست ! منظور انسان است
بی او همه کارها پرداخته اند اقرار به جاری و ساری بودن اراده الهی در این آمد و شد است و به قول مولوی غیر حق در ملک حق فرمان کراست؟
اشاره به این است که چیزی خلاف خواست و ارداه و مشیت خالق جهان در جهان جاری نمی شود و هر انسان زیرک خدا باوری هم این را می داند
مانند فرمایش امام ششم شیعیان که گاه خداوند امر میکند به چیزی که نمی خواهد اتفاق بیفتد و اتفاق نمی افتد مانند سجده شیطان و گاه نهی میکند از چیزی که میخواهد اتفاق بیفتد و می افتد مثل خوردن آدم از درخت ممنوع
در مورد فرمایش شما مبنی بر اینکه خیام منکر معاد است خیر چنین نیست . امیدوارم با توجه به گذشت یازده سال از این نظرتان فرصت کنید و یکبار دیگر خیام را بخوانید
سلام دوست عزیز. بنده نیز امیدوارم شما بعد دو سال مجددا خیام را بخوانید و عدم اعتقاد ایشان به معاد را درک کنید. من با دوست عزیزی که نظر خود را ۱۳ سال قبل نوشته موافق هستم.
جناب آیینه چرا طبق سنت و دینی که بزرگ شدید الکی حرف میذارید تو دهان خیام. لطفا بازنگری کنید در افکارتان
به نظر من با توجه به اندیشه ی خیام،دراین شعر منظور از «آن»انسان است.یعنی این که:انسان را دراین جهان پراز علی ومعلولی انداختند وبدون این که نیازی به اوباشد تمام کارها را انجام دادند ودرآفرینش جهان ومخلوقات نیازی به وجود آدم نبوده است.همچنین با توجه به اندیشه ی جبرگرایی خیام در بیت دوم می گوید:انسان وعلت ومعلول ها و...تنها بهانه ای بیش نیست وفردای قیامت مشخص می شود که هرچه خود(خدا)خواسته اتفاق افتاده وانجام گرفته،نه آن چه انسان ودیگران خواسته اند.
درود:
اگر مطالعه ای پیرامون مباحث نظری از قبیل الاهیات ، دین شناسی و فلسفه داشته باشیم متوجه میشویم که الاهیات و دین شناسی در زمینه ی استدلال مدیون یا وام دار فلسفه هستند با توجه به این که هر کدام به نوعی!
کلید معنای شعر در واژه ی "صحرای علل" است.
منظور از" صحرای علل " همان "علت العلل"_(جوهر یا به زبان یونانی ousia )_ ارسطوئی است که بوسیله ی متکلمان وارد دین پژوهی شده و آنرا برخلاف منظور ارسطو به "خدا" تعبیر کرده اند؛ پس معنای شعر چنین است: (لازم بذکر است به نظر اینجانب حق با فرهاد است با اندکی اختلاف)
موضوع اختلاف در این است:
بهانه خدا نیست بلکه بهانه چیزیست که باعث ساخته شدن خدا میشود و با پذیرش او قرار است که ما نجات یابیم؛ مانند : بهشت و جهنم،رستگاری و سعادت و مجازات دوزخ ،وعده و وعید به ناتوانان و ترساندن توانمندان.
به نظر من هم ترکیب صحرای علل به خدا برمیگرده ، با این توضیح که زیادی براهین موجود برای اثبات خدا به صحرا تشبیه شده
آنها که به صحرای علل تاخته اند
درست نیست؟
البته بر پایه عقل ناقصم عرض میکنم نه بر استناد به جایی
اگر دَر آخرین مصرع را دُر بخوانیم بسیار عرفانی میشه.
آن انسان را که در جهان یعنی صحرای علل آورده اند و او را تحت تاثیر علت ها قرار داده اند.
بدون نیز به انسان همه کارهای عالم را انجام داده اند
در این جهان برای آوردن انسان که این همه علل و رنج بر او حادث می شود، سخن های مختلفی گفته اند
فردا روشن می شود که این علل و رنج ها سبب شده تا او همچون یک دُر ارزشمند شود
با پوزش بسیار از تفسیر من عندی و خودزاده
صحرای علل باید همون عالم اسباب باشه
و مضمون شعر به نظر میاد جبر گرایی باشه
بنده به نظرم این رباعی ممکنه به این صورت بوده باشه:
آنان که به صحرای علل تاختهاند
بی او همه کارها بپرداختهاند
امروز بهانهای در انداختهاند
فردا همه آن بود که دی ساختهاند
کسانی که به علم (ابزار علت و معلولی که یکی از پایه های اساسی نگرش علمی به جهان هستی است) حمله برده اند و بدون استفاده از آن سعی در توجیه پدیده های جهان هستی و ساز و کار آن پرداخته اند، امروز توجیه اشتباهی (بهانه) ارایه کرده اند، فردا همان می شود که دیروز ساخته شده (اشاره به نگرش جبری و علت و معلولی حکیم)
صحرای علل ، دین و خدای ساختگی می باشد
که روشی برای محدود کردن فکر مردم است که سازنده خود از آن پیروی نمی کنن یا دورش می زنند
بهانه ای ساخته اند همان دین ساختگی است که در آینده پر شاخ و برگ تر می شود ، قضیه همون گربه و دعای بودایی ها
کسی را که در بیابان پر از مشکل و سختی (کنایه از این دنیا) دوانده اند (یعنی انسان)
همه کارها را بی مشورت با او (انسان) از پیش صورت داده اند
امروز (کسانی) دلیل نابجا می آورند که اینطور نیست
اما فردا همه چیز همانطور خواهد بود که (بی دخالت انسان) برایش درست شده
از دید من منظور شاعر از این شعر این است :
1- آن را که به صحرای علل تاختهاند : انسانی را که در صحرایی از علت و معلول انداخته اند (با سوالات زیاد و جواب های گوناگون سرگردان ساخته اند)
2- بی او همه کارها بپرداختهاند : بدون دخالت و اجازه خود او (انسان) به این جهان فرستاده اند (ناخواسته و برخلاف میلش این جهان را ساخته اند)
3- امروز بهانهای در انداختهاند : امروز با بهانه ای در پی منحرف کردن ذهنش از این پرسش ها و سردرگمی ها هستند (سعی دارند تا بهانه ای برای این کار که او را بدون اختیارش آفریده اند پیدا کنند تا ایرادی نگیرد)
4- فردا همه آن بود که در ساختهاند : در نهایت هیچ حاصل و نتیجه ای نیست و همه چیز همان بود که (انسان) میدید (بهشت و جهنمی و قضاوت و آخرتی (بهانه ای) درکار نیست)
آقا فرهاد مصراعهای اول تا سوم رو درست معنا کردن فقط مصراع چهارم رو اشتباه معنی کردن که اگه درست معنی بشه به راحتی معنای کل رباعی قابله درکه
"فردا همه آن بود که در ساختهاند"
در فردا هم از همون بهانههایی که در همون روز (فردا) ساختهاند و لازم دارند، استفاده میکنند. منظور کلی بیته دوم اینه که بهانهها و دلیلهای امروز و فرداشون باتوجه به نیازشون (برای فریب دیگران) مرتب تغییر میکنه (از دین و مذهب دارن سواستفاده میکنند برا منافع خوشون)
موفق باشید
با آقای ذاکری دربارۀ مصرع آخر موافقم ... مصزع آخر باید این باشد:
فردا همه آن بود که دی ساختهاند
تصحیح حاشیه فبلی من:
کسی را که در میدان روابط علت و معلولی (کنایه از این دنیا) دوانده اند (یعنی انسان)
همه کارها را بی مشورت با او (انسان) از پیش صورت داده اند
امروز بهانه ای (=علتی=سببی) در میان انداخته اند
و فردا همه چیز معلول علتی خواهد بود که دیروز ساخته اند
با سلام ، رباعی حاضر مثال دیگر رباعیات حجت الحق خیام ، تمایلات جبرگرایی وی را نشان می دهد و بوی جبر تندی در اوضاع و آفرینش عالم فنا به مشام می رسد . بنده با بیتی از حافظ رباعی مورد گفتگو را معنی می کنم :
چون قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر نه اندکی به وفق مراد است خرده مگیر
انسانی ک در این عالم بیکران آفریده میشه ب عنوان ذره ای از عالم بیکران،و این انسان فکر میکنه اشرف مخلوقاته و در کل عالم برتر ازون وجود نداره،بدون انسان کل این عالم برنامه ریزی شده در صورتی ک انسان اینو نمیدونه ک تحت جبر زندگی میکنه و زندگیش از قبل برنانه ربزی شده،امروز بهانه ای در انداخته اند منظور اینه ک انسان در حال حاضری ک زندگی میکنه چون قدرت انتخاب یکسری چیزهارو داره فکر میکنه از خودش اختیاری داره در صورتی ک اون قدرت انتخاب بهانه ایه تا انسان ندونه ک تحت جبر زندگیش برنامه ریزی شده،فردا همه آن بُوَد منظور اینه ک در صورتی ک طبق برنامه ای ک برای انسان تعیین شده زندگی انسان ب پیش میره
منظور از این اشعار این هست که آنهایی که برای اثبات خدا از صحرای علل یعنی همان علت و معلول استفاده میکنند همان هایی هستند که این بدون نیاز به خدا اینگونه استدلال میکنن پس می تواند جهانم بدون نیاز به خدا به وجود بیاید و تشبیه صحرای علل واژه ی زیباست که به این دست قبیل استدلال ها برای اثبات وجود خدا می آورند چون صحرا بی اب و علف و تقریبا چیزی در خود ندارد پس استدلال علت و معلول چیزی برای اثبات خداوند ندارد و مانند یک صحرا چیزی در خود ندارد و کاملا پوچ است
به نظرم آقای حسین ذاکری بهتر از همه به اصل موضوع پی برده. این رباعی با این شکل که اینجا درج شده بی معنا و مغشوش به نظر می رسد. در حقیقت شکل درست آن «آناناپ که به صحرای علل تاخته اند» بوده؛ و تاخته اند به معنای اولیه و روشن خود به معنای حمله بردن است. خیام می خواهد بگوید که درنهایت نظم و ماهیت ذاتی جهان فارغ از توصیفاتی ذهنی ما از آن است و در نهایت جهان راه خود را می رود فارغ از خواسته ها و نگرش های مابعدالطبیعی بشر.
تصحیح: در نوشته بالا: ابتدای بیت «آنان که...« باید باشد.
به نظرم مفهوم کلی اش در مورد جبری هس که به انسان تحمیل کردن
متن صحیح بیت دوم بدین صورت می باشد:
امروز بهانهای در انداختهاند
فردا همه آن بود که دی ساختهاند
فردا همه آن بُوَد که در ساخته اند یعنی فردا همه آن می شود (آن دروگ هایی) که امروز ساخته اند. کسانی که فردا می آیند آنها را حقیقت می پندارند.
در مصراع آخر منظور تثبیت شدن گفته های دین فروشان است در گذر زمان است و اینکه در اوایل بهانه می آورند ولی رفته رفته این بهانه ها به حقیقت مبدل میشود
ببینید دوستان شما باید برای درک این رباعی فلسفه تقدیر گرای و جبر گرایی بشناسید.
منظور از" آن "،خداوند می باشد،که تقدیرگرایان سرنوشت و اتفاقات ،علت معلول ها را از جانب خدا میدانند.و به کلمه تاخته اند دقت بفرمائید که منظورش این است که این جماعت تقدیرگرا اینو نسبت داده اند به خداوند. ی بار منفی هم دارد نوعی نقد کردن.
بدون او کارها رفتار ها کرده اند و میکنند ،قصد دارد مختار بودن انسان(تقدیرگرایان) در رفتار و اعمالش را برساند بر خلاف عقیده شان.
صحرای علل ، صحرا منطقه ای وسیع بی آب علف و خشک طاقت فرسات. علل و صحرا کنار هم قرار میدهد برای وسعت علت ها و معلول هاست ،البته این زمانی دک میکنید که جهانبینیتون به ماندد خیام بزرگ و خاص باشد.
امروز بهانه یی در انداخته اند فردا همه آن بود که در ساخته اند . دارد به علت معلول اشاره میکند که معلول فردات نتیجه علت های امروزت است.
در کل تقدیرگرایان را نقد میکند.
انسانها بر آینده خود تاثیر گذار هستند اما چه میزان؟درصد این تاثیر گذاری به گذشته و آینده ب بستگی دارد ، درواقع در محیطی که هستی این محیط که میزان تاثیر گذاری را تعیین میکند. این تقریبا ی تعریف کلی از جبرگرایی است.
چقدر این رباعی به شرایط حاکمان امروز ایران شبیه است
...
من هم به این موضوع فکر کردم ...
چه دنیایی ؛
هعی ... :(
هــعـــی :)
به نظر بنده،منظور خیام به صورت ساده بیان شده،همانگونه که اکثر رباعیات وی نیز اینگونه است
۱-آن را که به صحرای علل تاخته اند،یعنی کسانی که در صحرای بی پایان علت و معلول ها جولان میدهند و به اصطلاح میتازند و ادعا دارند ۲-بی او همه کارها بپرداخته اند،یعنی تمام کار عالم و ساخت جهان بدون حضور و دخالت آنان(این سری افراد) سرانجام یافته،در بیت دوم خیام استنتاج خود از جبر و اختیار را تقدیم می کند که تمام آنچه امروز و فردا اتفاق می افتد،ثبت شده و در واقع جبرگرایی خیام در این بیت مشهود می باشد،یا اینکه بیت دوم اگر اشاره به بیت اول داشته باشد ،اینگونه می شود که آنانی که دنباله رو علت و معلول هستن،به اصطلاح خود دلیل محکم و قوی در گواه سخن خود می آوردند ،در صورتی که فردا مشخص میشود که همه چیز از قبل تعیین شده بوده است
انسان که در این صحرای بیکران علیت (عالم) کشانده شده (1) و بدون او همه گردون ساخته و پرداخته شده بود (2) و فردا نیز بدون حضور او همه چیز همچنان سرپا است (4)، امروزه (روحانیون) بر او بهانه خلیفه اللهی می آورند (3).
سلام بر همدلان گرام
مائیم که با بند علل در بندیم
در بند ندانم که چرا خرسندیم
دیوانه چو دیوانه ببیند خندد
ما نیز چو دیوانه به هم می خندیم
سپاس و تبریک ماه مبارک رمضان
به نظر من با سوالی خواندن مصرع
فردا همه آن بوَد که در ساخته اند؟
معنا تکمیل میشه
درود
معنای بیت با توجه به اندیشهٔ خیام روشن مینماید. منظور از «آن» در اول رباعی، نوع آدمی است.
بدین ترتیب رباعی مذکور چنین حلیهٔ معنا میپوشد:
انسانی که به صحرای علل (استعاره از دنیا (ترکیب مذکور به عالم اسباب نزدیک است، پس جای برداشت الحادی از متن نیست)) آوردهاند، قبل از اینکه به وجود بیاید، تقدیرش نوشته شده است. با این وجود امروز (مجازا زندگی دنیوی) تنها بهانهای است و فردا (مجازا روز قیامت) مشخص میشود که همهٔ اینها تقریرات و تقدیرات از پیش نوشتهٔ فلک بوده...
اوقاتتان به شادکامی