گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۴۶

مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان
می خواه مروق به طراز آمدگان
رفتند یکان یکان فراز آمدگان
کس می‌ندهد نشان ز بازآمدگان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان
می خواه مروق به طراز آمدگان
هوش مصنوعی: به حرف‌هایی که درباره زمانه و افرادی که قرار است بیایند، گوش نکن. آنچه باید بخواهی، زیبایی و حالت را از کسانی که اکنون در صحنه هستند، بگیر.
رفتند یکان یکان فراز آمدگان
کس می‌ندهد نشان ز بازآمدگان
هوش مصنوعی: افرادی که به سفر رفته‌اند یکی یکی بازمی‌گردند، اما هیچ کس نشانی از آنها که در گذشته آمده‌اند، نمی‌دهد.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۱۴۶ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۴۶ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۴۶ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۴۶ به خوانش علی قلندری

حاشیه ها

1392/09/04 23:12
مصطفی

فکرمیکتم این شعر رو یشه شعری در مقابله با اعتقاد به تجانس (بازگشت محدد روح مردگان در قالب فردی جدید) دونست.

1394/09/22 14:11
بهرام مشهور

فکر می کنم ( و مطمئن نیستم ) منظور از زمانه سازآمدگان روایت سازان تاریخ باشد و اصطلاحات مروّق ( در رواق آسمان ) و طرازآمدگان اصطلاحات نجومی بوده باشد

1397/02/29 20:04
Mahsa

سلام میشه تفسیرش کنین؟

1397/05/27 14:07
مهدی

مشنو سخن از زمانه ساز امدگان
زمانه ساز:کسانی که ساز زندگی به گوش هاشان خوش اوا بوده است متنعم بودهاند
می خواه مروق:می ناب بخور به سلک تمام کسانی که امده اند و هستند
مصرع بعدی:واضح است که میگوید همه ی ما روزی در فراز بودهایم {اسمان}.و روزگاری دانه دانه خواهیم رفت
مصرع بعدی :چرا که کسی نشانی از بازگشن انهای که راهی شده ان نداده است
.پوزش اگز نقصی دارد چون همگان

1397/09/11 08:12
مهرداد پارسا

«زمانه ساز امدگان» در مصرع اول یعنی کسانی که اوضاع و احوال روزگار بر وفق مرادشان است. یعنی زاویه نگاهت به هستی و زندگی از دریچه زندگی و نگاه کسانی نباشد که در زندگی خود شانس با آنها یار بوده و زندگی خوشی دارند و اوضاع بر وفق مراد آنها است.
در مصرع دوم می گوید بلکه همچون آدم های متوسط الحال و و عادی می بخواه و دنیا را زیاد جدی نگیر. اینجا خیام مانند بسیاری از رباعیات دیگرش مخاطب را به قناعت و زندگی در زمان حال و عدم تلاش بیهوده فرا می خواند.
در مصرع سوم شاعر به توجیه پندهایی که در بیت اول بیان کرده است می پردازد و می گوید آنها که در بلنداها قرار داشتند و صاحب جاه و مقام بودند همگی به نوبت از صحنه روزگار محو شدند و نشانی از آنها باقی نیست. پس حرف من در مصرع اول درست است که نباید روی دلخوشی های این جماعت حساب باز کرد و تنها باید همچون یک انسان عادی که از مرگ و زندگی چیزها می داند و به عدم ثبات هستی همچون یک حکیم واقف است حیات را به فراغت خیال و دلخوشی گذراند و خیلی آن را جدی نگرفت.
و در نهایت در مصرع چهارم می گوید که کسی هم از آن فراز امدگان و صاحبان جاه و مقام که خیلی دنیا را جدی گرفته بودند خبری ندارد و وقتی رفتند دیگر بازگشتی در پی آنها نبود. یعنی چو رفتی رفتی...دیگر بازگشتی در کار نیست. پس دم را غنیمت دان و برای میراث خورها رنج بیهود را بر خود هموار نکن.

1397/10/28 18:12
پوریا۱۳

مصرع اول: به سخن کسانی که با زمانه میسازند توجهی نکن
مصرع دوم: می ناب بخواه همچون بلند مرتبه گان
مصرع سوم:رفتند از دنیا همه بلندپایگان
بیت چهارم:و کسی از بازگشتشان خبری ندارد

1398/03/06 16:06
مهرداد پارسا

با توجه به حاشیه جناب "پوریا13» لازم می بینم که تغییری در حاشیه که پیشتر به نگارش در آورده ام اعمال کنم.
در مصرع اول «زمانه ساز آمدگان» با نظر به مصرح سوم، اشاره کسانی دارد که زمانه بر وفق مرادشان است و با آن کنار آمده اند. و البته «زمانه ساز» بودن هم می تواند به شاهان و امیران جهانگشا هم نظر داشته باشد.
در مصرح دوم «طراز آمدگان» به نظرم اشاره به صفت ویژه «می» دارد. صفت اول «مروق» است و صفت بعدی «طراز آمده»، که به کیفیت می که می تواند به میزان و قدرت سکری آوری آن اشاره داشته باشد نظر دارد.

1398/08/01 14:11

سخن از مرگ است، بدون بازگشت. می خواه مروق، می صافی و پالوده و ببین و بفهم ای بشر، هر که باشی، هر جا که باشی، آخر چاه عدم است.
می خور که بزیر گل بسی خواهی خفت.

1400/07/20 17:10
داهی

《ساز آمدن》در فرهنگ لغت به معنای به وجود آمدن و 《زمانه》به معنای دهر و روزگار است؛《زمانه ساز آمدگان》یعنی کسانی که در اثر چرخش گردون به وجود آمده‌اند=>معنای مصراع اول:به سخن کسانی که به صورت اتفاقی و در اثر چرخش گردون به وجود آمده‌اند گوش فرا مده. نکته جالب در این بیت این است که خیام برخلاف اسلام که علت وجود انسان را خدا می‌داند، دلیل وجود انسان را به اتفاقات و تصادفات روزگار ارتباط می‌دهد که این مضمون را در رباعی《ای آنک تو در زیر چهار و هفتی》به شکل بهتری می توان دید.

مُرَوَّق=پالوده و صاف شدن

طراز=راه،روش،دین

معنای مصراع دوم:وجودت را از عقاید و ادیان انسان های آمده پاک کن.

بیت اول:خیام همچون نیچه و برعکس عالمان دینی و دانشمندان،معتقد است انسان ها به علت اینکه در یک زمان و دوران محدود پا به عرصه‌ی هستی گذاشته‌اند، هیچ گاه نخواهند توانست به《حقیقت جهان》دست پیدا کنند؛ بنابراین ما نباید برای چنین عقایدی ارزشی قائل شویم.

فراز آمدن=مانند ساز آمدن به معنای پدید آمدن است.

معنای بیت دوم:کسانی که(یا شاید چیزهایی که)پدید آمده اند، یکی یکی از بین می‌روند و کسی نشانه و علامتی از پدید آمدن دوباره(قیامت و تناسخ)در دست ندارد.

1402/04/22 21:07
مُحمد مَعصومی

کاش بجای قران ،تو همه خونه ها ربآعیات خیآم وجود داشت.

1402/06/22 17:09
حسن حیدری

1. مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان:
یعنی سخن کسانی را که زمانه با آنها به ساز آمده، به سازش آمده، سازش کرده، را مشنو و معتبر ندان. افراد خوش شانس را معیار مقایسه زندگی خود قرار نده.

2. می خواه مروق به طراز آمدگان:
خواهان می و شراب باش، آن شرابی که صفت مروق بودن و پالوده و صاف بودن در آن به اعتدال و طراز و حد مطلوب رسیده باشد. خوش باش و از لذائذ و نعمات دنیا بهره مند شو.

3. رفتند یکان یکان فراز آمدگان:
آنهایی که فراز آمده بودند، نزدیک آمده بودند، بوجود آمده بودند یکی یکی و به نوبت رفتند و مردند. اشاره به فانی بودن دنیا دارد و اینکه نوبت مرگ یکایک ما فرا خواهد رسید.

4. کس می ندهد نشان ز بازآمدگان:
هیچ کسی نشانه ای یا آدرسی از افرادی را که به دنیا بازگشت کرده باشند را به ما نمی دهد. یعنی بازگشتی پس از مرگ در کار نیست و اگر قرار بود کسی برگرده بالاخره نشانی و علامتی از آنها باید وجود می داشت. 

1402/08/29 22:10
حبیب شاکر

سلام بردوستان بزرگوار 

صد جرم که یا عامل آن یا دیدیم 

وز زشتی آن ز صد زبان بشنیدیم 

اما عوض عبرت و ترکش افسوس 

صد بار دگر مرتکب و خندیدیم 

باتشکر از همه دوستان

1403/04/12 18:07
احمد نیکو

متن بیت اول رباعی

مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان

می خواه مروّق ز طراز آمدگان

رفتند یکان یکان فراز آمدگان

کس می‌ندهد نشان بازآمدگان