رباعی شمارهٔ ۱۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۲ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۲ به خوانش احسان اسماعیلی
رباعی شمارهٔ ۱۲ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۲ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۲ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
معمای عجیبی است به دنیا آمدن و رنج کشیدن و به روشن بینی و کمال نسبی رسیدن و بعد مدفون شدن وهیچ شدن ودر صورتی واقعا معماست که قضیه به همین هیچ شدن ختم شودواین حرکتی خواهد بود کاملا عبث و توجیه نا پذیر
ومی بینیم جسم رشد تدریجی دارد وکامل میشود و دوباره به سستی ونقصان میگراید ولی این سستی ونقصان کامل نیست زیرا چیزی کمال یافته دارد قضاوت میکند اگر این نقصان کامل بود میبایست میل قضاوت و کنجکاوی نیز همراه آن به نقصان گراید در صورتیکه انگارچیزی در درون جسم نه تنها ناقص نشده بلکه به کمال نسبی رسیده است و گوهر قیمتی که خیام به آن اشاره کرده همین است نه آن جسم فرسوده
به هر حال اگررنجها و بیدادگریهای چرخ فلک را به درد زایمان چیزی گرانبها تشبیه کنیم که پاینده است قاعدتانمیشود گفت چرخ فلک کینه توز است تاسفی نخواهد بود از اینکه جسم ها وگوهرهای قیمتی در سینه خاک قرار گرفته اند
به هر تقدیراینکه خیام حیرت وکنجکاوی انسان را تحریک میکند خیلی جالب توجه وارزشمند است
از خیام بعید است که حرف غیر علمی بزند.
هستی از یک قانونمندی پیروی میکند،
خواه کسی در پی کشف این نظم باشد یا نباشد.
خرابی، کینه توزی ،بیدادگری، دون صفتی، ...از کاشف مدعی است.
در بیت دوم خاک ایهام دارد و منظور از خاک انسان است که اگر سینه ی این کالبد خاکی شکافته شود دل که ارزشمند ترین بخش وجودی انسان است و در برگیرنده ی اخساسات و عواطف مختلف مانند کینه و بیدادگری و دیگر عواطف انسانی است پدیدار می شود .
بیت دوّم بدین صورت تصحیح می شود :
وی خاک اگر سینۀ تو بشکافند
بس گوهر پربها که در سینۀ توست
شاید گوهر همان فروهر باشد یعنی essence
البته نظر استاد بهار در یادداشت هایش بر بندهش می باشد
به نظر من مصرع دوم بیت 2 وزن شعر و مفهوم را از شعر گرفته.
شاید منظوره اوبه انسانهای با ارزشی هست که به خاک سپزده شدهند
ف ش گرامی سلام
ولی روزی میرسد که همان ( چیز ) درونی هم با تحلیل و تخریب جسم رو به زوال می نهد .
روزی به ما میگفتند با کهنسالان و بزرگان مشورت کنید .
اکنون به روشنی و در کمال تاسف میبینم بزرگانی که قرار بود راه را به من بنمایانند نابینا شده اند .
این همه آن چیزیست که من میبینم .
نهالی در بهاری میشکفد و در تابستانی میدرخشد و در پاییزی برگ میریزد و در زمستانی می آرمد .
شاید پس از آن هم خبری باشد ولی هر که هر چه میگوید در حد حدس و گمان است .
کینه = نفرت = غم
ای انسان خاکی اگر سینه که جایگاه دل است و دل جایگاه عشق است را بشکافند و این کینه ها بخشیده شوند گنجی به نام عشق در آنجا دفن شده است،
فراموش نکن هر گنجی به دنبال رنجی است تا لذت بخش باشد و قدردانی شود
پس عشق هم در سینه تو با اصطکاکی تحت عنوان کینه و نفرت محافظت می شود تا هر کس که لایق نیست به آن دسترسی نیابد
طبق مقاله ای از حسین کاظم زاده ایرانشهر که الان خاطرم نیست کجاست،
فروهر را می توان به گوهر تعبیر کرد
ولی عکس آن همیشه صادق نیست، خود آن هم!
البته به نظر می رسد اینجا کاملا درست باشد
کمبودی های چاپی در نوشتهٔ این رباعی دیده می شود . باید چنین نوشت:
ای چرخ فلک خرابی از کینهٔ تست
بیداد گری شیوهٔ دیرینهٔ تست
ای خاک اگر سینهٔ تو بشگافند
بس گوهر قیمتی که در سینهٔ تست
املای صحیح مخفف تو است "توست" است نه تست
عده ای با استفاده از حروف انگلیسی فارسی را مینویسند و عده ای به انگلیسی مسخره و غلط نظر میدهند
نمیدانم اینها که طرفدار ادبیات فارسی هستند چرا اینقدر با بی توجه نظر میدهند
ببخشید در این تارنامه هدف زنده نگه داشتن زبان و ادبیات فارسی است
انگلیسی را هم که غلط مینویسید و صد اشکال املایی و دستوری دارد پیشکش، منظورتان چیست؟ که خود را نشان بدهید و افتخار کنید؟
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
تعجب میکنم که گنجور چرا اجازه ورود نظر با زبان بیگانه و استفاده از الفبای غیر فارسی را میدهد
چرخ فلک همیشه میچرخد ونمیتوان جلوگردش یا کینه اشرا گرفت.روزگار دوباره برمیگرددو کسی جلودار چرخش روزگارنیست.
اگر از نظر احساسی به شعر نگاه کنیم، به نظر خیام زمانی این دو بیتی را سروده که عزیزی را از دست داده است و از روزگار گلایه مند است که با توجه به اینکه عزیز از دست رفته برای خیام ارزشمند است همچون گوهر قیمتی می داند که در دل خاک قرار گرفته است. از دید احساسی شعر بسیار با احساس گفته شده است. البته نکات فلسفی نهفته ای در شعر هست که دوستان قبلا به آن اشاره کرده اند.
حبیب (حبیب محبیان) نیز این شعر را به زیبایی خوانده اند، در آهنگ «چرخ فلک».
زیبا تر از حرف خیام در مورد چرخ فلک نیست.
کاملا دقیق اشاره میکنه به علم فلک که هر چه در زمین اآفاق میفته با فلک و کهکشان ها بر میگرده و امور دنیا به سبب دخالت فلک میگذرد ...
و خیام ازش نالان هست....درمورد این شعر باید درمورد فلک تحقیق کرد نا متوجه شعر خیام شد خیام ندانمگرا و خدا ناباور و یا خداباوری اگر بود یا نبود ولی دو زانو جلوی تاثیر فلک در زمین مینشیند و میپذیرد که خیلی از مسائل دست ما نیست بلکه این تاثیر فلک بر زمینه.
کسی که قرآن نخونده باشه نمیدونه خیام چی می فرماید
چه ربطی داره، لطفا همه چیز را به همه چیز ربط ندهید وقتی بهم ربطی ندارند و تصورات خودتون رو بهش نسبت ندید
شما که قرآن خوندی بفرما که خیام چه میفرماید
سلام
این شعر خیلی عمیق و پرمعناست ولی فکر کنم اگه بصورت زیر خوانش شود روانتر میشود:
ای چرخ فلک خرابی از کینه توست
بیدادگری پیشه دیرینه توست
ای خاک اگر سینه تو بشکافد
بس گوهر قیمتی که در سینه توست
درود گرامی
اما به نظر من معنی فرق میکند !
پیشه و شیوه فرق دارن ...
بیدادگری اخلاق توست کار توست؟
بیدادگری راه و سبک و روش توست؟
در مصراع اول بیت اول چرخ فلک مخاطب قرار گرفته شده و مصراع بعدی اش در ادامه آن مصراع آمده که یعنی مخاطب در این مصراع هم همان چرخ فلک است و چرخ فلک همان روزگار و دور گردون هم هست ، و از این جهت نه از آن جهت که دادن اخلاق به چیزی که انسان نیست مثلا جان بخشی و تشخیص است ، بلکه از آن جهت که روزگار نمیتواند شغل و پیشه و اخلاق خود را بیدادگری قرار دهد اشتباه است بلکه راه و روش او بیداد گری ست ..
معنی تغییر کند اشتباه میشود ؛ چون منظور شعر و یا شاعر هم تغییر میکند .
اما در هر صورت در روان شدن آن من هم همعقیده هستم ولی خود شعر خیام را بیشتر میپسندم ..باز هم سپاس و درود بیکران به شما
ای چرخ فلک این همه بیداد بس است
از کینه تو ناله و فریاد بس است
تاکی بودت رسم و ره بی مهری؟
یک دل نبود ز دست تو شاد،بس است
چرخ فلک...
جالبه که حکیم قبل از گالیله پی به گرد بودن زمین و حرکت زمین به دور خورشید برده بودن ولی به اسم گالیله تموم میشه..
چرا کسی نگفته شاید منظور همون مرگه. آرمیدن و آرامش در سینه خاک
ای چرخِ فَلَک! خرابی از کینه یِ توست
بیدادگری شیوه یِ دیرینه یِ توست
ای خاک! اگر سینه یِ تو بشکافند
بس گوهرِ قیمتی که در سینه یِ توست
این رباعی خیام, ارتباط معنایی زیادی با غزل ۴۱ حافظ دارد:
مَجوی عیشِ خوش از دورِ باژگون سپهر
که صافِ این سرِ خُم جمله دُردی آمیز است
- دور: گردش, گذر زمان
- باژگون سپهر: روزگارِ عوضی (سفله و پست)
- صافِ این سرِ خُم, جمله دُردی آمیز است: بهترین جایِ خُم شراب قسمتِ بالایی آن است که تمام رسوبات از آنجا ته نشین شده و صاف و شفاف می شود. در اینجا زندگی به خُم شراب تشبیه شده که لحظات خوش آن در قسمت سرِ خُم قرار می گیرد! ولی وقتی با دقت نگاه می کنیم حتی لحظات خوش زندگی نیز پُر از درد و رنج است, گویا قرار نیست در این دنیا آبِ خوشی از گلویِ کسی پائین رود!
سپهرِ بَرشده, پَرویزَنی است خون افشان
که ریزه اش سرِ کسری و تاجِ پرویز است
- سپهرِ برشده: آسمان برافراشته, مجازا روزگار
- پَرویزن:اَلَک, سَرَند, وسیله ای جهت جدا جداکردن و تمییز سازی ذرات ماسه که در بنایی مورد استفاده قرار می گیرد.
- خون افشان: در حال کُشتن و کُشتار کردن
- کَسری: کَسری نوشین روان, انوشیروان
- پرویز: خسرو پرویز, نوه یِ انوشیروان
باز به قول حافظ:
مَرا در منزلِ جانان چه اَمنِ عیش چون هر دَم
جَرَس فریاد می دارد که بَر بَندید محملها
عَمّان> اردن { ۱۹ ژوئن ۲۰۲۳}
برید این رباعی زیبارو از از پایین به بالا بخونید به چیزای جالبی میرسید و شناخت جدیدتری از خیام پیدا میکنید
ای چرخ همه خرابی از کینهٔ توست
بیدادگری شیوهٔ دیرینهٔ توست
وی خاک اگر سینهٔ تو بشکافند
بس گوهر پر بها که در سینهٔ توست