رباعی شمارهٔ ۱۱۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
آه!چه شعری!!!
بی نظیر
عالی بود . عالی
خیام زمانه از کسی دارد ننگ
کاو در غم ایام نشیند دلتنگ
می نوش در آبگینه با ناله چنگ
زان پیش که آبگینه آید بر سنگ
در این رباعی دو مرتبه از کلمه آبگینه استفاده شده است ، یک مرتبه آبگینه معنای واقعی خود که ظرفی است را دارد ، آبگینه بعدی همان شیشه عمر است که اجل آن را بر سر سنگ میکوبد پس باید از دقایق زندگی خوب استفاده کنیم در مقابل ناملایمات زندگی صبور باشیم و سعی کنیم غم و غصه را به خود راه ندهیم
سلام به همه گی
یک سوالی داشتم
چرا حکیم ، در اکثر ابیاتشان به خوردن می و... اشاره دارن؟
من نه مطالعه تاریخیای داشتم که جوابم سندیتی داشته باشه و نه تسلط کاملی بر اشعار خیام دارم. صرفا در اوغات فراغت و برای تفریح به این رباعیات رجوع میکنم.
به هر حال چیزی که من میفهمم اینه که خیام برخلاف عقاید رایج دوران خودش یک ندانمگرا بوده و با جامعه خودش شدیدا تفاوت عقیده داشته و تحت هیچ عنوان افکار اون جامعه رو مورد تصدیق خودش قرار نمیداده و با اونها میجنگیده طوری که برخی جاها به سطوح میاد و تو رباعی شماره ۲۱ حرف از این میزنه که دیگه بحث کردن با این آدما جواب نمیده و گویی داره به سمت دریا خشت پرتاب میکنه یا تو رباعی ۱۴۴ میاد میگه که دور و ورم و روی زمین یه مشت خر دارن زندگی میکنن.
در هر صورت شراب و می نمادی هست که در تضاد با دین اسلام هست و خیام این رو سمبل مبارزه با دین و محدودگریهای ادیان میکنه. خصوصا این موضع جایی جالب میشه که این شراب و می و بودن با معشوق علاوه بر اینکه در دنیا نهی میشه، وعدهش در آخرت داده میشه.
علاوه بر این موضوع شراب نماد شادابی و سرخوشی است. خیام به عنوان یک متفکر زمان خودش به خوش زندگی کردن در این دنیا باورمند بود و شراب نمادی هست که میتونسته ازش خیلی استفاده کنه.
از طرف دیگه به طور کلی خودش هم به شراب علاقهمند بوده دیگه آدم فکرش تو چیزایی میگرده که دوست داره. واسه همین وقتی میخواد از خاک شدن انسان حرف بزنه به این میرسه که انسان میمیره تجزیه میشه از تجزیه شدهش جام شراب میسازه.
درود برشما
خود نگاشته بودید که مطالعه تاریخی ندارم و برای تفریح سری به خیام میزنم ،اما از آنجا که بنده شاهد آن بوده ام که بحثهای اعتقادی و ضداعتقادی بسیار(مثل متن شما)پای شعر خیام شکل گرفته ،لازم دانستم چند نکته در مورد شعر نه چندان بحث برانگیز او یادآور شوم ....
خیام هر اعتقادی که داشته محصول و تربیت یافته جامعه ایرانی اسلامی بوده است .هم ایرانی و هم اسلامی.اتفاقا همین جامعه دینی در آن روزگار آنقدر پتانسیل و غنای علمی داشته که کسانی چون ابوعلی سینا و خیام را پرورش دهد.همین جناب خیام از سوی حکومت اسلامی زمان خویش به عنوان یک دانشمند مورد تایید و احترام بوده است و مقرری و حقوق ماهیانه دریافت میکرده است .
شراب و می هم نمادهای ادبی هستند که حتی از سوی شاعران عارف و بسیار معتقدی چون سنایی، حافظ و مولوی هم فراوان استفاده است.
اینگونه نمادهای ادبی ابزار کار شاعران هستند و به شعر آنها وجه هنری بیشتری میبخشند و استفاده از اینها به منزله مبارزه با دین اسلام (به قول شما)نیست.
مورد بعدی آنکه شعر خیام اصلا آینه اعتقادات دینی و مذهبی او نیست .او در شعر خویش تفکرات آنی ولحظه ای و احساسات خود را بازنمایی میکند .او وقتی حال خوشی داشته ،شعری میسروده و آدمی را به خوش باشی دعوت میکرده است و زمانی که حال ناخوشی داشته (رباعی 101) شعری سروده و از روزگار شکایت کرده و صرفه را با مرگ و نیستی دانسته است.مسلما چنین تفکراتی که هر آن در حال تغییر است ،نه میتواند منبع اصول اعتقادی قرار بگیرد و نه به عنوان یک نوع سبک زندگی به عنوان الگو قرار داده شود.
هدف خیام هم نسخه پیچیدن برای زندگی و سبک زندگی و یا تعلیم بشر نیست و اگر بخواهیم چنین نگاهی به شعر او داشته باشیم درمیابیم که نسخه های خوشباشی او اصلا درین روزگار پر رنج و مصیبت کاربردی هم پیدا نمیکند.
شعر خیام یک اثر هنری است .اثری کوتاه و موجز و زیبا که زمانی هر چند اندک شما را از قیل و قال دنیای اطراف خود بیرون میبرد و به دنیای رها و آزاد شعر وارد میکند.
شما با خواندن شعر خیام یک تجربه هنری خواهید داشت و لحظه ای رهایی و سبکبالی را تجربه میکنید .ولی با پیچیدن به چنین موضوعات و بحثهایی که اصلا بیرون شعر خیام هستند آن لحظه را هم نمیتوانید تجربه کنید.
لحظه ای به کوتاهی یک رباعی
درود
درسته که شراب و خمر در ادبیات در بسیاری از جاها استعارهای ادبی هست که عارفان به کار میبرن.
اما حقیقت امر نمیتونم در مورد اشعار خیام این حرف رو از شما بپذیرم. چرا که به طور مثال در رباعی ۴۱ به طور مشخص میاد از و حرف از نقد بودن شراب و عیش دنیا و نسیه بودن اون دنیا حرف میزنه که اگر کلام شما دال بر عرفانی بودن شراب در شعر خیام درست باشه چنین چیزی بیمعنی میشه چونکه تعارضی دیگر نیست که بخواد بدهبستانی بین نقد و نسیه بودن باشه.
باز هم در رباعی ۳۵ میاد از زشت بودن شراب و معاشرت با یار در نزد عموم مردم صحبت میکنه. حقیقتا اگر شراب عرفانیای بود و اگر یار خدا دیگر چه زشت بودنی داره نزد عموم؟
باز هم در رباعی ۳۹ حرف از جدا بودن بادهنوشی خودش و مکتبهای مسجد و کنشت میگه. که اگر عرفانی در کار بود حداقل خودش رو از این دسته جدا نمیکرد و حداقل میگفت این مرحله بدویای یا سطحیای از عرفانه.
در رباعیات ۸۷ و ۸۸ و خیلی از رباعیات دیگه هم چنین اسنتنتاجهایی میشه کرد.
درسته خیام یک دانشمندی بوده که در زمان خودش محترم بوده. کشفیاتی مانند مثلث خیام-پاسکال و تقویم جلالی و حل برخی حالتهای معادلات درجه سوم داره. ولی دلیل بر مورد نقد قرار نگرفتن افکار فلسفیش نیست. کمای اینکه الان هم بسیاری از دانشمندان که ندانمگرا هستند در کنار اینکه از لحاظ علمی محترم هستند کمای اینکه حداقل عموم مردم ندانمگرایی را کفر میدونن.
درسته که خیام زاده فضای ایرانی مذهبی بوده. ولی خب حداقل متاثر (اگر شاگر نگوییم) از ابن سینایی بوده که کتابهایی مثل «مخارق الانبیا» و «نقض الادیان» رو نوشته و به خاطر کافر بودنش و میخواره بودنش میخواستن بکشنش. همچنین میدونیم که فلسفه خونده و برخی حتی میگن فلسفه رو به خود زبان یونانی یاد گرفته. همچنین دیدگاه فلسفی هم مذمت میشده در اون دوران و کسایی که فلسفه میخوندن و پرسشگری فلسفی همچون خیام داشتند هم دچار انگ کافری میشدند. کسی که در ریاضی قوی باشه در منطق قوی هست و کسی که منطق قویای داشته باشه فیلسوف قویای هست. خیام نیز به وضوح ریاضیدان برجستهای بوده و اصلا دور از واقع نیست اگر که مثل خیلی از فلاسفه شکاک غرب به ندانمگرایی رسیده باشه و یا حداقل پرسشگریهایی فلسفی رسیده باشه. حتی در مقابل اذیتهایی که در دوران خودش میشه در رباعی ۱۲۹ میاد میگه که حداقل این حق رو بدین که پرسشهایی نظیر «از آنکجا آمدهام؟» و «بهر چه آمدهام؟» داشته باشم دیگه.
در مورد اشعار خیام به وضوح و اصلا نمیتونم از شما بپذیرم که این اشعار بخوان در حد یک وصف احساسات گذرای خیام باشن. اکثر اشعار خیام غنی از پرسشگریها و شکاکیتهای فلسفی و عمیق هستند که حاکی از متفاوت بودن این شخص در این امور در زمان خودش هست. بله در رباعی ۱۰۱ ناخوش بوده ولی این گلهمندی از احوال چرخ فلک رو هم کمتر در اشعارش میبینیم و هم با دیدگاههای فلسفی گاهی آمیخته میکنه که خب چرخ فلک که اینه کاریش نمیشه کرد باید بپذیری که به آرامش برسی، چرا که در سایر اشعارش از سرخوش بودن و غم دیروز و فردا نخوردن حرف میزنه و کسی که به این دیدگاه میرسه به نوعی باید با خرابی چرخ فلک بسازه دیگه.
در هر صورت اگر لذتی هم از اشعار خیام من و احتمالا خیلیهای دیگر میبریم سر همین ندانمگرایی و پرسشگری خیام هست نه رهایی و دور شدن از این دنیا. اگر چنین بود که خب اشعاری که تصویرسازی ذهنی انجام میدهند بیشتر مورد پسند بود تا رباعیهایی که اصلا به تصویرسازی و بردن به بیرون از دنیای فعلی اصلا وقت نمیکنن که برسن. (چون اصلا تا فضا بخواد وصف بشه که چه دنیایی هست چندین بار تموم شده فرصت شاعر)
احتمالا شما ابن سینا را با شخص دیگری اشتباه گرفته اید ،زیرا ابوعلی سینا آثاری در عرفان و حتی تفسیر برخی آیات قرآن دارد.
"بودن یا نبودن؟! مسئله اینست..."
پرسش عمیق فلسفی هم اینست که شکسپیر در نمایشنامه هملت بیان میکند و هر انسانی باید در زندگی خود به آن پاسخ بدهد و اشعار خیام از سطح بیان هنری همان افکار و احساساتی که اکثر آدمیان دارند فراتر نمیرود .
شعر خیام نه یک شعر فلسفی است و نه بیان یک نوع فلسفه خاص
درسته من برخی موضوعات در مورد رازی رو با ابن سینا قاطی کردم.
در مورد ابن سینا نیز کتاب شفا هست که خیلی مسائلی را مطرح میکنه که نقد میکنه عقاید مذهبی. همچنین یک فیلسوف ارسطویی بوده که خب همین رویکرد رو در اشعار خیام نیز میبینیم. البته در مورد میخواره بودن اشتباه نکردم. در کتاب قانون نیز از مزایاش گفته و نقل قولهای دیگری نیز در این باب ازش شنیده میشه و گفته میشه که به کفر متهم شده و خواسته سرش جدا بشه و فرار میکنه میره و ...
همچنین وجود کتابهای تفسیر قرآن ارتباطی با مذهبی بودن نداره. یک نفر میتونه برای تعمیق افکار الحاد خودش به تفسیر قرآن بپردازه. همچنین آدم میتونه در طول زندگیش افکار مختلفی داشته باشه.
درسته پرسشهای خیام پرسشهایی هست که از ازل بوده و هر اهل تفکری به ذهنش خطور میکند و باید پاسخ بدهد. همین پرسشهای ساده هستند که کماکان هم در حال بررسی شدن هستند. پاسخهایی که خیام میده خیلی از مواقع از برهان خلف استفاده میکنه برای رد برخی افکار مذهبیون که براتون مثال زدم. به درک من و احتمالا خیلیهای دیگه طور حتم فلسفی هست. همین بحثهایی که شما میبینید که صورت میگیره زیر غزلهاش هم باز فکر میکنم که قطعا از همین ناشی میشه.
در هر صورت خوشحال شدم از مصاحبت با شما و بسیار ممنونم که اشتباهم رو گوشزد کردید و فهمیدم دارم دو نفر رو قاطی میکنم. 🙏
فوق العاده توضیح دادید، مرسی 👌🏼
سلام جناب همایون،
صدها میلیون انسان پاک در سراسر جهان، پس از یک روز سخت کاری، با کمی می و موسیقی، دلتنگی و افسردگی را از خود دور میکنند.
شاید حکیم ما هم هر از چند گاهی از این راه خود را دلشاد میکرده.
مگذار که غصه در کنارت گیرد
و اندوه محال روزگارت گیرد
مگذار کتاب و لب یار و لب کشت
زان پیش که خاک در حصارت گیرد
با می بکنار جوی می باید بود
وز غصه کناره جوی می باید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روزست
خندان لب و تازه روی می باید بود
(رباعی از حافظ)
خوانش و دکلمه رباعیات خیام با صدای بسیار زیبای کیکاووس یاکیده در ویدئوی یوتیوب زیر:
سلام بر یاران همراه
«ایام زمانه از کسی دارد ننگ»
کو بر سر مال با همه دارد جنگ
نی شرم زخالق بودش نی از خلق
غافل ز نکیر و منکر و گوری تنگ
سپاس از همه عزیزان