گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۰۱

افلاک که جز غم نفزایند دگر
ننهند به جا تا نربایند دگر
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه می‌کشیم نایند دگر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افلاک که جز غم نفزایند دگر
ننهند به جا تا نربایند دگر
هوش مصنوعی: آسمان‌ها تنها بر درد و اندوه می‌افزایند و دیگران را به حال خود رها نمی‌کنند تا کسی دیگر نتواند خوشی و شادابی را از آن خود کند.
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه می‌کشیم نایند دگر
هوش مصنوعی: اگر کسانی که هنوز نیامده‌اند، از سختی‌ها و رنج‌هایی که ما در این دنیا تحمل می‌کنیم، باخبر شوند، دیگر به این دنیا قدم نمی‌گذارند.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۱۰۱ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ به خوانش علی قلندری
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1398/11/30 00:01

پر واضح است که در این رباعی
ایشان به سختی‌ای که روزگار بیشتر از پیش برای انسان بوجود میاره و این سختی رو برای نسل بعدی حتی بیشتر خواهد کرد گله و شکایت دارند
و عملا در مصرع آخر به عکس آرزو میکنند که کاش به دنیا نمی آمدند.
روح این رباعی با دعوت به خوشی و گذرا بودن زندگی همخوانی نداره به نظرم چون تمامش گله و شکایت از دنباست. البته که گله و شکایت در بعضی رباعیات دیده میشه ولی این تمامش نا امیدانه است

1401/06/03 21:09
حبیب شاکر

سلام بر دوستان 

دنیای تو جز موقف نا شادی نیست 

وبران نکند!موجب آبادی نیست 

کس را نبود گریز از محبس تن 

جز مرگ گذر گهی به آزادی نیست 

تشکر از همراهان.

1402/02/26 11:04
Tommy

بله از روی ناخوش و دلی پر گفته شده است چون حال و اوظاع انسان ها را که نگاه کنی با تمام آن چیز های مقدس و نامقدسشان با تمام سنت ها و آدابشان در آخر در رنج و غم گرفتار اند و نویسند که به صورت شفاف زندگی زمان خود را میدیده و از آن به تنگ آماده میگوید :

افلاک که جز غم نفزایند دگر 

 "چون ذهن ما انسان ها تیر و تار است اسیر یک بازی پرتنش و پر رنج شده است بازیی که هر لحظه‌اش عذاب و غم  است کاری جز خلق کردن غم و عذاب ندارد  چون ذهن دارد اشتباه کار میکند" بیت بعد رو کاری ندارم

ناآمدگان اگر بدانند که ما

از دهر چه می‌کشیم نایند دگر

"به نظر کسی که دارد این متن را مینویسد وقتی شاعر باز هم به آشفتگی اطرافش نگا میکند و میبیند که آنچه تا الان انجام شده برای رفاه و حال بهتر انسان ها پشیزی  حال آن ها را بهتره نکرده است هنوز هم در قرن بیست یک انسان های هستند که گرسنه و بدون آب و بهداشت و مسکن و لباس در حال زندگی هستند که البته زمان شاعر هم همین گونه بود ،و مردم حقیقت زندگی را نمیبیند و نمیزستند و تنها درگیر این هستند که فلان کس فلان خانه را خرید و من هم حالا باید دیگر انسان ها را به بردگی بگیرم تا به آنچه میخواهم برسم معلوم است باز هم این بدبختی بشر ادامه دارد، تمام این انقلاب ها تمام این جنگ هاا که اتفاقا همه برای صلح بوده اند دقت میکنید چگونه همه چیز دروغ است و این دورغ ها از نسلی به نسل دیگه ادامه پیدا میکنند والدینی که خودشان بر اساس  پندار و خیال زندگی کرده اند و واقعیت زندگی را ندیده اند چگونه میخواند فرزند را تربیت کنند که او آرامش و حقیقت زندگی را درک کند ؟ اگر بدانند که ما از این اوضاع بی سامان و این اشفتگی چندین هزارا ساله چه میکشیم هیچ وقت انتخاب نمیکند که بیایند در این بدن 

1402/05/06 01:08
علی میراحمدی

اگر بخواهم یک رباعی از جناب خیام انتخاب کنم بدون شک این رباعی خواهد بود و اگر بخواهم رباعیات خیام را در دفتری گرد آورم این رباعی را به عنوان آخرین رباعی و فصل الخطاب و کلام آخر شاعر در نظر میگیرم. 

1402/12/22 21:02
احمد نیکو

متن بیت اول:

افلاک که جز غم نفزایند دگر

ننهند یکی تا نربایند دگر

1403/02/23 18:04
حبیب شاکر

سلام بر عزیزان ادب پیشه و فهیم .نمیدانم چرا بعضی از حواشی که به رباعیات بنده از جانب دوستان عزیز و گرانقدرگذاشته میشود وجود ندارد مثل عزیز بزرگواری بنام «خیال اندیش»که به این رباعی بنده حاشیه گذاشته بودند و من به رسم ادب میبایست پاسخ میدادم ولی حاشیه ایشان موجودنیست و من مطلع نبودم.تمام اشعاری که بنام حبیب شاکر در این سایت قید شده از بنده حقیر میباشد.باتشکر