گنجور

بخش ۳۴ - اندر گزیدن باز

انواع بسیارست، ولیکن از همه سپید چرده بهتر و باز سرخ فام و یا زرد تمام، و بشکار حریص‌تر سپید چرده بود، ولیکن بیمارناک بود و بدخو، و پس از وی زرد حریص‌تر و تندرست تر، و ازین هر دو سرخ‌فام درست‌تر، لیکن بدخو بود، و بکالبد از همه بزرگتر بود، و شنودم از بازرگانی که در ایام ما بودند که هیچ کس از ماهان‌مه وشمگیر بهتر شناخته (؟نشناخته) اندر اشکره را، که کار ایشان سالی دوانزده ماه شکار کردن بود، و علی کامه که سپاهسالار بدرخستو بود نیز نیکو شناختی ولیکن همه متفق بودند که هیچ کس از ماهان‌مه به ندانستی، و او را بزبان کوهی کتابی شکره نامست بزرگ تصنیف وی، و او چنین گفته است که همه جانوران یکرنگ به از آمیخته ناتمام، ولیکن شرط اندر اختیار باز آنست که سخت گوشت بود و گرد و پیوسته، و اندامهاش در خور یکدیگر، چنانک سر کوتاه و خرد بود، و پیشانی و چشمهاش فراخ بود، و حوصله فراخ، و سینه پهن و پست، و دمچه و ران سطبر. و گوشت وی سخت، و ساقهاش سطبر و گرد و کوتاه، و پنجه نیکو انگشتان قوی، و ناخنان سیاه و پای سبز، هر بازی که بدین صفت بود آن بیشتر سپید چرده یا زرد تمام یا سرخ تمام بود و نادر افتد و بهمه قیمتی ارزد.

بخش ۳۳ - اندر ذکر باز و هنر او و آنچه واجب آید درباره او: باز مونس شکارگاه ملوکست، و به وی شادی آرند، و وی را دوست دارند، و در باز خویها بود چنانک اندر ملوک بود، از بزرگ منشی و پاکیزگی. و پیشینگان چنین گفته‌اند که « شاه جانوران گوشتخوار بازست و شاه چهارپایان گیاهخوار اسپ و شاه گوهرهای ناگدازنده یاقوت و شاه گوهرهای گدازنده زر .» و از بهر این حال، باز بملوک مخصوص‌تر است که بدیگر مردمان، و مر باز را حشمتی است که پرندگان دیگر را نیست، و عقاب از وی بزرگتر است ولیکن وی را آن حشمت نیست که باز را، و پادشاهان دیدار وی را بفال دارند، و چون باز بی‌تعبی سبک بر دست وی نشیند، و رو سوی پادشاه کند، دلیل آن باشد که وی را ولایتی نو بدست آید، و بر خلاف این بعکس. و چون بوقت برخاستن سر فرود آرد و باز بردارد دلیل کند که ضعفی بکار ملک در آید، و چون برخیزد و ؟؟ کند، یا شکار بگیرد و بر گرفته بانگ کند، تشویش سپاه باشد، و چون بوقت برخاستن اهار نکند نقصانی پدید آید، و چون بچشم راست سوی آسمان نگرد کارهای (ملک) بلندی گیرد، و چون بچشم چپ نگرد خللی باشد، و چون (بر) آسان بسیار نگرد دلیل ظفر و نصرت بود، و چون بزمین بسیار نگرد مشغولی باشد، و چون باز آسوده باشد و بشکارگاه با بازی دیگر جنگ افتد دشمنی نو پدید آید.بخش ۳۵ - حکایت: چنین گویند که ماهان پادشاهی بزرگ بوده است عاقل و کافی، یک روز بازدار خویش را (دید) باز بر دست آب می‌خورد، بفرمود تا صد چوبش بزدند. گفت: ای عجب باز بتن خویش پادشاه پرندگانست، و غمگسار و عزیز دست پادشاهانست، روا بوَد که تو اینچنین بی‌ادبی کنی؟ عزیز ملوک بر دست و تو آب خوری، یا جز آب چیزی دیگر. بازدار گفت: زندگانی خداوند دراز باد چون به شکارگاه تشنه گردم چون کنم که باز با من بوَد؟ گفت: به کسی دیگر ده که اهل آن بود که باز تواند داشت، که تو آب خوری یا چیزی دیگر که تو را بدان حاجت باشد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

انواع بسیارست، ولیکن از همه سپید چرده بهتر و باز سرخ فام و یا زرد تمام، و بشکار حریص‌تر سپید چرده بود، ولیکن بیمارناک بود و بدخو، و پس از وی زرد حریص‌تر و تندرست تر، و ازین هر دو سرخ‌فام درست‌تر، لیکن بدخو بود، و بکالبد از همه بزرگتر بود، و شنودم از بازرگانی که در ایام ما بودند که هیچ کس از ماهان‌مه وشمگیر بهتر شناخته (؟نشناخته) اندر اشکره را، که کار ایشان سالی دوانزده ماه شکار کردن بود، و علی کامه که سپاهسالار بدرخستو بود نیز نیکو شناختی ولیکن همه متفق بودند که هیچ کس از ماهان‌مه به ندانستی، و او را بزبان کوهی کتابی شکره نامست بزرگ تصنیف وی، و او چنین گفته است که همه جانوران یکرنگ به از آمیخته ناتمام، ولیکن شرط اندر اختیار باز آنست که سخت گوشت بود و گرد و پیوسته، و اندامهاش در خور یکدیگر، چنانک سر کوتاه و خرد بود، و پیشانی و چشمهاش فراخ بود، و حوصله فراخ، و سینه پهن و پست، و دمچه و ران سطبر. و گوشت وی سخت، و ساقهاش سطبر و گرد و کوتاه، و پنجه نیکو انگشتان قوی، و ناخنان سیاه و پای سبز، هر بازی که بدین صفت بود آن بیشتر سپید چرده یا زرد تمام یا سرخ تمام بود و نادر افتد و بهمه قیمتی ارزد.
هوش مصنوعی: انواع مختلفی از جانوران وجود دارد، اما بهترین آن‌ها سپیدچرده، سرخ‌فام و زرد تمام هستند. سپیدچرده حریص‌تری بود، اما بیمار و بدخو بود. بعد از آن، زرد حریص‌تر و سالم‌تر بود و سرخ‌فام درست‌تری نیز داشت، اما باز هم بدخو بود و از همه بزرگ‌تر بود. شنیده‌ام از بازرگانی که در زمان ما بودند که هیچ‌کس از ماهان‌مه و شمگیر در شکار شناخته‌تر نبود. کار ایشان سالی دوازده ماه شکار کردن بود و علی کامه که سپاهسالار بود نیز به خوبی آن‌ها را می‌شناخت، اما همه متفق بودند که هیچ‌کس تا به حال به اندازه ماهان‌مه مهارت نداشت. او در کتابی به نام "شکره" مطالبی نوشته و گفته که همه جانوران یکرنگ بهتر از آمیخته‌های ناتمام هستند، اما شرط این است که گوشتشان سخت و بدنشان همساز باشد. به گونه‌ای که سرشان کوچک و پیشانی و چشم‌هاشان گسترده باشد و سینه‌شان پهن و پست. دمچه و رانشان هم قطور است. گوشت‌شان سخت و ساق‌ها سطبر و کوتاه است و پنجه‌ها و ناخن‌های محکمی دارند و پای‌شان سبز است. هر بازی که به این صفات می‌خورد، بیشتر سپیدچرده یا زرد تمام یا سرخ تمام بوده و نادر است و ارزش زیادی دارد.