گنجور

بخش ۳۳ - اندر ذکر باز و هنر او و آنچه واجب آید درباره او

باز مونس شکارگاه ملوکست، و به وی شادی آرند، و وی را دوست دارند، و در باز خویها بود چنانک اندر ملوک بود، از بزرگ منشی و پاکیزگی. و پیشینگان چنین گفته‌اند که « شاه جانوران گوشتخوار بازست و شاه چهارپایان گیاهخوار اسپ و شاه گوهرهای ناگدازنده یاقوت و شاه گوهرهای گدازنده زر .» و از بهر این حال، باز بملوک مخصوص‌تر است که بدیگر مردمان، و مر باز را حشمتی است که پرندگان دیگر را نیست، و عقاب از وی بزرگتر است ولیکن وی را آن حشمت نیست که باز را، و پادشاهان دیدار وی را بفال دارند، و چون باز بی‌تعبی سبک بر دست وی نشیند، و رو سوی پادشاه کند، دلیل آن باشد که وی را ولایتی نو بدست آید، و بر خلاف این بعکس. و چون بوقت برخاستن سر فرود آرد و باز بردارد دلیل کند که ضعفی بکار ملک در آید، و چون برخیزد و ؟؟ کند، یا شکار بگیرد و بر گرفته بانگ کند، تشویش سپاه باشد، و چون بوقت برخاستن اهار نکند نقصانی پدید آید، و چون بچشم راست سوی آسمان نگرد کارهای (ملک) بلندی گیرد، و چون بچشم چپ نگرد خللی باشد، و چون (بر) آسان بسیار نگرد دلیل ظفر و نصرت بود، و چون بزمین بسیار نگرد مشغولی باشد، و چون باز آسوده باشد و بشکارگاه با بازی دیگر جنگ افتد دشمنی نو پدید آید.

بخش ۳۲ - نامهای اسپان بزبان پارسی: الوس، چرمه، سرخ چرمه، تازی چرمه، خنگ، باد خنگ، مگس خنگ، سبز خنگ، پیسه کمیت، کمیت، کمیت، شبدیز، خورشید، گور سرخ، زرد رخش، سیارخش، خرماگون ،چشینه ، شولک ، پیسه ، ابرگون ، خاک رنگ، دیزه ، بهگون ، میگون ، بادروی ، گلگون ، ارغون ، بهارگون ، آبگون ، نیلگون ، ابرکاس ،ناوبار ،سپید زرده ، بورسار، بنفشه گون ، ادس ، زاغ چشم ، سبز پوست ، سیمگون ، ابلق ، سپید ، سمند ، اما الوس آن اسپست که گویند آسمان کشد، و گویند دوربین بود، و از دور جایی بانگ سم اسبان شنود، و بسختی شکیبا بود، ولیکن بسرد سیر طاقت ندارد، و بداشتن خجسته بوَد، ولیکن نازک بوَد. چرمه بدحشم و دوربین بوَد. سیاه چرمه خجسته بود. کمیت رنج بردار بوَد. شبدیز روزی‌مند و مبارک بوَد. خورشید آهسته و خجسته بوَد. سمند شکیبا و کارگر بوَد. پیسه خداوند‌دوست و مهربان بود. سپید زرده بر نشست ملوک را شاید. پیسه کمیت رنجور و بدخو بود. و مر اسپان را رنگهای غریبست که کم افتد بدان رنگ. ارسططالیس بکتاب حیوان لختی یاد کرده است، و گویند هر اسپی که رنگ او رنگ مرغان بود، خاصه سپید، آن بهتر و شایسته تر بود و خداوندش بحرب همیشه بپیروزی. و اینچنین اسپ مرکب پادشاه را شاید. زرده زاغ چشم و عنبر رنگ که رنگ چشم او بزردی زند و آن اسپی که بر اندام او نقطهای سپید بود، یا زرد، و چون خنگ عقاب یا سرخ خنگ پای او بس سپید بود، یا کمیت رنگ با روی سپید، یا چهار دست و پای او سپید، این همه فرخ و خجسته (بود) . و اسپی که ملوک را نشاید آن اسپ بود که رنگش برنگ تذرو بود، یا بر روی نشانهای کلان دارد. اما آنچه فرخنده بود از نشانهای اسپ یکی آنست که بر جای حکم نشان دارد که پارسیان آن را گرد یا (؟گرد پا، ؟گردبا) خوانند، مبارک بود و فرخ. و هر اسپی که مویش زرد بود یا سرخ بسرما طاقت ندارد، و رسول علیه السلام گفت رونده ترین اسپان اشقر بود، و امیر المومنین علی رضی الله عنه گفته است دلاورترین اسپان کمیت است، و بی باک تر سیاه، و با نیروتر و نیکوخوتر خنگ، و باهنرتر سمند. و از اسپان خنگ آن به که پس سر و ناصیه و پا و شکم و خایه و دم و چشمها همه سیاه بود. و این مقدار جهت شرط کتاب یاد کرده شد، به روزگار پیشین در اسپ شناختن و هنر و عیب ایشان دانستن هیچ گروه به از عجم ندانستندی، از بهر آنک ملک جهان ازان ایشان بود، و هر کجا در عرب و عجم اسپ نیکو بودی بدرگاه ایشان آوردندی، و امروز هیچ گروه به از ترکان نمی دانند، از بهر آنک شب و روز کار ایشان با اسپست، و دیگر آنک جهان ایشان دارند.بخش ۳۴ - اندر گزیدن باز: انواع بسیارست، ولیکن از همه سپید چرده بهتر و باز سرخ فام و یا زرد تمام، و بشکار حریص‌تر سپید چرده بود، ولیکن بیمارناک بود و بدخو، و پس از وی زرد حریص‌تر و تندرست تر، و ازین هر دو سرخ‌فام درست‌تر، لیکن بدخو بود، و بکالبد از همه بزرگتر بود، و شنودم از بازرگانی که در ایام ما بودند که هیچ کس از ماهان‌مه وشمگیر بهتر شناخته (؟نشناخته) اندر اشکره را، که کار ایشان سالی دوانزده ماه شکار کردن بود، و علی کامه که سپاهسالار بدرخستو بود نیز نیکو شناختی ولیکن همه متفق بودند که هیچ کس از ماهان‌مه به ندانستی، و او را بزبان کوهی کتابی شکره نامست بزرگ تصنیف وی، و او چنین گفته است که همه جانوران یکرنگ به از آمیخته ناتمام، ولیکن شرط اندر اختیار باز آنست که سخت گوشت بود و گرد و پیوسته، و اندامهاش در خور یکدیگر، چنانک سر کوتاه و خرد بود، و پیشانی و چشمهاش فراخ بود، و حوصله فراخ، و سینه پهن و پست، و دمچه و ران سطبر. و گوشت وی سخت، و ساقهاش سطبر و گرد و کوتاه، و پنجه نیکو انگشتان قوی، و ناخنان سیاه و پای سبز، هر بازی که بدین صفت بود آن بیشتر سپید چرده یا زرد تمام یا سرخ تمام بود و نادر افتد و بهمه قیمتی ارزد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز مونس شکارگاه ملوکست، و به وی شادی آرند، و وی را دوست دارند، و در باز خویها بود چنانک اندر ملوک بود، از بزرگ منشی و پاکیزگی. و پیشینگان چنین گفته‌اند که « شاه جانوران گوشتخوار بازست و شاه چهارپایان گیاهخوار اسپ و شاه گوهرهای ناگدازنده یاقوت و شاه گوهرهای گدازنده زر .» و از بهر این حال، باز بملوک مخصوص‌تر است که بدیگر مردمان، و مر باز را حشمتی است که پرندگان دیگر را نیست، و عقاب از وی بزرگتر است ولیکن وی را آن حشمت نیست که باز را، و پادشاهان دیدار وی را بفال دارند، و چون باز بی‌تعبی سبک بر دست وی نشیند، و رو سوی پادشاه کند، دلیل آن باشد که وی را ولایتی نو بدست آید، و بر خلاف این بعکس. و چون بوقت برخاستن سر فرود آرد و باز بردارد دلیل کند که ضعفی بکار ملک در آید، و چون برخیزد و ؟؟ کند، یا شکار بگیرد و بر گرفته بانگ کند، تشویش سپاه باشد، و چون بوقت برخاستن اهار نکند نقصانی پدید آید، و چون بچشم راست سوی آسمان نگرد کارهای (ملک) بلندی گیرد، و چون بچشم چپ نگرد خللی باشد، و چون (بر) آسان بسیار نگرد دلیل ظفر و نصرت بود، و چون بزمین بسیار نگرد مشغولی باشد، و چون باز آسوده باشد و بشکارگاه با بازی دیگر جنگ افتد دشمنی نو پدید آید.
هوش مصنوعی: پرندگان شکاری به ویژه باز، نماد سلطنت و بزرگمنشی در میان ملوک محسوب می‌شوند. بازها به خاطر زیبایی و ویژگی‌های خاص خود، از دیگر پرندگان متمایز هستند. در میان حیوانات، باز به عنوان پادشاه گوشتخواران شناخته می‌شود، در حالی که اسب پادشاه چهارپایان و یاقوت پادشاه سنگ‌های قیمتی و زر پادشاه طلاست. باز نه تنها نزد ملوک محبوب است، بلکه نشانه‌ای از قدرت و حشمت است که سایر پرندگان ندارند. عقاب هرچند بزرگتر از باز است، اما از لحاظ شکوه و مقام به پای آن نمی‌رسد. در محافل سلطنتی، حضور باز نشانه‌ای از خوشبختی و آینده‌ای روشن است. اگر باز بر دست پادشاه نشسته و رو به او کند، نشانه‌ای از دستیابی به قدرت جدید است، اما اگر به سمت زمین سر فرود آورد، ممکن است نشانه‌ای از ضعف در حکومت باشد. رفتار باز در هنگام پرواز یا شکار نیز می‌تواند به پیش‌بینی موفقیت یا ناکامی در جنگ‌ها و امور حاکمیت کمک کند.