گنجور

بخش ۲۱ - حکایت

سام نریمان (را) پرسیدند که « ای پیروزگرِ سالار! آرایشِ رزم چیست؟» جواب داد که « حمیدِ شاه (؟حمیّتِ شاه)  و دانشِ سپهبد به آرای و مبارزِ هنری که زره دارد و با کمان جنگ جوید.»

بخش ۲۰ - یاد کردن تیر و کمان و آنچه واجب بود درباره ایشان: تیر و کمان سلاحی بایسته است، و مر آن را کار بستن ادبی نیکوست، و پیغامبر علیه السلام فرموده است عامواصبیانکم الرمایه و السباحه، گفت بیاموزید فرزندان را تیراندازی و شنا و، و نخست کس که تیر و کمان ساخت گیومرت بود، و کمان وی بدان روزگار چوبین بود بی استخوان، یکپاره چون درونه حلاجان، و تیر وی گلگین با سه پر، و پیکان استخوان، پس چون آرش وهادان بیامد بروزگار منوچهر کمان را بپنج پاره کرد هم از چوب و هم از نی، و بسریشم بهم استوار کرد، و پیکان آهن کرد، پس تیراندازی ببهرام گور رسید، بهرام کمان را با استخوان بار کرد و بر تیر چهار پر نهاد، و کمان را توز پوشید، و مر صورت کمان را از صورت بخشهاء فلک برداشته اند، هر چه خداوندان علم بخشهای دایره فلک را قسی خوانده اند یعنی کمانها، و این خطها که از کرانه هر بخشی تا دیگر کرانه خیزد براستی آن را اوتار خوانند یعنی زهها، و این خطها که از میان دایره فلک برآید و بر میانه این بخش بگذرد بر پهنای وی آن را سهام خوانده اند یعنی تیرها، و چنین گفته اند که هر نیک و بدی که از تاثیر کواکب سیاره بر زمین آید، بتقدیر و ارادت باری تعالی، و بشخصی پیوندد، بدین اوتار و قسی گذرد، چنان چون پدیدست اندر دست تیرانداز که هر آفتی که بشکار وی رسد از تیر وی رسد که بزه و کمان وی گذرد، و بیکروی کمان بر صورت مردم نگاشته است از رگ و پی و استخوان و پوست و گوشت، وزه وی چون جان وی (بود) که بوی زنده بود، چه کمان تا با زه است زنده است با جان که از هنرمند بیابد، و چون بحقیقت نگاه کنی کمان سینه و دست مردم است: یکی دست باز کشد و پشت دست باز خماند، سینه چون قبضه گاه، و بازو و ساعد دو خانه، و دو دست دو گوشه، و وزن کمان بلندترین ششصد من نهاده اند و مر آن را کشکنجیر خوانده اند، و آن مرقلعها را بود، و فروترین یک من بود و مر آن را بهر کودکان خرد سازند، و هر چه از چهارصد من تا دویست و پنجاه من چرخ بود، و هر چه از دویست و پنجاه من فرود آید تا بصد من نیم چرخ بود، و هر چه از صدمن فرود آید تا بشصت من از کمان بلند بود، و اما مقدار قوه هر کمان که باشد از برتر تا فروتر همه بر یک درجه فلک نهاده اند هر درجی شصت دقیقه، و آغاز آرد از دو گروهه چنانک در گوشه کمانست تا فسانگاه زه، و باز بتضعیف بر رفته اند تا بشانزده، هر خانه ای بسه بخش ، و مر قبضه را چون مرکز نهاده اند که از جای نجنبد، و گوشها و خانها بوی بپای بود، اکنون بدین بخشی که فرود از گوشه بود قوت دو چندان بود که بگوشه، و بدوسک فرود از وی بود و عدد وی چهارده است و شانزده سی و سک نیمه و سی دیگر نیم جمله هزار و شصت بود، و دو خانه کمان بشش(بخش)کرد، از بهر آنک صورت کمان چون نیم دایره است و نیمه دایر فلک بشش برج قسمت پذیرد، و همچنانک انواع کمان هرچ مر او را نام چرخست سه است بلندست و پست و میانه همچنین انواع تیر وی سه است دراز و کوتاه و میانه، دراز پانزده قبضه، میانه ده قبضه، کوتاه هشت قبضه و نیم، و هر کمانی را تیر وی چندان و چند باید اگر همه گفته شود دراز گردد، و غرض اینجا نه دراز کردن سخنست چه بر نیت هنر تیر و کمان پدید کردنست که ملوک عجم آن چیزها را بنوروز چرا خواستند، و از طریق علم نجوم گفته اند خداوندان کمان آنچه تیر انداز بود و بیشتر سلاحشان تیراندازی بود هرگز تنگ روزی نباشد، و هر سپاهی که غلبه ایشان در سلاح تیر بود و تیرانداز باشند غالب آیند، و حجت آنک گفته اند قسمت این سلاح بر برج قوس است بطبع آتشی، و خانه مشتری سعد بزرگ، و مثلثه برج حمل، و اسد یکی خانه آفتاب و شرفش با انک خانه مریخست، و از روی طب اندر دانستن تیر و کمان چند منفعت ظاهر است، ریاضت توان کرد بوی، اعصاب و اعضا را قوی کند، و مفاصل را نرم کند و فرمان بردار گرداند، و حفظ را تیز گرداند، و دل را قوت دهد، و از بیماری سکته و فالج و رعشه ایمن دارد.بخش ۲۲ - حکایت: گویند بهرام گور روزی پیش نعمان منذر ایستاده بود که پروردگار او بود، بیک کمان دو تیر انداخت و دو مرغ را بدان دو تیر از هوا فرود آورد، نعمان گفت ای پسر تا جهان بوده است نه چون تو تیر انداز بود و نه تا جهان باشد خواهد بود،

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سام نریمان (را) پرسیدند که « ای پیروزگرِ سالار! آرایشِ رزم چیست؟» جواب داد که « حمیدِ شاه (؟حمیّتِ شاه)  و دانشِ سپهبد به آرای و مبارزِ هنری که زره دارد و با کمان جنگ جوید.»
هوش مصنوعی: سام نریمان را پرسیدند: «ای پیروزگر بزرگ! آرایش رزم چگونه است؟» او پاسخ داد که: «حمایت از شاه و دانش فرمانده سپاه به همراه هنرهای رزمی، به ویژه کسانی که زره دارند و با کمان می‌جنگند.»

حاشیه ها

1400/10/27 07:12
احمـــدترکمانی

آرایـش رزم چیـسـت

1402/07/17 18:10
فرهود

یعنی لشکر‌آرایی، هنر جنگ و رزم، دانش لشکر چیدن.

1402/08/02 17:11
فرهود

خلاصه به نثر امروزی:

از سام نریمان که فرمانده‌ای بود که در همه جنگها پیروز می‌شد پرسیدند: جنگ و لشکر‌آرایی یعنی چه؟ پاسخ داد: غیرت شاه، دانش فرمانده درباره جنگ، سرباز جنگنده که زره داشته‌باشد و بتواند از کمان خوب استفاده‌کند.»