گنجور

قطعه شماره ۹

آرام رفت از دل و آرام جان ندید
جان بر لب آمد و رخ آن مهربان ندید
بر گلشن خزان رسیده رویم ز اشک سرخ
بس جویبار خون شد و سرو و روان ندید
شد دامنم چمن ز گل اشک ای دریغ
آن نونهال روضه باغ جنان ندید
درد سری که دیده ام از یاد خط او
از شهپری دل دیوانگان ندید
از بس که در ربودن دلها دلاور است
گوئی شکوه شوکت شاه جهان ندید
شاهنشهی که هر که سر از امر او بتافت
در ششدر زمان ره امن و و امان ندید
وآنکس به بندگیش چو جوزا میان ببست
آرامگاه خویش بجز آسمان ندید
زینسان کریم و عادل و عالم یگانه ای
نشنید گوش چرخ و زمین و زمان ندید
بس نسخه مصحح و جامع فتاده است
آن کس که آصف و جم و نوشیروان ندید
منت خدای را که ز تایید لطف او
زخمی ز چشم فتنه آخر زمان ندید
هر روز برتر است سلالیم رفعتش
هرگز تنزلی کس ازین نردبان ندید
شرمنده ام ز چشم جهان بین خود چرا
بیتاست، مدتی است که آن آستان ندید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آرام رفت از دل و آرام جان ندید
جان بر لب آمد و رخ آن مهربان ندید
هوش مصنوعی: او به آرامی از دل من رفت، اما جانم آرامش نداشت. جانم به لب رسید و نتوانستم چهره آن عزیز را ببینم.
بر گلشن خزان رسیده رویم ز اشک سرخ
بس جویبار خون شد و سرو و روان ندید
هوش مصنوعی: به باغی که در فصل خزان قرار گرفته می‌رویم، جایی که اشک‌های سرخ به‌جای باران جاری شده و جویبارها پر از خون شده‌اند، و دیگر هیچ سبزی و زندگی به چشم نمی‌خورد.
شد دامنم چمن ز گل اشک ای دریغ
آن نونهال روضه باغ جنان ندید
هوش مصنوعی: دست و دامن من از گل‌های اشک پر شده است، افسوس که آن کودک زیبا نتوانسته باغ بهشت را ببیند.
درد سری که دیده ام از یاد خط او
از شهپری دل دیوانگان ندید
هوش مصنوعی: دردی که از یاد خط معشوق خود کشیده‌ام، هیچ‌گاه در دل دیوانگان، حتی از یک پرنده هم دیده نمی‌شود.
از بس که در ربودن دلها دلاور است
گوئی شکوه شوکت شاه جهان ندید
هوش مصنوعی: این شخص چنان در جلب محبت و دل‌ربایی ماهر است که به نظر می‌رسد هرگز زیبایی و عظمت پادشاهی در جهان را نادیده گرفته است.
شاهنشهی که هر که سر از امر او بتافت
در ششدر زمان ره امن و و امان ندید
هوش مصنوعی: سلطانی که هر کس از فرمان او سرباز زد، در مدت کوتاهی هیچ امنیت و آرامشی نداشت.
وآنکس به بندگیش چو جوزا میان ببست
آرامگاه خویش بجز آسمان ندید
هوش مصنوعی: کسی که در بندگی و خدمت خود مانند جوزا (بخشی از آسمان) در طبع و کمال است، جایی برای آرامش خود جز آسمان نخواهد یافت.
زینسان کریم و عادل و عالم یگانه ای
نشنید گوش چرخ و زمین و زمان ندید
هوش مصنوعی: چنین است که شخصی بی‌نظیر، با سخاوت، عدالت و علم، وجود دارد که نه گوش زمان و زمین صدای او را شنیده و نه چشمان عالم او را دیده‌اند.
بس نسخه مصحح و جامع فتاده است
آن کس که آصف و جم و نوشیروان ندید
هوش مصنوعی: بسیاری از نسخه‌های درست و کامل در دسترس نیست و کسی که آصف، جم و نوشیروان را ندیده، فاقد تجربیات مهمی است.
منت خدای را که ز تایید لطف او
زخمی ز چشم فتنه آخر زمان ندید
هوش مصنوعی: تشکر و سپاسی از خداوند که به برکت لطفش، انسانی را از آسیب و خطرات دشوار و فتنه‌های آخر الزمان محافظت کرده و به او اجازه نداده تا دچار آسیب و چالش‌های آن زمان شود.
هر روز برتر است سلالیم رفعتش
هرگز تنزلی کس ازین نردبان ندید
هوش مصنوعی: هر روز نسل ما بهتر و برتر می‌شود و ارتفاع و پیشرفت آن هرگز کم نمی‌شود، هیچ‌کس نتوانسته است به این نردبان افت کند.
شرمنده ام ز چشم جهان بین خود چرا
بیتاست، مدتی است که آن آستان ندید
هوش مصنوعی: متاسفم که به دلیل خجالت از دیدگاه‌های دیگران، نتوانستم به آن مکان خاص بروم و مدتی‌ست که آنجا را ندیده‌ام.