گنجور

غزل شماره ۲۱

کیست این کز نگهی رهزن صد جان باشد
هر زمان جلوه کنان بر سر میدان باشد
خسروانه چو پی گوی دواند گلگون
سر حد کوه کنش در خم چوگان باشد
حور از عکس رخش دست ز حسن خود شست
وای بر حال اسیری که از انسان باشد
این همه فتنه کز آن کاکل مشکین خیزد
ابله آن است که اندر خم ایمان باشد
از قد و لعل و رخ و چشم و خطش شرمنده
سرو و یاقوت و گل و سبزه و ریحان باشد
بسکه در مصر لطافت تو عزیزی امروز
کی کسی طالب بیع مه کنعان باشد
گفتی از غمزه من جان ندهی سنگدلی
آری اندر دلم آمد شد مژگان باشد
ماه بالد که چو رویت شود آخر ناچار
خوشه چین گردد از آن بر زده دامان باشد
خالدا گر دهدت دست گدایی درش
کافرم گر هوسم ملک سلیمان باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست این کز نگهی رهزن صد جان باشد
هر زمان جلوه کنان بر سر میدان باشد
هوش مصنوعی: این شخص کیست که با هر نگاهش مانند دزد جان‌ها را می‌برد و همیشه در میدان جلوه‌گر است؟
خسروانه چو پی گوی دواند گلگون
سر حد کوه کنش در خم چوگان باشد
هوش مصنوعی: وقتی که به طرف کوه می‌رویم، مثل خسرو که به زیبایی می‌بالید، گل‌ها در دشت می‌رویند و همچون گوی، در زمین بازی چوگان، نقش و رنگی خاص دارند.
حور از عکس رخش دست ز حسن خود شست
وای بر حال اسیری که از انسان باشد
هوش مصنوعی: زیبارویان با دیدن چهره خود، از زیبایی‌هایشان دست می‌کشند و این جای تأسف دارد که چه بر حال کسی که او را انسان می‌نامند، بگذرد.
این همه فتنه کز آن کاکل مشکین خیزد
ابله آن است که اندر خم ایمان باشد
هوش مصنوعی: این همه آشفتگی و درگیری که از موهای خوش بوی معشوق ناشی می‌شود، نشانه‌ی بی‌خود و احمق بودن کسی است که در قید و بند اعتقاداتش گرفتار مانده است.
از قد و لعل و رخ و چشم و خطش شرمنده
سرو و یاقوت و گل و سبزه و ریحان باشد
هوش مصنوعی: قد و زیبایی و ویژگی‌های ظاهری او به قدری دلربا و جذاب است که حتی سروها، یاقوت‌ها، گل‌ها، سبزه‌ها و ریحان‌ها هم از او شرمنده‌اند.
بسکه در مصر لطافت تو عزیزی امروز
کی کسی طالب بیع مه کنعان باشد
هوش مصنوعی: به خاطر لطافت و زیبایی‌ات در مصر، امروز کسی به دنبال خریدن مه (عشق یا زیبایی) از کنعان نیست.
گفتی از غمزه من جان ندهی سنگدلی
آری اندر دلم آمد شد مژگان باشد
هوش مصنوعی: تو گفتی که از غمزه‌ات برایم جان نخواهی داد و من سنگدل هستم، اما در دل من، این مژگان تو باعث شده که احساساتم درگیر شود.
ماه بالد که چو رویت شود آخر ناچار
خوشه چین گردد از آن بر زده دامان باشد
هوش مصنوعی: وقتی ماه در آسمان بال و پر بگستراند، چهره‌ات را بنگری، ناگزیر خوشه‌چینی از آن حاصل می‌شود و این خوشه‌ها بر دامن تو خواهد نشسته.
خالدا گر دهدت دست گدایی درش
کافرم گر هوسم ملک سلیمان باشد
هوش مصنوعی: اگر خالده (دوست یا محبوب) به تو اجازه دهد که به درگاهش التماس کنی، من به کفر آماده‌ام؛ چون اگر آرزوی من به حق مقدس و بزرگی چون ملک سلیمان باشد.