گنجور

غزل شماره ۱ (در بازگشت از سفر حج)

واحسرتا که جدا شدم از خانه خدا
از غصه وقت گشت شود دل ز هم جدا
ما را نبود خواهش رفتن ز کوی دوست
اما چو امر اوست، ز سر می‌کنیم پا
اهل صفا به داغ غم مروه مرده‌اند
من شاد چون زیم، که شدم دور از صفا
حجر و مقام و زمزم و ارکان و ملتزم
گویند بازگرد، کجا می‌روی کجا؟
دامان دل گرفته، برندم کشان‌کشان
حنانه، روضه، منبر و محراب مصطفی
از اشتیاق یثرب و درد فراق بیت
کاهی است دل، فتاده میان دو کهربا
خالد چو دوست در همه‌جا جلوه‌گر شود
پس غم مخور ز خانه او گر شدی جدا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.