گنجور

بخش ۴۲ - دیدن سام، پری‌دخت را و بیهوش شدن

زناگه پدید آمد از پیش طاق
بتی چون مه از لاجوردی رواق
بهشتی روان بخش طوبی خرام
بهشتی مثال قیامت قیام
قصب‌پوش ماهی به طلعت چو روز
قصب بسته بر ماه گیتی‌فروز
نموداری از خلد عنبرسرشت
به رفتار طاووس باغ بهشت
چمان چون خرامنده سرو چمن
درخشان چو رخشان سهیل یمن
رخش در شب تار، آتش در آب
سمن برگ در مشک و در مشک تاب
شکسته ثمن عارض سیمبر
به تنگ شکر نرخ تنگ شکر
نهاده ز شیرین لب جان پناه
نمکدانی از قند بر قرص ماه
دو چشمش دو هاروت بابل فریب
ربوده ز جادوی بابل شکیب
تذروی به غبغب مطوق شده
ترنجش ز باغش معلق شده
غزال غزاله غزل‌گوی او
هژبران شده صید آهوی او
شبش سایبان کرده بر طرف ماه
زده حلقه بر مه دو مار سیاه
روان گشته آب از چه بابلش
حبش هندوی زنگی مقبلش
دو هندوی زلفش پر از چین شده
سرافکنده در چین و برچین شده
گره کرده بر لاله مشکین کمند
شکسته ز شیرین لبان نرخ قند
کشیده کمان بر قمر ابرویش
ستاده پری‌نوش در پهلویش
درخشان دو رخشان چو شمس و قمر
زرافشان دو لب‌شان چو شهد و شکر
برون شد ز هُش سام گیتی گشای
بشد بیخبر اندر آمد زپای
بدانست کان سرو گل‌چهر کیست
بت نوش لب ماه بی‌مهر کیست
پری‌دخت بت روی مه‌پیکر است
که با وی پری‌نوش سیمین بر است
چو چشمش بدان حورپیکر فتاد
چو سیمین ستونی ز پا برفتاد
چو بگذشت یک ساعت آمد به هوش
ز ماهی برآورد و بر مه خروش
ز سودای جانان فغان برگرفت
دل از جان شیرین روان برگرفت
نگه کرد در قرقه پیشش ندید
طلب کرد بر جای خویشش ندید
کُله چون مه از مهر بر خاک زد
ز حسرت گریبان خود چاک زد
ز سوز جگر آتشی برفروخت
نهم اطلس سبز چرخی بسوخت
چو اهش بر نه تتق کله بست
طبق‌های فیروزه بر هم شکست
دلش باز می‌داد سعدان بسی
کزو مهربان‌تر نبودش کسی
کزین سان مکن خویشتن را هلاک
مکن خویش پیش دلارام خاک
مبادا که رازت بداند رقیب
ترا دور سازد روی حبیب
چو سعدان پیرش بسی پند داد
غریوان به آرامگه رو نهاد
به گریه دل سنگ را آب کرد
جهان را ز دل غرق خوناب کرد
چو دریا ز موج اندر آمد ز جای
همی زد چو بلبل به گل وای وای
چو سرو قدش راستی خم گرفت
ز سیلاب چشمش زمین نم گرفت
دگر روز چون سام سر برفراخت
نشیمن در ایوان فغفور ساخت
ز کارآگهان خادم نامور
پری‌دخت را داد آن دم خبر
که سام نریمان به مهمان شاه
نشسته است این دم در ایوان شاه
پری‌نوش گفت ای بت سیمتن
مه دل، فروزان چین و ختن
بیا تا برآئیم در قصر شاه
تفرج کنیم اندر آن بارگاه
نهانی نشینیم در طارمی
به خلوت درآئیم با هم دمی
که خورشید زابل یل می‌پرست
به یاد لبت باده دارد به دست
پری‌دخت بشنید و بر پای خاست
روان گشت چون سرو گفتا رواست
ولیکن مبادا که بیند کسی
کزین معنی اندیشه دارم بسی
بگفتش نهانی بجوئیم بخت
به شکل کنیزان بپوشیم رخت
چنین پاسخش داد مهروی باز
که ترسم برون افتد از پرده راز

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زناگه پدید آمد از پیش طاق
بتی چون مه از لاجوردی رواق
هوش مصنوعی: در جایی که جلوه‌ای خارق‌العاده و زیبا از یک معبد یا حرم نشان داده می‌شود، همچون نور مهتاب که از پس آسمان آبی می‌تابد.
بهشتی روان بخش طوبی خرام
بهشتی مثال قیامت قیام
هوش مصنوعی: بهشتی که روح را شاداب می‌کند، به عشق طوبی با آرامش حرکت می‌کند و مانند قیامت در حال برپایی است.
قصب‌پوش ماهی به طلعت چو روز
قصب بسته بر ماه گیتی‌فروز
هوش مصنوعی: ماهی در زیبایی‌اش مانند روز درخشان است، که به گونه‌ای شیک و زیبا خود را در لباس سبز قصب (نی) پوشانده و درخشش آن به طرز خیره‌کننده‌ای بر جهان می‌تابد.
نموداری از خلد عنبرسرشت
به رفتار طاووس باغ بهشت
هوش مصنوعی: تصویری از جنات بهشتی به همان زیبایی و ظرافت طاووس در باغ بهشت.
چمان چون خرامنده سرو چمن
درخشان چو رخشان سهیل یمن
هوش مصنوعی: چمن به زیبایی و نازکی مانند سرو در حال رقص و حرکت است و درخشندگی آن مانند چهره روشن ستاره سهیل در یمن است.
رخش در شب تار، آتش در آب
سمن برگ در مشک و در مشک تاب
هوش مصنوعی: چهره‌اش در شب تار به مانند شعله‌ای در آب و سمن است، و برگ سمن در مشک، در درون مشک درخشش دارد.
شکسته ثمن عارض سیمبر
به تنگ شکر نرخ تنگ شکر
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به ارزش زیبایی و لطفی که در ظاهر یک فرد وجود دارد، اشاره دارد. در آن به بیان این مطلب پرداخته می‌شود که برخی ویژگی‌ها و زیبایی‌ها ممکن است تحت تأثیر عوامل مختلف و شرایط متفاوت، کمتر ارزشمند به نظر برسند. به عبارت دیگر، زیبایی یا لطافت واقعی ممکن است در پی شرایط خاص مورد خدشه قرار گیرد و به این ترتیب، قیمت و ارزش آن تحت تأثیر قرار بگیرد.
نهاده ز شیرین لب جان پناه
نمکدانی از قند بر قرص ماه
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شیرینی لبان معشوق اشاره دارد که مانند پناهگاهی برای زندگی می‌باشد و در کنار آن، تصویری از قند و ماه نیز کشیده شده که نشان‌دهنده‌ی زیبایی و دل‌انگیزی است. به طور خلاصه، عشق و زیبایی با طعمی شیرین و درخشندگی شگفت‌انگیز توصیف شده‌اند.
دو چشمش دو هاروت بابل فریب
ربوده ز جادوی بابل شکیب
هوش مصنوعی: دو چشم او مثل دو جادوگر است که به وسیله جادوی بابل، دل‌ها را فریب می‌دهند و از زیبایی‌اش هیچ صبر و تحملی نمی‌توان داشت.
تذروی به غبغب مطوق شده
ترنجش ز باغش معلق شده
هوش مصنوعی: در این بیت، زیبایی و جذابیت کسی توصیف شده است که به سبب زیبایی‌هایش، جذابیت و لطافت خاصی دارد. از طرفی، اشاره‌ای به زندگی و خوشبختی آن شخص و اثرات زیبایی طبیعی و دلنواز در اطرافش وجود دارد. به طور کلی، تصویر زیبایی و خوشی را در ذهن ایجاد می‌کند.
غزال غزاله غزل‌گوی او
هژبران شده صید آهوی او
هوش مصنوعی: غزال زیبا و شعرگو، شکار آهوی او شده و این امر باعث شده که او به مقام هژبر (سلطنت یا ریاست) دست یابد.
شبش سایبان کرده بر طرف ماه
زده حلقه بر مه دو مار سیاه
هوش مصنوعی: در شب، سایه‌ای بر ماه افتاده و دور آن دو مار سیاه حلقه زده‌اند.
روان گشته آب از چه بابلش
حبش هندوی زنگی مقبلش
هوش مصنوعی: آب روان شده به چه دلیل؟ بابل با رنگ و زیبایی مانند هندوان سیاه پوست به استقبالش آمده است.
دو هندوی زلفش پر از چین شده
سرافکنده در چین و برچین شده
هوش مصنوعی: دو نفر با موهای مشکی و زیبا، که موهایشان پر از چین و تاب شده، با حالت شرم و شانه‌های افتاده در معرض چشم‌ها قرار گرفته‌اند.
گره کرده بر لاله مشکین کمند
شکسته ز شیرین لبان نرخ قند
هوش مصنوعی: رخسار زیبا و نیلی رنگی مانند لاله‌های سیاه، قلب را به دام انداخته و لب‌های شیرین او مانند قیمت شیرین، ارزشمند و دلربا هستند.
کشیده کمان بر قمر ابرویش
ستاده پری‌نوش در پهلویش
هوش مصنوعی: موی بلند و زیبا مانند قمر درخشانش به طرفین صورتش کشیده شده و دختری زیبا در کنار او ایستاده است.
درخشان دو رخشان چو شمس و قمر
زرافشان دو لب‌شان چو شهد و شکر
هوش مصنوعی: چهره‌های زیبا و درخشان آن‌ها مانند خورشید و ماه است، و لب‌هایشان شیرین و خوش‌طعم همچون عسل و شکر به نظر می‌رسد.
برون شد ز هُش سام گیتی گشای
بشد بیخبر اندر آمد زپای
هوش مصنوعی: از حالت هوشیاری خارج شد و گیتی را به گشایش درآمد، بی‌خبر و بدون توجه به پاهایش وارد شد.
بدانست کان سرو گل‌چهر کیست
بت نوش لب ماه بی‌مهر کیست
هوش مصنوعی: او می‌داند که آن سرو زیبا کیست و محبوبی که لب‌هایش مانند شراب است و بدون عشق او هیچ‌کس نمی‌تواند وجود داشته باشد.
پری‌دخت بت روی مه‌پیکر است
که با وی پری‌نوش سیمین بر است
هوش مصنوعی: دختری زیبا و دلربا مانند پری است که زیبایی‌اش با زیبایی دیگری از جنس سیمین و خوش‌گوار مقایسه شده است.
چو چشمش بدان حورپیکر فتاد
چو سیمین ستونی ز پا برفتاد
هوش مصنوعی: وقتی که چشمانش به آن زن زیبا و حورپیکر افتاد، مثل اینکه ستونی از نقره ناگهان از پا افتاد.
چو بگذشت یک ساعت آمد به هوش
ز ماهی برآورد و بر مه خروش
هوش مصنوعی: پس از گذشت یک ساعت، او به حال آمد و از بالا به ماهی نگاه کرد و از سر شگفتی به ماه اعتراض کرد.
ز سودای جانان فغان برگرفت
دل از جان شیرین روان برگرفت
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق معشوق به شدت ناله و فریاد کرد و از جان شیرین جدا شد.
نگه کرد در قرقه پیشش ندید
طلب کرد بر جای خویشش ندید
هوش مصنوعی: نگاه کرد به اطرافش، اما چیزی ندید. درخواست کرد که آنچه را که می‌خواهد، پیدا کند، اما هیچ‌چیز در جای خود نبود.
کُله چون مه از مهر بر خاک زد
ز حسرت گریبان خود چاک زد
هوش مصنوعی: چهره مانند ماه از عشق بر زمین افتاد و از حسرت، گریبان خود را پاره کرد.
ز سوز جگر آتشی برفروخت
نهم اطلس سبز چرخی بسوخت
هوش مصنوعی: از شعله‌ی دل که ناشی از درد و رنج است، آتشی روشن شده که پارچه‌ی سبز (نماد عشق یا خوشبختی) را سوزانده است.
چو اهش بر نه تتق کله بست
طبق‌های فیروزه بر هم شکست
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید در آسمان غروب کرد، مانند دانه‌های فیروزه‌ای که بر اثر ضربه‌ای، به هم می‌ریزند.
دلش باز می‌داد سعدان بسی
کزو مهربان‌تر نبودش کسی
هوش مصنوعی: دل او به روی سعدان باز می‌شد، زیرا هیچ‌کس در مهربانی به پای او نمی‌رسید.
کزین سان مکن خویشتن را هلاک
مکن خویش پیش دلارام خاک
هوش مصنوعی: به گونه‌ای خودت را نابود نکن و خودت را به خاطر دل آرامی به خاک نینداز.
مبادا که رازت بداند رقیب
ترا دور سازد روی حبیب
هوش مصنوعی: مراقب باش که رازهایت را کسی که با تو در رقابت است نفهمد، زیرا او می‌تواند تو را از محبوبت دور کند.
چو سعدان پیرش بسی پند داد
غریوان به آرامگه رو نهاد
هوش مصنوعی: وقتی پیر سعدان نصیحت‌های زیادی به جوانان کرد، آن‌ها به آرامش و سکون دست پیدا کردند و به مکانی امن رفتند.
به گریه دل سنگ را آب کرد
جهان را ز دل غرق خوناب کرد
هوش مصنوعی: دل سنگی را به خاطر گریه نرم و نازک کرد و جهان را از درد و رنج به شدت پر کرد.
چو دریا ز موج اندر آمد ز جای
همی زد چو بلبل به گل وای وای
هوش مصنوعی: زمانی که دریا به خاطر امواجش از جا به جابود، همچون بلبل به گل ناله می‌زد و آه و فریاد برمی‌آورد.
چو سرو قدش راستی خم گرفت
ز سیلاب چشمش زمین نم گرفت
هوش مصنوعی: زمانی که قامت راست او مانند سرو است، اما با ریزش اشک‌هایش، زمین را خیس نمی‌کند.
دگر روز چون سام سر برفراخت
نشیمن در ایوان فغفور ساخت
هوش مصنوعی: در روز دیگری، همچون سام، سر خود را بلند کرد و زندگی را در کاخ بزرگ و باشکوهی بنا نهاد.
ز کارآگهان خادم نامور
پری‌دخت را داد آن دم خبر
هوش مصنوعی: در آن لحظه، خبر رسید که خادم نماینده و معروف، از سوی افراد با تجربه به پری‌دخت رسانده شده است.
که سام نریمان به مهمان شاه
نشسته است این دم در ایوان شاه
هوش مصنوعی: سام نریمان در این لحظه در ایوان شاه به پذیرایی از مهمان مشغول است.
پری‌نوش گفت ای بت سیمتن
مه دل، فروزان چین و ختن
هوش مصنوعی: پرنسس زیبا، ای معشوقه‌ام با چهره‌ای مانند ماه، خوابگاه من را روشن کردی با زیبایی‌ات.
بیا تا برآئیم در قصر شاه
تفرج کنیم اندر آن بارگاه
هوش مصنوعی: بیا تا به کاخ پادشاه برویم و در آن مکان زیبا و با شکوه تفریح کنیم.
نهانی نشینیم در طارمی
به خلوت درآئیم با هم دمی
هوش مصنوعی: در جایی آرام و پنهانی با هم باشید و لحظه‌ای تنها در کنار یکدیگر زندگی کنید.
که خورشید زابل یل می‌پرست
به یاد لبت باده دارد به دست
هوش مصنوعی: خورشید زابل به خاطر یاد تو محبوبش را می‌پرستد و برای یادآوری لب‌های تو، در دستش باده‌ای دارد.
پری‌دخت بشنید و بر پای خاست
روان گشت چون سرو گفتا رواست
هوش مصنوعی: دختر پری از شنیدن این خبر برخواست و با شجاعت و قدرت مانند یک سرو زیبا به حرکت درآمد و گفت: این کار درست و مناسب است.
ولیکن مبادا که بیند کسی
کزین معنی اندیشه دارم بسی
هوش مصنوعی: اما مراقب باش که کسی نبیند، چرا که من درباره این موضوع افکار زیادی دارم.
بگفتش نهانی بجوئیم بخت
به شکل کنیزان بپوشیم رخت
هوش مصنوعی: او به من گفت که بهتر است خوشبختی را به صورت کنیزان جستجو کنیم و لباس‌های مخصوصی بپوشیم.
چنین پاسخش داد مهروی باز
که ترسم برون افتد از پرده راز
هوش مصنوعی: او با این پاسخ زیبا پاسخ داد که می‌ترسم رازهایی که در دل دارم از پرده بیرون بیفتند.