گنجور

شمارهٔ ۷ - فی مرثیة ملک الاعظم ناصر الدنیا و الدین محمد بن البرهان

رنگ شفق نگر که چو خورشید روشنست
کز خون چشم ما فلک آلوده دامنست
بیژن کجاست ورنه چو نیکو نظر کنی
این خاک توده تیره تر از چاه بیژنست
بهمن پدید نیست وگرنه ز بانگ رعد
در مغز چرخ دمدمه ی کوس بهمنست
گیرم که سبز خنگ فلک زیر ران تست
خود را نگاهدار که آن کره توسنست
دی سور برود و عیش و تماشا و خُرّمی
و امروز آه و ناله و زاری و شیونست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رنگ شفق نگر که چو خورشید روشنست
کز خون چشم ما فلک آلوده دامنست
هوش مصنوعی: نگاه کن به رنگ شفق که مانند خورشید درخشان و روشن است، اما این زیبایی به خاطر اشک‌های ما آسمان را آلوده کرده است.
بیژن کجاست ورنه چو نیکو نظر کنی
این خاک توده تیره تر از چاه بیژنست
هوش مصنوعی: بیژن کجاست؟ اگر خوب نگاه کنی، این زمین تاریک‌تر از چاه بیژن است.
بهمن پدید نیست وگرنه ز بانگ رعد
در مغز چرخ دمدمه ی کوس بهمنست
هوش مصنوعی: بهمن هنوز به وجود نیامده است، وگرنه صدا و رعد و برقی که در آسمان ایجاد می‌شود، نشانه‌ای از بهمن است.
گیرم که سبز خنگ فلک زیر ران تست
خود را نگاهدار که آن کره توسنست
هوش مصنوعی: بگذار فرض کنیم که زمین زیر پای تو سبز و زیباست، اما خودت را نگه‌دار زیرا آن زمین، پای تو را به خود نمی‌کشد.
دی سور برود و عیش و تماشا و خُرّمی
و امروز آه و ناله و زاری و شیونست
هوش مصنوعی: دیگر خبری از خوشی و لذت و شادی نیست و امروز فقط غم و اندوه و ناله و گریه حاکم است.