شمارهٔ ۸۰
یاد باد آنشب که در مجلس خروش چنگ بود
مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود
شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع
وانک او بر خفتگان گلبانک می زد چنگ بود
دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد
مشرب آتش عذاران آب آتش رنگ بود
گوش جانم بر سماع بلبلان صبح خیز
چشم عقلم بر جمال گلرخان شنگ بود
گرچه صیقل می برد آثار زنگ از آینه
صیقل آئینه ی جانم می چون زنگ بود
آنزمان کانماه رخشان خور آئین رخ نمود
باغ پر گلچهر گشت و کاخ پر اورنگ بود
بر من بیدل نبخشود و دلم را صید کرد
گوئیا در شهر دلهای پریشان تنگ بود
پیش شیرین قصه ی فرهاد مسکین کس نگفت
یا دل آن خسرو خوبان خلّخ سنگ بود
مطربان از گفته ی خواجو سرودی می زدند
لیکن آن گلروی را از نام خواجو ننگ بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد باد آنشب که در مجلس خروش چنگ بود
مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود
هوش مصنوعی: به یاد آن شبی افتادم که در جمع دوستان، صدای زیبا و شاداب ساز چنگ به گوش میرسید و سازهای دیگر همچون عود و دف نیز در آن جشن خوش مینواختند.
شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع
وانک او بر خفتگان گلبانک می زد چنگ بود
هوش مصنوعی: شاهدان در حال رقص و رهایی بودند و رقبای دیگر هم در شادی و نشئه به سر میبردند. اما او در میان کسانی که خواب بودند، به نغمهای دلانگیز چنگ مینواخت.
دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد
مشرب آتش عذاران آب آتش رنگ بود
هوش مصنوعی: دستگیر خستگان یعنی کسی که از خستگان و درماندگان حمایت میکند و به آنها کمک میرساند. جام می گلرنگ به نوعی نوشیدنی خوش رنگ اشاره دارد که میتواند نماد شادی و سرزندگی باشد. مشرب آتش عذاران نیز به مکانی اشاره دارد که عذاران، به نوعی روحانیون یا افرادی که پیروان اخلاق و معنویت هستند، برای تماشای آتش و احساسات خود دور هم جمع میشوند. آب آتش رنگ هم به تداعی حالتی از سرخی و گرم بودن اشاره دارد. به طور کلی، این متن به حمایت و روحیه بخشی به افراد خسته، شادی ناشی از زیبایی و رنگها و همچنین ارتباط با احساسات عمیق انسانی میپردازد.
گوش جانم بر سماع بلبلان صبح خیز
چشم عقلم بر جمال گلرخان شنگ بود
هوش مصنوعی: گوش حسّاسی من به صدای بلبلان صبحگاهی توجه دارد و چشم فکرم به زیبایی گلرخانانی است که شاداب و زندگیبخش هستند.
گرچه صیقل می برد آثار زنگ از آینه
صیقل آئینه ی جانم می چون زنگ بود
هوش مصنوعی: هرچند که جلا و صاف کردن آینه زنگارها را از بین میبرد، اما آینهٔ جان من همچنان زنگزده است.
آنزمان کانماه رخشان خور آئین رخ نمود
باغ پر گلچهر گشت و کاخ پر اورنگ بود
هوش مصنوعی: زمانی که ماه زیبا و درخشان طلوع کرد، چهره باغ پر از گل ها نمایان شد و کاخ ها با زینت های پرشتاب آراسته گردیدند.
بر من بیدل نبخشود و دلم را صید کرد
گوئیا در شهر دلهای پریشان تنگ بود
هوش مصنوعی: دل من را به چنگ آورد و نتوانست در بر من بیرحمی کند، انگار که در این شهر، دلهای آشفته و سردرگم کمبود بود.
پیش شیرین قصه ی فرهاد مسکین کس نگفت
یا دل آن خسرو خوبان خلّخ سنگ بود
هوش مصنوعی: در داستان شیرین و فرهاد، هیچکس نگفت که دل آن عاشق خوشظاهر مانند زنجیری از سنگ بوده است.
مطربان از گفته ی خواجو سرودی می زدند
لیکن آن گلروی را از نام خواجو ننگ بود
هوش مصنوعی: خوانندگان از اشعار خواجو ترانهایی میخواندند، اما آن دختر زیبا از نام خواجو خجالت میکشید.