گنجور

شمارهٔ ۳۸

بجز از کمر ندیدم سر موئی از میانت
بجز از سخن نشانی نشنیدم از دهانت
توچه معنئی که هرگز نرسیده ام بکنهت
تو چه آیتی که هرگز نشنیده ام بیانت
تو کدام شاهبازی که ندانمت نشیمن
چه کنم که مرغ فکرت نرسد به آشیانت
اگرم هزار جان هست فدای خاک پایت
که اگر دلت نجویم ندهد دلم بجانت
چه بود گرم بپرسش قدمی نهی ولیکن
تو که ناتوان نبودی چه خبر ز ناتوانت
چو کسی نمی تواند که ببوسد آستینت
برویم و رخت هستی ببریم از آستانت
چه گلی که بلبلی را نبود مجال با تو
که دمی بر آرد از دل ز نهیب باغبانت
چه شود که بینوائی که زند دم از هوایت
دل خسته زنده دارد بنسیم بوستانت
بچه رو کناره گیری ز میان ما که خواجو
چو کمر شدست راضی بکناری از میانت

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بجز از کمر ندیدم سر موئی از میانت
بجز از سخن نشانی نشنیدم از دهانت
هوش مصنوعی: جز کمر تو، هیچ چیزی از موهایت ندیدم و جز حرف‌هایت، هیچ علامتی از دهانت نشنیدم.
توچه معنئی که هرگز نرسیده ام بکنهت
تو چه آیتی که هرگز نشنیده ام بیانت
هوش مصنوعی: من چه فهمی از عمق وجود تو دارم که تا به حال نتوانسته‌ام به آن برسم؟ تو چه نشانی داری که هرگز از بیان تو نشنیده‌ام؟
تو کدام شاهبازی که ندانمت نشیمن
چه کنم که مرغ فکرت نرسد به آشیانت
هوش مصنوعی: تو کدام هنرمند بزرگ هستی که من تو را نشناسم؟ چه کار کنم که فکر من نتواند به مکان آرامش تو برسد؟
اگرم هزار جان هست فدای خاک پایت
که اگر دلت نجویم ندهد دلم بجانت
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که جان داشته باشم، حاضر هستم برای خاک پای تو فدا شوم. زیرا اگر دل تو را به دست نیاورم، دلم هرگز آرام نمی‌گیرد و برای تو احساس می‌کند.
چه بود گرم بپرسش قدمی نهی ولیکن
تو که ناتوان نبودی چه خبر ز ناتوانت
هوش مصنوعی: چرا از کسی که در وضعیت ضعیفی قرار دارد، سوال می‌کنی؟ تو که خودت قدرت و توانایی داری، چرا به حال او توجه نمی‌کنی؟
چو کسی نمی تواند که ببوسد آستینت
برویم و رخت هستی ببریم از آستانت
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند آستین تو را ببوسد، پس بیایید و زندگی‌ام را از درگاه تو ببرم.
چه گلی که بلبلی را نبود مجال با تو
که دمی بر آرد از دل ز نهیب باغبانت
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد که بلبلی در کنار تو حضور ندارد، در حالی که باغبان تو او را به شدت می‌ترساند و نمی‌گذارد لحظه‌ای آرامش داشته باشد؟
چه شود که بینوائی که زند دم از هوایت
دل خسته زنده دارد بنسیم بوستانت
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که آن فرد بیچاره، که دائماً از عشق تو صحبت می‌کند، با یاد تو قلب خسته‌اش را زنده نگه دارد و از عطر بهشت‌گونهٔ باغ تو بهره‌مند شود؟
بچه رو کناره گیری ز میان ما که خواجو
چو کمر شدست راضی بکناری از میانت
هوش مصنوعی: بچه را از بین ما دور کن، چون خواجو کم کم دلسرد و ناراحت شده و بهتر است که کمی فاصله بگیرد.

حاشیه ها

1391/09/29 11:11
بزرگمهر

ب2-بکنهت }به ک...
ب3-بشیانت } به اشیانت
ب4- بجانت } به...
ب8- بنسیم } به ن..
ب9- بکناری } به...