شمارهٔ ۳۴
جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
سخن اهل حقیقت ز زبانی دگرست
خیمه از دایره ی کون و مکان بیرون زن
زانک بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست
در چمن هست بسی لاله سیراب ولی
ترک مه روی من از خانه ی خانی دگرست
راستی راز لطافت چو روان می گردی
گوئیا سرو روان تو روانی دگرست
عاشقان را نبود نام و نشانی پیدا
زانکه این طایفه را نام و نشانی دگرست
یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی
کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست
تو نه مرد قدح و درد مغانی خواجو
خون دل نوش که آن لعل زکانی دگرست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
سخن اهل حقیقت ز زبانی دگرست
هوش مصنوعی: روح هر موجود زنده با روح دیگری متفاوت است و سخنان عرفا و اهل حقیقت، از زبانی متفاوت و عمیقتر بیان میشود.
خیمه از دایره ی کون و مکان بیرون زن
زانک بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست
هوش مصنوعی: خیمه را از دایره وجود و مکان بیرون بکش، زیرا فراتر از این دو، جای دیگری وجود دارد.
در چمن هست بسی لاله سیراب ولی
ترک مه روی من از خانه ی خانی دگرست
هوش مصنوعی: در باغ گلهای زیادی پرورش یافته و باغی پر از لالههای زیبا وجود دارد، اما چهرهی دلکش محبوبم از خانهای دیگر میآید و در دسترس من نیست.
راستی راز لطافت چو روان می گردی
گوئیا سرو روان تو روانی دگرست
هوش مصنوعی: وقتی به عمق لطافت و زیبایی مینگری، گویی که مانند درخت سرو، روحی دیگر در وجودت جریان دارد.
عاشقان را نبود نام و نشانی پیدا
زانکه این طایفه را نام و نشانی دگرست
هوش مصنوعی: عاشقان هیچ نام و نشانی ندارند چون این گروه ویژگیهای خاصی دارند که آنها را از دیگران متمایز میکند.
یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی
کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست
هوش مصنوعی: مدتی را به خدا دعوت و سرزنش نکن، زیرا این دل سوخته من نیازمند فرصتی دیگر است.
تو نه مرد قدح و درد مغانی خواجو
خون دل نوش که آن لعل زکانی دگرست
هوش مصنوعی: تو شایستهی نوشیدن شراب و لذت بردن از خوشیها نیستی، پس به جای آن از غم و اندوه رنجهای دل خود بنوش. چرا که آن چیزهایی که از آن لذت میبری، به گونهای دیگرند و معنای واقعی را ندارند.
حاشیه ها
1398/11/11 16:02
امیرعلی
انالحق گفتی خواجو