گنجور

شمارهٔ ۱۴۷

زهی تاری زلفت مشک تاتار
گل روی تو برده آب گلنار
از آن پوشم رخ از زلفت که گویند
نمی باید نمودن زر بطرّار
بود بی لعل همچون ناردانت
دلم پر نار و اشکم دانه ی نار
اگر ناوک نمی اندازد از چیست
کمان پیوسته بر بالین بیمار
چو عین فتنه شد چشم تو چونست
که دائم خفته است و فتنه بیدار
دو چشم سیل بار و روی زردم
شد این رود آور و آن زعفران زار
مرا بت قبله است و دیر مسجد
مرا می زمزمست و کعبه خمّار
دل پر درد را دردست درمان
تن بیمار را رنجست تیمار
چو انفاس عبیر افشان خواجو
ندارد نافه ئی در طبله عطّار

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی تاری زلفت مشک تاتار
گل روی تو برده آب گلنار
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت موهای تیره‌ات می‌افتم که بوی خوشی چون مشک دارد، و چهره‌ی زیبایت همچون گل، آب و لطافت را از گلنار می‌گیرد.
از آن پوشم رخ از زلفت که گویند
نمی باید نمودن زر بطرّار
هوش مصنوعی: من چهره‌ام را از زلف تو پنهان می‌کنم، زیرا می‌گویند که نباید طلا را در دست مردی دلقک به نمایش گذاشت.
بود بی لعل همچون ناردانت
دلم پر نار و اشکم دانه ی نار
هوش مصنوعی: دل من مثل میوه‌ی نارنجی است که بی‌لانه‌ی لعل، پر از نارنج و اشک‌هایش همچون دانه‌های نار است.
اگر ناوک نمی اندازد از چیست
کمان پیوسته بر بالین بیمار
هوش مصنوعی: اگر تیر و کمان نشانه نمی‌زنند، پس چرا کمان همیشه بالای سر بیمار است؟
چو عین فتنه شد چشم تو چونست
که دائم خفته است و فتنه بیدار
هوش مصنوعی: وقتی که چشم تو به مانند چشمه‌ای از فتنه و آشفتگی است، چطور ممکن است که همیشه خواب باشد در حالی که فتنه و آشوب همواره بیدار است؟
دو چشم سیل بار و روی زردم
شد این رود آور و آن زعفران زار
هوش مصنوعی: چشم‌هایم پر از اشک و حالتم زرد و پریشان است، مانند رودخانه‌ای که با آب هایش می‌ریزد، در حالی که زعفران زار به زیبایی خود ادامه می‌دهد.
مرا بت قبله است و دیر مسجد
مرا می زمزمست و کعبه خمّار
هوش مصنوعی: معبود مورد علاقه‌ام همانند قبله‌ای برای من است و عشق من به او مانند زمزم و حس شیرینی‌اش از کعبه نیز فراتر می‌رود.
دل پر درد را دردست درمان
تن بیمار را رنجست تیمار
هوش مصنوعی: دل پر از درد نیاز به درمان دارد، اما برای بدن بیمار، مراقبت و توجه فقط منجر به رنج می‌شود.
چو انفاس عبیر افشان خواجو
ندارد نافه ئی در طبله عطّار
هوش مصنوعی: تنفس‌های خوشبو مانند عطری که خواجو دارد، در میان عطاران ناشناخته است.