شمارهٔ ۱۲۳
کدام دل که ز دوری بجان نمی آید
کدام جان که ز غم در فغان نمی آید
سرشک من بکجا می رود که همچون آب
دو دیده نازده بر هم روان نمی آید
ز شوق عارض و رخسار او چنان مستم
که یادم از سمن و ارغوان نمی آید
بی شکایتم از سوز سینه در جانست
ولی ز آتش دل بر زبان نمی آید
چنان سفینه صبرم شکست و آب گرفت
که هیچ تخته از آن بر کران نمی آید
کسی که نام لبش می برد عجب دارم
که آب زندگیش در دهان نمی آید
معانئی که در آن صورت دلافروزست
ز من مپرس که آن در بیان نمی آید
براستی قد سرو سهی خوشست ولیک
براستان که بچشمم چنان نمی آید
نمی رود سخنی در میان او خواجو
که از فضول کمر در میان نمی آید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کدام دل که ز دوری بجان نمی آید
کدام جان که ز غم در فغان نمی آید
هوش مصنوعی: کدام دلی هست که از دوری معذب نشود و کدام جان است که از اندوه فریاد نزد؟
سرشک من بکجا می رود که همچون آب
دو دیده نازده بر هم روان نمی آید
هوش مصنوعی: اشک من به کجا میرود که مانند آب چشمهایم نمیتواند بر روی هم سرازیر شود؟
ز شوق عارض و رخسار او چنان مستم
که یادم از سمن و ارغوان نمی آید
هوش مصنوعی: از خوشحالی و شوق زیبایی چهرهاش آنچنان مست و شاداب هستم که حتی یاد گلهای خوشبو و زیبا هم به ذهنم نمیآید.
بی شکایتم از سوز سینه در جانست
ولی ز آتش دل بر زبان نمی آید
هوش مصنوعی: بدون هیچ شکایتی از درد سینهام در درونم هست، اما این آتش در دلم بر زبان نمیآید.
چنان سفینه صبرم شکست و آب گرفت
که هیچ تخته از آن بر کران نمی آید
هوش مصنوعی: صبر من به حدی شکسته و تحملم تمام شده که دیگر هیچ امیدی برای نجات و رسیدن به ساحل ندارم.
کسی که نام لبش می برد عجب دارم
که آب زندگیش در دهان نمی آید
هوش مصنوعی: کسی که به یاد لبانش میافتد، برایم عجیب است که چرا طعم زندگیاش در دهانش نمیآید.
معانئی که در آن صورت دلافروزست
ز من مپرس که آن در بیان نمی آید
هوش مصنوعی: معناهایی که در آن شکل زیبا و دلنشینی وجود دارد را از من نپرس، چون نمیتوانم آنها را به زبان بیاورم.
براستی قد سرو سهی خوشست ولیک
براستان که بچشمم چنان نمی آید
هوش مصنوعی: واقعاً قامت سرو زیباست، اما برای من اینطور که باید نیست و به چشمم چنین نمیآید.
نمی رود سخنی در میان او خواجو
که از فضول کمر در میان نمی آید
هوش مصنوعی: در میان او سخنی رد و بدل نمیشود که خواجو از فضولی بیجهت دوری کرده است.