گنجور

شمارهٔ ۱۰۶

جادوئی چون نرگس مستت به بیماری که دید
هندوئی چون طره ی پستت بطرّاری که دید
در سواد شام تاری مشک تاتاری که یافت
بر بیاض صبح صادق خطّ زنگاری که دید
مردم آزاری و هر دم عزم بیزاری کنی
بیگناهی مردم آزاری و بیزاری که دید
چون ندارم زور و زر هم چاره ی من زاریست
بی زر و زوری بدین مسکینی و زاری که دید
انک زر و شمشاد را پای خجالت در گلست
راستی را زان صفت سروی بعیاری که دید
تا صبا دسته بند سنبل گلپوش او
کار او جز عنبر افشانی و عطّاری که دید
گفتمش بینم ترا مست و مرا ساغر بدست
گفت سلطانرا حریف رند بازاری که دید
قصد خواجو کرد و خونش خورد و بر خاکش نشاند
ای عزیزان هرگز از خونخواری این خواری که دید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جادوئی چون نرگس مستت به بیماری که دید
هندوئی چون طره ی پستت بطرّاری که دید
هوش مصنوعی: جادوی چشمان تو مانند نرگس، مست‌کننده و دل‌فریب است. همچون هندی که زیبایی یک طره‌ی موی پستی را می‌بیند، کسی که در شگفتی و حیرت از زیبایی تو غرق شده است.
در سواد شام تاری مشک تاتاری که یافت
بر بیاض صبح صادق خطّ زنگاری که دید
هوش مصنوعی: در تاریکی‌های شب، مشک تاتاری را پیدا کرد که بر روی پاکی سپید صبح روشن، نشانی از رنگ زنگاری دیده می‌شود.
مردم آزاری و هر دم عزم بیزاری کنی
بیگناهی مردم آزاری و بیزاری که دید
هوش مصنوعی: اگر به دیگران آسیب برسانی و هر روز تصمیم به دور شدن از آن‌ها بگیری، در حقیقت تو از بی‌گناهی مردم آزار می‌بینی و احساس بیزاری را تجربه می‌کنی.
چون ندارم زور و زر هم چاره ی من زاریست
بی زر و زوری بدین مسکینی و زاری که دید
هوش مصنوعی: وقتی که نه قدرت دارم و نه مال، تنها راه حل من ناله و زاری است. در این وضعیت فقیرانه و دردی که می‌بینم، چگونه می‌توان زنده ماند؟
انک زر و شمشاد را پای خجالت در گلست
راستی را زان صفت سروی بعیاری که دید
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک سرو یا درخت بلند و زیبا اشاره دارد که به خاطر ظرافت و زیبایی‌اش قابل توجه است. درختانی مانند زرد درخت و شمشاد در کنار گل‌ها قرار دارند و این زیبایی آن‌ها را در مقایسه با دیگر گیاهان متمایز می‌کند. در واقع، به حس زیبایی‌شناسی و تاثیرگذاری ظرافت و زیبایی در طبیعت پرداخته می‌شود.
تا صبا دسته بند سنبل گلپوش او
کار او جز عنبر افشانی و عطّاری که دید
هوش مصنوعی: تا هنگامی که نسیم صبح بخار گل‌های او را به هم می‌زند، کار او تنها پاشیدن عطر خوش و معطر کردن فضا است.
گفتمش بینم ترا مست و مرا ساغر بدست
گفت سلطانرا حریف رند بازاری که دید
هوش مصنوعی: گفتم که تو را در حال مستی ببینم و من نیز جامی در دست دارم. او پاسخ داد که چون سلطان، رفیق و هم نشین رندی را دیده‌ام که در بازار است.
قصد خواجو کرد و خونش خورد و بر خاکش نشاند
ای عزیزان هرگز از خونخواری این خواری که دید
هوش مصنوعی: شخصی تصمیم می‌گیرد که به خواجو آسیب بزند و او را به قتل می‌رساند و روی خاکش نشسته است. ای عزیزان، هرگز فراموش نکنید که این عمل زشت و شرم‌آور ناشی از خون‌ریزی و کینه‌توزی چه عواقبی دارد.