گنجور

سرود

چون اسیرست در آن زلف سمن سای دلم
چکند گر نکند در شکنش جای دلم
بشد از دست من بی سر و بی پای دلم
دلم ای وای به دل وا دلم ای وای دلم
آخر ای همنفسان، یک نفس ار یار منید
با من خسته بسازید و ملامت نکنید
دلم از پرده برون می رود آخر بزنید
دلم ای وای بدل وادلم ای وای دلم
منِ بی دل چه کنم پیشِ که گویم غم دل
که ندارم بجز از آه سحر همدم دل
گر نسازد لب جانبخشِ توام مرهم دل
دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم
ای خیالِ سر زلف تو مرا محرم راز
دست کوته نتوان کرد از آن زلف دراز
مطرب آخر ز برای دلم این نغمه بساز
دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم
از سر زلف تو شوریدگی آموخته دل
وآتش مهر تو در جان من افروخته دل
گر ازین پس ندهی داد من سوخته دل
دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم
دوش بنهاد ز عشقت به چمن رو دل من
بر نپیچید سر از زلف تو یک مو دل من
در چمن فاخته میگفت که کوکو دل من
دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون اسیرست در آن زلف سمن سای دلم
چکند گر نکند در شکنش جای دلم
هوش مصنوعی: دل من مانند اسیری در زلف‌های دلربای تو گرفتار است. اگر در شیارهای زلفت جایی برای دل من نباشد، با این حال دلم بی‌قرار و ناراحت می‌شود.
بشد از دست من بی سر و بی پای دلم
دلم ای وای به دل وا دلم ای وای دلم
هوش مصنوعی: دل من بدون هیچ آرامش و ثباتی رها شده و در حال آشفته‌حالی است. افسوس به حال دل من که این گونه بی‌قرار و بی‌سر و سامان شده است.
آخر ای همنفسان، یک نفس ار یار منید
با من خسته بسازید و ملامت نکنید
هوش مصنوعی: در نهایت، ای دوستان همدل، اگر یک لحظه با من همدلی کنید، خواهش می‌کنم که در کنارش خستگی‌ام را تحمل کنید و به من سرزنش نکنید.
دلم از پرده برون می رود آخر بزنید
دلم ای وای بدل وادلم ای وای دلم
هوش مصنوعی: دل من به شدت در حال تپش است و از وضعیت کنونی ناراحت و آشفته‌ام. احساساتم به شدت به بیرون رو کرده و نمی‌توانم آن‌ها را پنهان کنم. ای کاش کسی باشد تا این درد و اضطراب را از من بگیرد.
منِ بی دل چه کنم پیشِ که گویم غم دل
که ندارم بجز از آه سحر همدم دل
هوش مصنوعی: من که دلی شکسته دارم، نمی‌دانم به که بگویم غم‌هایم را، چرا که جز آهی در دل به عنوان همدمی در سحرگاهان ندارم.
گر نسازد لب جانبخشِ توام مرهم دل
دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم
هوش مصنوعی: اگر لبخند تو نتواند زخم‌های دل من را آرام کند، آه، چه درد بزرگی دارم که فدای دل من شده است.
ای خیالِ سر زلف تو مرا محرم راز
دست کوته نتوان کرد از آن زلف دراز
هوش مصنوعی: ای تصویر موی تو، تو را در دل خود می‌پرورانم و هیچ‌کس نمی‌تواند مرا از راز و رمز آن موی بلندت دور کند.
مطرب آخر ز برای دلم این نغمه بساز
دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم
هوش مصنوعی: ای سازنده‌ی نغمه، برای دل خسته‌ام این آهنگ را بساز. وای بر دلم که درونش پر از درد است!
از سر زلف تو شوریدگی آموخته دل
وآتش مهر تو در جان من افروخته دل
هوش مصنوعی: از زیبایی و جاذبه‌های موهایت، دل من سرشار از شیدایی شده و عشق تو در وجودم شعله‌ور شده است.
گر ازین پس ندهی داد من سوخته دل
دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم
هوش مصنوعی: اگر از این به بعد به درد و دل من گوش ندهی، دل سوخته‌ام و ناله‌ام به آسمان می‌رود. ای کاش به حال دل من رحم کنی.
دوش بنهاد ز عشقت به چمن رو دل من
بر نپیچید سر از زلف تو یک مو دل من
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر عشق تو در باغ خوابیدم، اما دل من نتوانست از زلف تو حتی یک تار مو دور شود.
در چمن فاخته میگفت که کوکو دل من
دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم
هوش مصنوعی: در میان چمن، فاخته‌ای می‌خواند که دل من پر از غم و اندوه است و افسوس می‌خورَد. دل من، ای وای، چقدر در درد و رنج است.