مخمس
دوش بر طرف چمن زمزمهٔ فاخته بود
قمری از پرده ی عشاق نوا ساخته بود
راستی سرو خرامان علم افراخته بود
بلبل دلشده آواز در انداخته بود
که سراپرده ی گل باز بصحرا زده اند
تو شکر خنده ی گل بین که بشیرین کاری
می کند لاله دلسوخته را دلداری
گر دل لاله و میل گل خندان داری
خیز کز برگ شقایق بچمن پنداری
تخت یاقوت برین طارم خضرا زده اند
چاک زد باد صبا پیرهن پاره ی گل
خون شد از زاری بلبل دل بیچاره ی گل
چشم نرگس بگشودند بنظّاره ی گل
تا برافروخته اند آتش رخساره ی گل
آتش اندر جگر لاله حمرا زده اند
بلبلان سحر از جام صبوحی مستند
می پرستان سحر خیز بمی بنشستند
توبه ی زاهد سجّاده نشین بشکستند
کوه را تا کمر از لاله ی حمرا بستند
طعنه بربند کمر ترکش جوزا زده اند
وقت آن شد که ز کاشانه ببستان پوئی
جام می نوشی و گل چینی و سنبل بوئی
همچو خواجو قدح و صحن گلستان جوئی
که بطرف چمن از لاله و ریحان گوئی
رقم از غالیه بر صفحه ی دیبا زده اند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش بر طرف چمن زمزمهٔ فاخته بود
قمری از پرده ی عشاق نوا ساخته بود
هوش مصنوعی: دیشب در کنار چمن، صدای فاختهای به گوش میرسید که قمری از دل عاشقان آهنگی زیبا را ساخته بود.
راستی سرو خرامان علم افراخته بود
بلبل دلشده آواز در انداخته بود
هوش مصنوعی: سرو زیبا و بلند به راحتی قدم برمیداشت و علم خود را بلند کرده بود، در حالی که بلبل عاشق با صدای دلنشین خود آواز میخواند.
که سراپرده ی گل باز بصحرا زده اند
هوش مصنوعی: سرویس گلستان را به صحرا آوردهاند و شکوفههای آن را به نمایش گذاشتهاند.
تو شکر خنده ی گل بین که بشیرین کاری
می کند لاله دلسوخته را دلداری
هوش مصنوعی: به زیبایی لبخند گل توجه کن که چطور با شگفتی و مهربانی، لالهی دلسوخته را آرامش میبخشد.
گر دل لاله و میل گل خندان داری
خیز کز برگ شقایق بچمن پنداری
هوش مصنوعی: اگر دلت شاد و پر از عشق است و به زیباییهای زندگی میاندیشی، برخیز و از برگهای شقایق بهرهبرداری کن، چرا که میتوانی از این زیباییها درس بگیری و لذت ببری.
تخت یاقوت برین طارم خضرا زده اند
هوش مصنوعی: بر روی مرتع سبز، تختی از یاقوت قرار دادهاند.
چاک زد باد صبا پیرهن پاره ی گل
خون شد از زاری بلبل دل بیچاره ی گل
هوش مصنوعی: باد نرم صبح، پارچهی گل را چاک زد و بلبل که دلش پر از غم و اندوه است، از شدت ناراحتی به حالت زاری درآمد.
چشم نرگس بگشودند بنظّاره ی گل
تا برافروخته اند آتش رخساره ی گل
هوش مصنوعی: چشمهای نرگس به روی گل باز شد تا زیبایی و شوق گل را ببیند، در حالی که زیبایی چهرهی گل مانند آتش درخشانی است که جان میسوزاند.
آتش اندر جگر لاله حمرا زده اند
هوش مصنوعی: آتش در دل گلهای سرخ زده شده است.
بلبلان سحر از جام صبوحی مستند
می پرستان سحر خیز بمی بنشستند
هوش مصنوعی: پرندگان آوازخوان در صبح زود از شراب صبحگاهی سرمست هستند و کسانی که صبح زود بیدار میشوند، در اینجا نشستهاند.
توبه ی زاهد سجّاده نشین بشکستند
کوه را تا کمر از لاله ی حمرا بستند
هوش مصنوعی: زاهدی که همیشه بر روی سجاده نشسته بود و در توبه خود به سر میبرد، ناگهان خود را آزاد کرد و از آن زندگی دل کَند. او به قدری شگفتانگیز و پرشور عمل کرد که کوهها را به لرزه درآورد و از لالههای سرخ، زینت بخشید.
طعنه بربند کمر ترکش جوزا زده اند
هوش مصنوعی: زخمی که در دل دارم، چنان عمیق و دردناک است که گویی از کمر بر تیرکی تکیه دادهاند و تیرک دیگری به آن ضربه میزند.
وقت آن شد که ز کاشانه ببستان پوئی
جام می نوشی و گل چینی و سنبل بوئی
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که از خانه بیرون بروی، جام شراب بنوشی، گل بچینی و عطر سنبل را استشمام کنی.
همچو خواجو قدح و صحن گلستان جوئی
که بطرف چمن از لاله و ریحان گوئی
هوش مصنوعی: به مانند خواجو، در جستجوی جام و باغ گلستان باشی، چون وقتی به طرف چمن مینگری، لاله و ریحان به چشم میآید.
رقم از غالیه بر صفحه ی دیبا زده اند
هوش مصنوعی: نقش و نگاری زیبا و ارزشمند بر روی پارچهای لطیف و گرانبها ایجاد کردهاند.