گنجور

شمارهٔ ۲۷ - کتب علی بنائه

هر آنگهی که درین صفّه آشیان سازم
مرا ز هاتف غیبی بگوش جان آید
کز آن چه سود که ایوان قصر مرفوعست
بر اوج کنگره برج مشتری ساید
ازین سراچه ی خاک مدار چشم وفا
چو روشنست که با هیچکس نمی پاید
بدان امید نهادیم وضع این بقعه
که تا کسی نفسی خوش درو بیاساید
ولی چو درنگری این مقام عاریتی
نه منزلیست که جای قرار را شاید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر آنگهی که درین صفّه آشیان سازم
مرا ز هاتف غیبی بگوش جان آید
هوش مصنوعی: هر زمان که در این مکان اقامت گزینم، صدای یک ندا از دنیای غیب به گوشم می‌رسد.
کز آن چه سود که ایوان قصر مرفوعست
بر اوج کنگره برج مشتری ساید
هوش مصنوعی: اگرچه ایوان قصر بر بالای برج بلندی قرار دارد، اما چه فایده‌ای دارد وقتی که به آسمان ستاره مشتری سایه می‌افکند؟
ازین سراچه ی خاک مدار چشم وفا
چو روشنست که با هیچکس نمی پاید
هوش مصنوعی: در این دنیا که ما در آن زندگی می‌کنیم، به وفاداری و صداقت امید زیادی نداشته باش. زیرا روشن است که وفا با هیچکس نمی‌ماند و دائمی نیست.
بدان امید نهادیم وضع این بقعه
که تا کسی نفسی خوش درو بیاساید
هوش مصنوعی: ما با این امید به ساختن این مکان پرداختیم که مردم بتوانند در آن آرامش یابند و لحظاتی خوش را تجربه کنند.
ولی چو درنگری این مقام عاریتی
نه منزلیست که جای قرار را شاید
هوش مصنوعی: اما وقتی به این جایگاه نگاه می‌کنی، می‌بینی که این مقام موقتی است و جایی برای استراحت و سکون نیست.