گنجور

شمارهٔ ۱ - کتب الی الشهریار السعید عزالدین کردانشاه الهرموزی

شاها سزد که در شکرستان مدح تو
طوطی طبع من شکند هر زمان شکر
از خوان بخشش تو گرم بهره نیست هست
دایم ز شکر عاطفتم در دهان شکر
ز انعام شه که در حق این بنده کرده بود
گفتند هست در بنه ی کاروان شکر
صد کاروان فزون شکر آورد و بنده را
هرگز خبر نشد که چه شد حال آن شکر

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاها سزد که در شکرستان مدح تو
طوطی طبع من شکند هر زمان شکر
هوش مصنوعی: ای پادشاه، شایسته است که در باغ شیرین‌زبانان، تو را ستایش کنم و هر بار با کلام شیرین خود، به تو احترام بگذارم.
از خوان بخشش تو گرم بهره نیست هست
دایم ز شکر عاطفتم در دهان شکر
هوش مصنوعی: از سفره بخششت نصیبی ندارم، اما همیشه از شیرینی محبتت در دلم مزه می‌زند.
ز انعام شه که در حق این بنده کرده بود
گفتند هست در بنه ی کاروان شکر
هوش مصنوعی: از لطف و بخشش‌های پادشاه نسبت به این بنده صحبت کردند و گفتند که در بار و بنه کاروان شکر وجود دارد.
صد کاروان فزون شکر آورد و بنده را
هرگز خبر نشد که چه شد حال آن شکر
هوش مصنوعی: صد کاروان شکر به بازار آمدند، ولی هیچگاه بنده ندانست که چه بر سر آن شکر آمد و چه بر آن گذشت.