شمارهٔ ۶۵
ای جان جهان جان و جهان برخی جانت
داریم تمنّای کناری ز میانت
چون وصف دهان تو کنم زانکه در آفاق
من هیچ ندیدم بلطافت چو دهانت
گو شرح تو ای آیت خوبی دگری گوی
زان باب که من عاجزم از کنه بیانت
گر مدعی از نوک خدنگت سپر انداخت
من سینه سپر ساخته ام پیش سنایت
ای گلبن خندان بچنین حسن و لطافت
کی رونق بستان ببرد باد خزانت
هر لحظه ترا با دگران گفت و شنیدی
وز دور من خسته بحسرت نگرانت
گر خلق کنندم سپر تیر ملامت
من باز نگیرم نظر از تیر و کمانت
تا رخت تصوّف بخرابات نیاری
در بتکده کی راه دهد پیر مغانت
باید که نشان در میخانه بپرسی
ور نی ز جهان محو شود نام و نشانت
خواجو نکشد میل دلت سوی صنوبر
گر دست دهد صحبت آن سرو روانت
زینسان که توئی غرقه ی دریای مودّت
گر خاک شوی باد نیارد بکرانت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جان جهان جان و جهان برخی جانت
داریم تمنّای کناری ز میانت
هوش مصنوعی: ای روح جهان، جان و جهان برای توست. ما آرزوی نزدیکی و دوستی تو را داریم و از نعمت تو بهرهمندیم.
چون وصف دهان تو کنم زانکه در آفاق
من هیچ ندیدم بلطافت چو دهانت
هوش مصنوعی: وقتی به توصیف لبهایت میپردازم، میبینم در هیچ جای دنیا به این نرمی و لطافت، چیزی ندیدهام.
گو شرح تو ای آیت خوبی دگری گوی
زان باب که من عاجزم از کنه بیانت
هوش مصنوعی: ای نشانهی نیکی، تو را توصیف کن. دربارهی آن موضوع بگویید، زیرا من از بیان عمیق آن ناتوانم.
گر مدعی از نوک خدنگت سپر انداخت
من سینه سپر ساخته ام پیش سنایت
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر تیر تو از ترس ملاحظه میکند و خود را تحقیر میکند، من با کمال شجاعت و قدرت، خود را در برابر قدرت تو قرار دادهام.
ای گلبن خندان بچنین حسن و لطافت
کی رونق بستان ببرد باد خزانت
هوش مصنوعی: ای گل زیبایی که با خنده و لطافت خود دلها را شاد میکنی، آیا میدانی که با ورود باد سرد پاییز، زیبایی و سرزندگی باغ را تحت تأثیر قرار میدهد؟
هر لحظه ترا با دگران گفت و شنیدی
وز دور من خسته بحسرت نگرانت
هوش مصنوعی: هر لحظه تو با دیگران صحبت میکنی و از آنها میشنوی، ولی من از دور تو به خاطر نبودنت احساس دلتنگی میکنم.
گر خلق کنندم سپر تیر ملامت
من باز نگیرم نظر از تیر و کمانت
هوش مصنوعی: اگر مردم بر من تهمت و ملامت کنند، باز هم از نگاه به تیر و کمانت دست نخواهم کشید.
تا رخت تصوّف بخرابات نیاری
در بتکده کی راه دهد پیر مغانت
هوش مصنوعی: تا زمانی که زهد و دین خود را در مجامع بدعی (خرابات) به نمایش نگذاری، راهی به میخانه و ریشههای بلاغت نخواهی یافت.
باید که نشان در میخانه بپرسی
ور نی ز جهان محو شود نام و نشانت
هوش مصنوعی: برای اینکه نام و نشانهات از جهان محو نشود، لازم است که از میخانه نشانی بگیری.
خواجو نکشد میل دلت سوی صنوبر
گر دست دهد صحبت آن سرو روانت
هوش مصنوعی: اگر دل تو به سمت صنوبر نرود، خواجو با آن درخت نمیتواند ارتباطی برقرار کند. اما اگر فرصتی برای ملاقات با آن سرو زیبای تو فراهم شود، همه چیز تغییر میکند.
زینسان که توئی غرقه ی دریای مودّت
گر خاک شوی باد نیارد بکرانت
هوش مصنوعی: اگر تو به شدت در محبت غرق شدهای، حتی اگر به خاک تبدیل شوی، باز هم هیچ بادی نمیتواند تو را فراموش کند.