شمارهٔ ۳۴
پیش اسبت رخ نهم ز آنرو که غم نبود زمات
در وفایت جان ببازم تا کجا یابم وفات
دی طبیبم دید و دردم را دوا ننوشت و گفت
خون دل میخور که این ساعت نمی یابم دوات
چون روان بی خط برات آورده بودم از چه وجه
خط برون آوردی و گفتی که آوردم برات
در عری شاه ماتم ای پری رخ رخ مپوش
کانک رخ بر رخ نهی او را چه غم باشد زمات
راستی را تا صلای عشق در عالم زدی
قامتت را سجده آرد عرعر از بانک صلوة
چون ترا گویم که لالای توام گوئی که لا
جان ببازم بی سخن چون بت پرستان پیش لات
نغمه ی عشاق در نوروز خوش باشد ولیک
ای دریغ ار عیش ما را دست میدادی ادات
گر حیا داری برو خواجو و دست از جان بشوی
زانک لعل جان فزایش می برد آب حیات
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش اسبت رخ نهم ز آنرو که غم نبود زمات
در وفایت جان ببازم تا کجا یابم وفات
هوش مصنوعی: به خاطر غم نداشتن، خودم را با سرافرازی به درگاه تو میرسانم. چون در عشق تو جانم را از دست میدهم، نمیدانم تا کجا باید بروم تا وفایت را بیابم.
دی طبیبم دید و دردم را دوا ننوشت و گفت
خون دل میخور که این ساعت نمی یابم دوات
هوش مصنوعی: دکتری که من را دید، نتوانست دارویی برای دردم بنویسد و فقط گفت که صبر کن و درد خود را در دل نگهدار، چون در این لحظه ابزار نوشتن ندارم.
چون روان بی خط برات آورده بودم از چه وجه
خط برون آوردی و گفتی که آوردم برات
هوش مصنوعی: من به سادگی بدون هیچ نشانهای برات را آورده بودم، پس چرا خطی از من بیرون آوردهای و گفتهای که برات را آوردهام؟
در عری شاه ماتم ای پری رخ رخ مپوش
کانک رخ بر رخ نهی او را چه غم باشد زمات
هوش مصنوعی: ای پری زیبا، در مراسم عزای شاه، چهرهات را مخفی نکن. زیرا وقتی که چهرهات را بر چهره او بگذاری، دیگر برایش غم و اندوهی باقی نمیماند.
راستی را تا صلای عشق در عالم زدی
قامتت را سجده آرد عرعر از بانک صلوة
هوش مصنوعی: به راستی که وقتی صدای عشق در جهان طنین افکند، قامت تو به حدی زیبا و متعالی شد که حتی خرها در برابر تو سجده میکنند و بر تو درود میفرستند.
چون ترا گویم که لالای توام گوئی که لا
جان ببازم بی سخن چون بت پرستان پیش لات
هوش مصنوعی: وقتی که به تو میگویم من خوابآلودم، میگویی که جانم را بیگفت و گو از دست میدهم، مثل بتپرستانی که برای بتی که میپرستند، خاموش و ساکت هستند.
نغمه ی عشاق در نوروز خوش باشد ولیک
ای دریغ ار عیش ما را دست میدادی ادات
هوش مصنوعی: صدای عاشقان در روز فرخنده نوروز دلنشین است، اما افسوس که ای کاش خوشی ما نیز به همین سادگی در دسترس بود.
گر حیا داری برو خواجو و دست از جان بشوی
زانک لعل جان فزایش می برد آب حیات
هوش مصنوعی: اگر شرم و حیا داری، به خواجو برو و از دنیا و زندگی دل بکن، زیرا که زیبایی و خوشی زندگی را از تو میگیرد و جانت را به خطر میاندازد.
حاشیه ها
1397/06/07 18:09
مبین رجایی
این شعر باعت شد به چشم دیگه به ادبیات نگاه کنم . بسیار زیباس