شمارهٔ ۲۰۳
شمسه ی چین را طلوع از طرف بغتاقش نگر
چینیانرا بنده ی چین بغلتاقش نگر
آنک طاق افتاده است امروز در فرخار و چین
بی خطا پیوسته چین در ابروی طاقش نگر
چون هوای ملک دل بیند کز اینسان گرم شد
خیمه بر چشمم زند ییلاق و قشلاقش نگر
ظلم دریا ساق او عدلست و دشنام آفرین
رسم و آئینش ببین و عدل و یا ساقش نگر
آن مه بدعهد چندان شور بین در عهد او
وان بت قبچاق چندین فتنه در چاقش نگر
کرد خون کشته ی هجران بیک ره پایمال
ور نمی داری مسلّم نعل بشماقش نگر
راستی را گرچه هر نوبت مخالف می شود
از سپاهان تا حجاز آشوب عشّاقش نگر
این همه جور و جفا و مکر و دستانش ببین
و آنهمه پیمان و شرط و عهد و میثاقش نگر
نیمه مست از خیمه بیرون آید و گوید که هی
جان بده خواجو دلم گوید که شلتاقش نگر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمسه ی چین را طلوع از طرف بغتاقش نگر
چینیانرا بنده ی چین بغلتاقش نگر
هوش مصنوعی: نگاه کن به طلوع خورشید چین از طرف باغ خود، چینیان را به حالتی ببین که همچون بندگان در کنار باغ خود قرار دارند.
آنک طاق افتاده است امروز در فرخار و چین
بی خطا پیوسته چین در ابروی طاقش نگر
هوش مصنوعی: امروز در منطقه فرخار، طاقی افتاده است که در زیبایی و شکلگیریاش هیچ اشتباهی وجود ندارد. به ابروی آن طاق نگاه کن، که همیشه میدرخشد و تماشایی است.
چون هوای ملک دل بیند کز اینسان گرم شد
خیمه بر چشمم زند ییلاق و قشلاقش نگر
هوش مصنوعی: وقتی که دل به هوای ملک و کشور دل مشغول میشود، خیمهگاهی که در چشمم به نظر میرسد، با شدت و گرمی مواجه میشود و به تماشای سیاحت و زندگی در آنجا مینشینم.
ظلم دریا ساق او عدلست و دشنام آفرین
رسم و آئینش ببین و عدل و یا ساقش نگر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد بین ظلم و عدالت اشاره میکند. او دریا را نماد ظلم میداند که بر دوش خود عادلانه ایستاده است، و دشنام را به عنوان یک رسم و آیین قابل مشاهده میداند. او از ما میخواهد که به این تضاد دقت کنیم و به عدالت و زیبایی در ریشههای آن توجه کنیم.
آن مه بدعهد چندان شور بین در عهد او
وان بت قبچاق چندین فتنه در چاقش نگر
هوش مصنوعی: آن معشوقهی بیوفا را ببین که چه شور و شوقی در زمانهی خودش ایجاد کرده است و آن بت زیبا را نیز بنگر که چگونه در وجودش، فتنهها و آشفتگیها را به وجود آورده است.
کرد خون کشته ی هجران بیک ره پایمال
ور نمی داری مسلّم نعل بشماقش نگر
هوش مصنوعی: او به خاطر جدایی، خون کسانی را که کشته شدهاند، به پا میمالد. اگر نعل اسب او را به خوبی نمینگری، مسلماً به او آسیب خواهد رسید.
راستی را گرچه هر نوبت مخالف می شود
از سپاهان تا حجاز آشوب عشّاقش نگر
هوش مصنوعی: حقیقت این است که هرچند در هر بار ممکن است مخالفتهایی به وجود بیاید، اما از سپاهان تا حجاز، شور و هیجان عاشقانش را ببین.
این همه جور و جفا و مکر و دستانش ببین
و آنهمه پیمان و شرط و عهد و میثاقش نگر
هوش مصنوعی: به این همه ظلم و بیعدالتی و نیرنگ و فریب او توجه کن و آن قدر پیمانها و شروط و عهدهایی که او بسته را هم ببین.
نیمه مست از خیمه بیرون آید و گوید که هی
جان بده خواجو دلم گوید که شلتاقش نگر
هوش مصنوعی: نیمه مست از خیمه بیرون میآید و میگوید: "ای جان، به من جان بده." اما دلم میگوید که به او توجه نکن و عاقبت را در نظر بگیر.
حاشیه ها
1388/03/26 10:05
حرف روی : قاف
ردف اصلی : الف