گنجور

شمارهٔ ۱۹۶

دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر
سرو قباپوش و آفتاب جهانگیر
چهره ی خوب تو رشک لعبت نوشاد
نرگس مستت بلای جادوی کشمیر
نقش جمالت نگارخانه ی مانی
خطّ سیاه تو روزنامه ی تقدیر
ترک پری روی من ندانمت امروز
خاطر صحراست یا عزیمت نخجیر
خطّ کله برشکن گلاله برافشان
بند قبا برگشای و جام طرب گیر
از در خویشم مران که از خم گیسو
حلق دلم بسته ئی بحلقه ی زنجیر
درد و غم چون ز پا فکند چه درمان
کار دلم چون ز دست رفت چه تدبیر
کشتن عشّاق را چه حاجت شمشیر
قصّه ی مشتاق را چه حاجت تقریر
فصل بهاران نه ممکنست خموشی
بلبل شب خیز را ز ناله ی شبگیر
هر که فرو خواند عشق نامه ی خواجو
کرد پر از خون دیده طی طوامیر

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر
سرو قباپوش و آفتاب جهانگیر
هوش مصنوعی: ای دختر خوش‌چهره و زیبا، دامن خود را کنار بزن و خود را از موانع آزاد کن، تو همچون درخت سرو با قد و قامت بلند در سرزمین کشمیر هستی و مانند آفتابی که بر جهان تابیده، روشنایی و شکوه را به ارمغان می‌آوری.
چهره ی خوب تو رشک لعبت نوشاد
نرگس مستت بلای جادوی کشمیر
هوش مصنوعی: ظاهر زیبا و دلربای تو باعث حسادت آن دخترانی می‌شود که به زیبایی مشهورند. چشمان مست تو نیز همچون طلسمی جادویی،魅力 خاصی دارد که شبیه به جاذبه‌های کشمیر است.
نقش جمالت نگارخانه ی مانی
خطّ سیاه تو روزنامه ی تقدیر
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند نقاشی در یک گالری است و خطوط سیاه تو، داستان سرنوشت من را روایت می‌کند.
ترک پری روی من ندانمت امروز
خاطر صحراست یا عزیمت نخجیر
هوش مصنوعی: نمی‌دانم امروز دل من به چه چیزی مشغول است، آیا به یاد آن دختر زیبای ترک است یا به سفر و گشت و گذار در دشت و صحرا.
خطّ کله برشکن گلاله برافشان
بند قبا برگشای و جام طرب گیر
هوش مصنوعی: با شکوه و زیبایی گیسوانت را آزاد کن، لباسشان را کنار بزن و جام شادی را در دست بگیر.
از در خویشم مران که از خم گیسو
حلق دلم بسته ئی بحلقه ی زنجیر
هوش مصنوعی: دوست عزیز، خواهش می‌کنم مرا از در خود بیرون نکن. من به خاطر موهای پیچ در پیچت، گره خورده‌ام و قلبم به زنجیری بسته شده است.
درد و غم چون ز پا فکند چه درمان
کار دلم چون ز دست رفت چه تدبیر
هوش مصنوعی: وقتی درد و غم انسان را از پا در می‌آورد، چه راه حلی برای دلbroken وجود دارد؟ و اگر از دست برود، چه تدبیری می‌توان اندیشید؟
کشتن عشّاق را چه حاجت شمشیر
قصّه ی مشتاق را چه حاجت تقریر
هوش مصنوعی: کشتن عاشقان نیاز به شمشیر ندارد و برای بیان احساسات مشتاقان نیازی به توضیح نیست.
فصل بهاران نه ممکنست خموشی
بلبل شب خیز را ز ناله ی شبگیر
هوش مصنوعی: در بهار، نمی‌توان انتظار داشت که بلبل شب‌زنده‌دار در سکوت بماند؛ چراکه ناله و آواز او در دل شب طنین‌انداز است.
هر که فرو خواند عشق نامه ی خواجو
کرد پر از خون دیده طی طوامیر
هوش مصنوعی: هرکس که به عشق فکر کند، دلش پر از غم و اندوه می‌شود و احساساتی تلخ و پر درد را تجربه می‌کند.