شمارهٔ ۲۳ - وله
ای رهروان بادیه پیمای چرخ را
رکن بساط مجلس اعلات مرحله
قدر ترا که دانه و دام از معالیست
طاوس گلشن فلک افتاده در تله
خیاط چرخ ساخته از جرم ماه و مهر
درّاعه جلال ترا گوی و انگله
تا خاک آستان ترا گشت مشتری
بالا گرفت کار فلک زین معامله
از خوان بخشش تو جهان چارپهلو است
باقی ز تنگ حوصلگی می کند زله
در بند آهنست کنون آنکه مدتی
بر دست و پای بر که نهادند سلسله
گوئی ز صدمه ی نفس وی فرو نشست
بر قصر لاجورد فلک شمع و مشعله
در نیمروز قافله سالار مصر را
گوئی مگر بسر حد شامست قافله
دی بامداد کز طرف کاروان شرق
برخاست بانک جنبش زرّینه زنگله
چون از افق علامت صبح آشکار شد
برداشتم ز جور فلک شور و مشغله
همچون سپید مهره رعد از غریو من
شد قبّه سحاب پر از بانک و غلغله
کای سرد مهر گرم در آخر بدین صفت
افتادگان بی سر و پا را مکن یله
از قرص گرمت ار بمن افتد نواله ئی
حقّا اگر کنم بدو عالم مقابله
جنگ آور فصاحت من با هزار جهد
نانی بدست می نکند بی مجادله
چون تشنگان بادیه از فرط محنتم
نی برگ بودنست و نه ترتیب راحله
سلطان چرخ گرم شد و تیغ بر کشید
گفت ای فسرده دل چه فروشست و ولوله
از کهکشان بپرس که بر خرمن قمر
یک جو ندید مشتری این مه ز سنبله
هم چاره آنک نوبتی از دست روزگار
سوی جناب داور دوران بری گله
اعظم جلال دین که ز آسیب قهر او
بر هفت قلعه ی فلک افتاد زلزله
تا صبحدم ترنم بلبل بود بباغ
خالی مباد بزم تو یکدم ز بلبله
شمارهٔ ۲۲ - فی الاستیهاب و طلب الجایزه: زهی رفیع جنابی که چون بیوت عناکبشمارهٔ ۲۴ - کتب الی مولی السعید غیاث الدین زنگیشاه الخوافی: غیاث دولت و دین کهف عالم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای رهروان بادیه پیمای چرخ را
رکن بساط مجلس اعلات مرحله
هوش مصنوعی: ای مسافران راه، چرخ کیهانی تکیهگاه اصلیست در مهمانی بزرگ.
قدر ترا که دانه و دام از معالیست
طاوس گلشن فلک افتاده در تله
هوش مصنوعی: قدر و ارزش تو به اندازهای است که مانند دانهای در دامی، که به زیبایی طاووس در بهشت آسمانی گرفتار شده، به دام افتادهای.
خیاط چرخ ساخته از جرم ماه و مهر
درّاعه جلال ترا گوی و انگله
هوش مصنوعی: خیاطی که چرخ را از مواد ماه و خورشید ساخته، تو را متبرک و زیبا کرده است.
تا خاک آستان ترا گشت مشتری
بالا گرفت کار فلک زین معامله
هوش مصنوعی: زمانی که خاک پای تو ارزشمند و گرانبها شد، آسمان نیز تحت تاثیر این امر، به کارهای خود ادامه داد.
از خوان بخشش تو جهان چارپهلو است
باقی ز تنگ حوصلگی می کند زله
هوش مصنوعی: از سفرهی بخشش تو، جهان به چهار طرف میچرخد و باقیماندهاش به خاطر تنگحوصلهگیاش دچار زحمت میشود.
در بند آهنست کنون آنکه مدتی
بر دست و پای بر که نهادند سلسله
هوش مصنوعی: کنون کسی که زمانی به دست و پاهایش زنجیر بسته بودند، اکنون در قید و بند آهنی است.
گوئی ز صدمه ی نفس وی فرو نشست
بر قصر لاجورد فلک شمع و مشعله
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آسیبهای ناشی از نفس او باعث شده تا آسمان، که مثل یک قصر لاجوردی است، خاموش و تاریک شود و نورها و روشناییها در آن کمرنگ گردند.
در نیمروز قافله سالار مصر را
گوئی مگر بسر حد شامست قافله
هوش مصنوعی: گویی در میانه روز، کاروانی به رهبری سالار مصر در حال حرکت است و نزدیک مرز شام دیده میشود.
دی بامداد کز طرف کاروان شرق
برخاست بانک جنبش زرّینه زنگله
هوش مصنوعی: دیروز صبح، وقتی از سمت کاروان شرق صدای زنگولههای طلایی به گوش رسید.
چون از افق علامت صبح آشکار شد
برداشتم ز جور فلک شور و مشغله
هوش مصنوعی: زمانی که نشانههای صبح از دور پیدا شد، از بار سنگین مشکلات و نگرانیهای زندگی رها شدم.
همچون سپید مهره رعد از غریو من
شد قبّه سحاب پر از بانک و غلغله
هوش مصنوعی: همچون صدا و درخشش رعد و برق، صدای من باعث شد که آسمان پر از ابر و هیاهو شود.
کای سرد مهر گرم در آخر بدین صفت
افتادگان بی سر و پا را مکن یله
هوش مصنوعی: ای کسی که سرد و بیعفت هستی، به خاطر آخر و عاقبت اینگونه افراد بیهدف و بیهویت، از آنها دوری کن و به حالشان رحم نکن.
از قرص گرمت ار بمن افتد نواله ئی
حقّا اگر کنم بدو عالم مقابله
هوش مصنوعی: اگر تکهای از غذای گرم و دلپذیرت به من برسد، راستش اگر به آن توجه نکنم و آن را نادیده بگیرم، به همه دنیا به نوعی بیاحترامی کردهام.
جنگ آور فصاحت من با هزار جهد
نانی بدست می نکند بی مجادله
هوش مصنوعی: نیازی به تلاش زیاد و جنگ و جدل نیست تا به هدف خود برسم؛ این قدرت بیان من به تنهایی نمیتواند مرا به موفقیت برساند.
چون تشنگان بادیه از فرط محنتم
نی برگ بودنست و نه ترتیب راحله
هوش مصنوعی: این بیت به وضعیتی اشاره دارد که آدمی در شرایط سخت و دشوار قرار دارد. مانند تشنگان در بیابان که به خاطر مشکلات و رنجهایی که در آنجا میکشند، دیگر نه توانایی برگشتن به وضع عادی را دارند و نه میتوانند راه خروجی پیدا کنند. این وضعیت نشاندهنده یأس و ناامیدی در برابر چالشهای زندگی است.
سلطان چرخ گرم شد و تیغ بر کشید
گفت ای فسرده دل چه فروشست و ولوله
هوش مصنوعی: سلطان زمان برانگیخته شد و شمشیرش را کشید و گفت: ای دل غمگین، چه خبر است و شلوغی در کار چیست؟
از کهکشان بپرس که بر خرمن قمر
یک جو ندید مشتری این مه ز سنبله
هوش مصنوعی: از کهکشان بپرس که در خوشهای که قمر قرار دارد، مشتری (سیاره بزرگ) هیچ چیزی را نمیتواند ببیند و این ماه به گونهای در حال ظهور است که انگار در کشتزار سنبله قرار دارد.
هم چاره آنک نوبتی از دست روزگار
سوی جناب داور دوران بری گله
هوش مصنوعی: کسی دیگر نمیتواند چارهای برای من پیدا کند، چون زمانه نوبت خود را به سوی خداوندی که داور زمان است میفرستد و این موضوع مرا به شدت نگران میکند.
اعظم جلال دین که ز آسیب قهر او
بر هفت قلعه ی فلک افتاد زلزله
هوش مصنوعی: جلال دین، بزرگترین قدرت و شکوه، آن چنان تأثیر عمیقی دارد که حتی غضب او باعث میشود که هفت قلعه آسمان به لرزه درآید.
تا صبحدم ترنم بلبل بود بباغ
خالی مباد بزم تو یکدم ز بلبله
هوش مصنوعی: تا صبح که پرنده خوشصدا میخواند، باغ نباید خالی باشد؛ نغمهها و شادیها باید همیشه در این بزم جاری باشد.