شمارهٔ ۱ - فی مدح الشیخ گرز الدین ابوالعباس رومی دامت دولته
بنده دارد بارگی بس نامدار و معتبر
در بزرگی داستان و در سرافرازی سمر
سیم بخشی تنک چشم و سخت جانی سنگدل
باد پائی گرم خیز و قلعه گیری تا جور
قائم اللیلی که شب تا صبح باشد در قیام
صائم الدهری که باشد بی نیاز از خواب و خور
گاه گیرد همچو ماری گرزه اندر غار جای
گاه گردد همچو شیری شرزه اندر کوه و در
گاه سقائی کند چون مفلسان از بهر سیم
گاه کناسی کند چون ناکسان بر بوی زر
همچو مرغ خانگی در زیر دارد بیضه لیک
قاف تا فاقش بود مانند عنقا زیر پر
مدخلش در ملک شام و از تری او را مدد
منزلش در بند و در تاریکی او را آبخور
او ز ملک روم و در موصل علم بفراخته
لیک خیل زنگبار آورده بر خیلش حشر
قلعه ی او گرده کوه و چشمه ی او آب گیر
سیر او در ترّ و خشک و او مسافر خشک و تر
هر کجا باشد گلی خاری پدید آید از او
هر کجا باشد سهی سروی ازو آید ببر
پیش هر کس برنخیزد از سر کبر و منی
جز برای دلبران سرو قد سیم بر
حدت او در دوار اما ز ادرارش فتور
قوت او در ورم اما ز افلاجش خطر
غایت امکان اصل و علت ایجاد نسل
موجب انتاج خلق و ماده ی نشر بشر
زاهدانرا پایمال و شاهدانرا دست گیر
دوستانرا پرده دار و دشمنانرا پرده در
گاه همچون ماهیی کز قلزم اُفتد بر کنار
گاه چون دیوی که از قرّابه آرندش بدر
همچو کبکی کوهساری جسته بیرون از قفس
همچو سروی جویباری رسته در پایش خضر
چون درفش اژدها پیکر فرود آرد ز کوه
بینیش چون اژدهائی خفته در زیر کمر
گه چو ملاحان ز کشتی بر فراز بادبان
گه چو غوّاصان بدریا در شود بهر گُهر
بر در هر درگهی بر پای باشد چون علم
در پی هر حجره ئی بر کار باشد چون حجر
نیک شوخی سربزرگ اما قوی نفسی نفیس
بس وجودی نازک اما سخت کوری بی بصر
ماهیی ماهی غلط گفتم که مرغی خایه دار
هدهدی بر کنده پر نی نی عقابی تیز پر
گه بر افرازد علم از حدّ شهرستان لوط
گه بسوی چاه بابل باشدش عزم سفر
گه بُود در بند قبچاقی بتان سرو قد
گه زند سر بر در مه پیکران کاشغر
شاهدانش یار غار و آشیانش پای غار
مسکنش در بند و نوروزش همه شب تا سحر
از دو پیکر طالع و رأسش مقابل باذنب
منزلش کف الخضیب اما قرانش با قمر
راست چون طفلیست کاید از دهانش بوی شیر
عورتش خوانم که در پرده ست و او فی الجمله نر
بادگیری زان صفت کس را نباشد بر گذار
زابگیری همچنان کس را کجا باشد گذر
گه بگرید زار و سر بر زانوی حسرت نهد
گه بر آرد سر که چون من کیست در عالم دگر
چون بجنبد نعره برخیزد ز گردون کالفرار
چون بر آرد سر فغان از کوه آید کالخدر
افعیی با مهره نی نی گردنی با گرد ران
نامه ی سر مهر نی نی خامه ی ببریده سر
گر بچاهی درفتد در تیره شب عیبش مکن
زانکه او کورست و شب تار و لب چاهش ممر
فاعل مفعول مطلق رفع و نصب اعراب او
مصدری لازم ولیکن تعدیش بی حرف جر
عاملی جازم که هرگه کو شود ملحق بجمع
جمله را از مبتدای فعل او باشد خبر
فتح او در ضمّ ولیکن کسر او در نفی فعل
او علم وانگاه در ترکیب شرطی معتبر
شعبه ی لین و بترکیت نگارین گشته حاد
زیرکش لیکن ز زیر افکنده او را ناگزر
زخمه ی او در دوگاه اما مقام او سه گاه
چون و تر پیوسته بر ساز و چو سازی بی وتر
شیخ گرزالدین ابوالعباس رومی پیر نجد
...........................................ر
.........................................
دشمن جاه خدیور دین پناه دادگر
هر کرا سخت آید این معنی ز خواجو گو مرنج
نظق عیسی را چرا منکر شود هر گاو و خر
خواستند از من که چیزی اندرین معنی بگو
ور کسی عیبی کند گو از سر این در گذر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بنده دارد بارگی بس نامدار و معتبر
در بزرگی داستان و در سرافرازی سمر
هوش مصنوعی: من این بنده بار سنگینی از نامآوری و اعتبار را بر دوش دارد که در داستانها از بزرگمنشی و سرافرازیاش سخنها گفتهاند.
سیم بخشی تنک چشم و سخت جانی سنگدل
باد پائی گرم خیز و قلعه گیری تا جور
هوش مصنوعی: بیت اشاره به فردی دارد که به خاطر زیبایی و چشمانش مورد توجه قرار گرفته اما در عین حال، دلش سنگین و سخت است. این فرد دارای ارادهای قوی است و در برداشت و حرکت خود، عزم و پشتکار دارد. به نظر میرسد که او برای حفاظت و دفاع از خود، آماده و مصمم است.
قائم اللیلی که شب تا صبح باشد در قیام
صائم الدهری که باشد بی نیاز از خواب و خور
هوش مصنوعی: کسی که شبها تا صبح بیدار میماند و عبادت میکند، مشابه کسی است که در تمام روزی که به هیچ خوراک و خواب نیاز ندارد، بر پا ایستاده است.
گاه گیرد همچو ماری گرزه اندر غار جای
گاه گردد همچو شیری شرزه اندر کوه و در
هوش مصنوعی: گاهی انسان میتواند مانند یک مار در گوشهای کمین کند و در زمان مناسب به سرعت حمله کند، و گاهی نیز مانند یک شیر شجاع و قدرتمند در کوهستانها به شدت مقابله کند.
گاه سقائی کند چون مفلسان از بهر سیم
گاه کناسی کند چون ناکسان بر بوی زر
هوش مصنوعی: گاهی شخصی مثل یک فقیر برای جلب توجه و کمک، آب میخورد و گاهی دیگر، مانند افرادی که به دنبال ثروت هستند، به استخدام کنندگان خود تظاهر میکند.
همچو مرغ خانگی در زیر دارد بیضه لیک
قاف تا فاقش بود مانند عنقا زیر پر
هوش مصنوعی: شبیه به مرغ خانگی که تخم میگذارد، اما در عین حال تا زمانی که قاف (مرغی افسانهای) وجود دارد، مانند عنقا (پرندهای افسانهای) زیر بالش محفوظ است.
مدخلش در ملک شام و از تری او را مدد
منزلش در بند و در تاریکی او را آبخور
هوش مصنوعی: ورود او به سرزمین شام است و به واسطهٔ رطوبت او، کمک برای منزلش در جایی است که در قید و بند و تاریکی به سر میبرد و او را به آب و خوراک میرساند.
او ز ملک روم و در موصل علم بفراخته
لیک خیل زنگبار آورده بر خیلش حشر
هوش مصنوعی: او از سرزمین روم و موصل دانش و علم بسیار آموخته است، اما جمعیتی از زنگبار را با خود آورده و در کنار آنها قرار داده است.
قلعه ی او گرده کوه و چشمه ی او آب گیر
سیر او در ترّ و خشک و او مسافر خشک و تر
هوش مصنوعی: قلعه او در دل کوه قرار دارد و چشمهاش آبی گواراست. او در هر شرایطی، چه تر و چه خشک، مسافری است که همیشه در حال حرکت است.
هر کجا باشد گلی خاری پدید آید از او
هر کجا باشد سهی سروی ازو آید ببر
هوش مصنوعی: هر جا که گلی وجود داشته باشد، بهطور طبیعی خار هم به وجود میآید. همچنین هر جا که سرو بلند و زیبایی رشد کند، نشانهای از زیبایی و قدرت است.
پیش هر کس برنخیزد از سر کبر و منی
جز برای دلبران سرو قد سیم بر
هوش مصنوعی: به خاطر خودخواهی و کبر، هیچگاه در برابر دیگران برنخیزید، مگر برای کسانی که دلباخته و شیفتهی زیباییهایشان هستید.
حدت او در دوار اما ز ادرارش فتور
قوت او در ورم اما ز افلاجش خطر
هوش مصنوعی: قدرت او در چرخش و تغییرات بسیار زیاد است، اما در اثر ناتوانی او که از نشت و کمکاری ناشی میشود، دچار ضعف میگردد. همچنین، توانایی او در مقابل مشکلات و چالشها به شدت بالاست، اما در اثر تجربیات و شکستهای قبلی، ممکن است به خطر بیافتد.
غایت امکان اصل و علت ایجاد نسل
موجب انتاج خلق و ماده ی نشر بشر
هوش مصنوعی: هدف و علت اصلی ایجاد نسل، ایجاد و نشر بشر در جهان است.
زاهدانرا پایمال و شاهدانرا دست گیر
دوستانرا پرده دار و دشمنانرا پرده در
هوش مصنوعی: زاهدان را نادیده بگیر و شاهدان را حمایت کن؛ دوستان را در محافظت نگهدار و دشمنان را بیپرده کن.
گاه همچون ماهیی کز قلزم اُفتد بر کنار
گاه چون دیوی که از قرّابه آرندش بدر
هوش مصنوعی: گاهی مانند ماهی هستم که از دریا به کناره افتاده، و گاهی مانند دیویی که از ظرفی بیرون آورده میشود.
همچو کبکی کوهساری جسته بیرون از قفس
همچو سروی جویباری رسته در پایش خضر
هوش مصنوعی: شبیه به کبکی که از قفس بیرون آمده و در کوهستان پرواز میکند، یا مانند سروی که از پای آب رشد کرده و سرسبز است.
چون درفش اژدها پیکر فرود آرد ز کوه
بینیش چون اژدهائی خفته در زیر کمر
هوش مصنوعی: وقتی که پرچم اژدها از بالای کوه پایین بیفتد، مثل اژدهایی مینماید که در زیر کوه خوابیده است.
گه چو ملاحان ز کشتی بر فراز بادبان
گه چو غوّاصان بدریا در شود بهر گُهر
هوش مصنوعی: گاهی مثل ناخدایان کشتی، بر بالای بادبان میروم و گاهی مثل غواصان به عمق دریا فرو میروم تا به گوهر و مروارید برسیم.
بر در هر درگهی بر پای باشد چون علم
در پی هر حجره ئی بر کار باشد چون حجر
هوش مصنوعی: در هر جا که در و درگاهی وجود دارد، پرچم بر پا است و در هر اتاقی هم سنگی را به کار میبرند.
نیک شوخی سربزرگ اما قوی نفسی نفیس
بس وجودی نازک اما سخت کوری بی بصر
هوش مصنوعی: شما با روحیهای شوخ و جذاب باشید، ولی در عین حال از قدرت و نفس قوی بهرهمند شوید. وجود شما فریبنده و لطیف است، اما از نظر استحکام و مقاومت، مانند کسی است که با وجود نداشتن بینایی، به وضوح را میبیند.
ماهیی ماهی غلط گفتم که مرغی خایه دار
هدهدی بر کنده پر نی نی عقابی تیز پر
هوش مصنوعی: در این تصویر، کنایهای از موجوداتی مختلف و ویژگیهای آنها به تصویر کشیده شده است. پیشنهاد میشود که به دقت به اطراف خود و جزئیات زندگیتان توجه کنید، زیرا هر موجودی نمایانگر چیزی خاص است و ممکن است پیامی برای شما داشته باشد. این بیانگر تنوع و زیبایی زندگی است که هر بخش از آن ویژگیهای منحصر به فردی دارد.
گه بر افرازد علم از حدّ شهرستان لوط
گه بسوی چاه بابل باشدش عزم سفر
هوش مصنوعی: گاهی پرچم پیروزی در بالای شهرستان لوط به اهتزاز درمیآید و گاهی هم عزم سفر به سوی چاه بابل را دارد.
گه بُود در بند قبچاقی بتان سرو قد
گه زند سر بر در مه پیکران کاشغر
هوش مصنوعی: گاهی اوقات افرادی که زیبایی خاصی دارند و مانند درخت سرو قد بلند هستند، در قید و بند محبت و جذابیت خود، سر بر دروازه کاشغر میزنند، جایی که جوانان زیبا و خوشچهره حضور دارند.
شاهدانش یار غار و آشیانش پای غار
مسکنش در بند و نوروزش همه شب تا سحر
هوش مصنوعی: شاهدان او هم دوست و همزادش هستند و محل زندگیاش نزدیک غار است. مکانش در نوری قرار دارد که تا سحرگاه ادامه دارد.
از دو پیکر طالع و رأسش مقابل باذنب
منزلش کف الخضیب اما قرانش با قمر
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسانها سرنوشت خود را در دو جنبه متفاوت تجربه میکنند. در حالی که ظاهر و شکل ظاهری آنها ممکن است مشهود باشد، اما در نهایت، تاثیرات عمیقتری در زندگی آنها وجود دارد که به ارتباط آنها با نیروهای طبیعی و کائنات برمیگردد. در واقع، هماهنگی و تطابقی خاص میان سرنوشت و وجود آنها وجود دارد که میتواند به روشنایی و شکوه زندگی آنها منجر شود.
راست چون طفلیست کاید از دهانش بوی شیر
عورتش خوانم که در پرده ست و او فی الجمله نر
هوش مصنوعی: سخن به اندازهای بیپرده و ساده است که مانند یک کودک از دهانش بوی شیر میآید. هرچند که به طور کلی ذکر شده که او نر است، اما در واقعیت مسالهای در پشت پرده وجود دارد.
بادگیری زان صفت کس را نباشد بر گذار
زابگیری همچنان کس را کجا باشد گذر
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از ویژگیهای خاص خود به سادگی بگذرد، همانطور که هیچکس نمیتواند بهراحتی از سرنوشت خود فرار کند.
گه بگرید زار و سر بر زانوی حسرت نهد
گه بر آرد سر که چون من کیست در عالم دگر
هوش مصنوعی: گاهی به شدت گریه میکند و سرش را بر زانوی حسرت میگذارد، و گاهی هم سرش را بلند میکند و میپرسد که در این دنیا، آیا کسی مانند او وجود دارد؟
چون بجنبد نعره برخیزد ز گردون کالفرار
چون بر آرد سر فغان از کوه آید کالخدر
هوش مصنوعی: زمانی که حرکت و جنبشی در آسمان ایجاد شود، صدایی چون فریاد از آن بلند میشود و به محض اینکه سر از میان آن بیرون بیاید، فغان و نالهای از دل کوهها میدود.
افعیی با مهره نی نی گردنی با گرد ران
نامه ی سر مهر نی نی خامه ی ببریده سر
هوش مصنوعی: یک مار افعی وجود دارد که با یک گردن باریک و درازی که دارد، به سینهاش میپیچد. این مار در حال ارسال نامهای است که با سر مهرش تصویری از خودش بر روی آن نقش بسته و نوشتهای نیز با قلمی شکسته به آن اضافه کرده است.
گر بچاهی درفتد در تیره شب عیبش مکن
زانکه او کورست و شب تار و لب چاهش ممر
هوش مصنوعی: اگر در تاریکی شب کسی به چاهی بیفتد، او را ملامت نکن؛ چراکه او نابینا است و شب تاریک است و به سمت چاه هم نزدیک شده است.
فاعل مفعول مطلق رفع و نصب اعراب او
مصدری لازم ولیکن تعدیش بی حرف جر
هوش مصنوعی: فعل باید در جمله به طور درست شناخته شود و برای هر کدام از اجزای جمله (فاعل و مفعول) نحوه تأثیر آنها باید مشخص باشد. همچنین نوع و ساختار جملات به نحوه استفاده از کلمات وابسته است. بعلاوه، برخی افعال در زبان فارسی میتوانند به شکل مستقل معنای خود را منتقل کنند بدون اینکه نیاز به حرف اضافه داشته باشند.
عاملی جازم که هرگه کو شود ملحق بجمع
جمله را از مبتدای فعل او باشد خبر
هوش مصنوعی: هر چیزی که به طور قطعی به جمع و گروهی ملحق شود، باید از خبری مربوط به آن جمله یا از مبتدای فعل آن نشأت بگیرد.
فتح او در ضمّ ولیکن کسر او در نفی فعل
او علم وانگاه در ترکیب شرطی معتبر
هوش مصنوعی: پیروزی او در افزوده شدن به چیزی است، اما شکست او در عدم انجام عمل او به دانایی وابسته است، و سپس در ترکیب شرطی قابل اعتبار است.
شعبه ی لین و بترکیت نگارین گشته حاد
زیرکش لیکن ز زیر افکنده او را ناگزر
هوش مصنوعی: گلی زیبا و جذاب در حال رشد و شکوفایی به نظر میرسد، اما به یکباره به زمین افتاده و فرصت دیده شدن را از دست داده است.
زخمه ی او در دوگاه اما مقام او سه گاه
چون و تر پیوسته بر ساز و چو سازی بی وتر
هوش مصنوعی: صدای ساز او در دو زمان و موقعیت به گوش میرسد، اما مقام و جایگاهش فراتر از آن است. او همچنان به نوازندگی ادامه میدهد و گویی سازش بدون سیم و وتر است.
شیخ گرزالدین ابوالعباس رومی پیر نجد
...........................................ر
هوش مصنوعی: شیخی به نام زالدین ابوالعباس که از اهالی روم و سالخورده و دانا است، در منطقه نجد زندگی میکند.
.........................................
دشمن جاه خدیور دین پناه دادگر
هوش مصنوعی: دشمنان، در برابر مقام و پرستیژ خدایان و دین، پناهی برای حمایت از عدالت و دادگری یافتند.
هر کرا سخت آید این معنی ز خواجو گو مرنج
نظق عیسی را چرا منکر شود هر گاو و خر
هوش مصنوعی: اگر کسی مفهوم این بیت را برایش دشوار است، نباید نگران باشد؛ زیرا هیچ کس وجود عیسی را انکار نمیکند، حتی گاو و خر هم به آن اعتقاد دارند.
خواستند از من که چیزی اندرین معنی بگو
ور کسی عیبی کند گو از سر این در گذر
هوش مصنوعی: از من خواستند که در مورد این موضوع چیزی بگویم، اما اگر کسی عیبجویی کند، بهتر است از کنار آن بگذرم و اهمیت ندهم.
حاشیه ها
1402/06/08 14:09
رضا پروا
این قطعه مذمه گرزالدین رومی است نه مدح!