گنجور

شمارهٔ ۴۳ - فی مدح المولی المعظم الصاحب الاعظم السعید الشهید تاج الحق و الدین العراقی و ارسل الیه

سلامی چو اجسام علوی معظم
سلامی چو ارواح قدسی مکرم
سلامی مروح چو روح ریاحین
سلامی مفرح چو شاخ سپرغم
سلامی چو اعجاز موسی عمران
سلامی چون انفاس عیسی مریم
سلامی در او حسن یوسق مقدر
سلامی در او حزن یعقوب منضم
سلامی دل افروز چون روی حوا
سلامی جگر سوز چون آه آدم
سلامی یکایک چون لطف مرکب
سلامی سراسر چو روح مجسم
سلامی ملک را شده حرز بازو
سلامی فلک را شده نقش خاتم
سلامی مورخ بتاریخ تکوین
سلامی موکد باسماء اعظم
سلامی بدو چشم خورشید روشن
سلامی بدو جان ناهید خرم
سلامی خطوطش چو خط نگارین
سلامی حروفش چو گیسوی پر خم
سلامی بدو مفتخر خاک یثرب
سلامی بدو مغتنم آب زمزم
سلامی ز اعدام گیتی مؤخر
سلامی بر ایجاد عالم مقدم
سلامی غم اندای چون جام صهبا
سلامی دلارای چون یار همدم
سلامی دمادم چو رطل پیاپی
سلامی پیاپی چو رطل دمادم
سلامی ازو در عرق رفته نسرین
سلامی از او در حیا مانده شبنم
سلامی معرّا از احداث گردون
سلامی مبرا از احوال عالم
سلامی سجل کواکب درو طی
سلامی قضای سماوی در و ضم
سلامی ز تحریر او خامه عاجز
سلامی ز تقریر او نامه درهم
سلامی ز ادراک او وهم قاصر
سلامی بتقصیر او عقل ملزم
سلامی ازو صفحه خاک معرب
سلامی ازو حرف افلاک معجم
سلامی ازو مرتفع رایت کی
سلامی در او مندرج ملکت جم
سلامی بکحل مودت مکحل
سلامی بداغ محبت موسم
سلامی از او سایه مهر عالی
سلامی از او شقه شوق مُعلم
سلامی محلی از و هشت گلشن
سلامی مجلی ازو هفت طارم
سلامی بدو بیت معمور قائم
سلامی بدو سقف مرفوع محکم
سلامی بدو حامل وحی ناطق
سلامی عطارد ز تقریرش ابکم
سلامی ازو فلک افلاک مشحون
سلامی ازو توسن دهر ملجم
سلامی از و فرّ کاوس لایح
سلامی درو پرّ طاوس مبهم
سلامی درو سوره حمد مضمر
سلامی درو حرف اخلاص مدغم
از این بنده ی کمترین بر وزیری
که چرخش مطیعست و دوران مسلم
جهانجوی اعلی و مخدوم اعدل
جهانبخش اسخی و دارای احکم
خدیو زمان داور دور گردون
پناه امم ملکت آرای اکرم
سپهر هنر تاج دین کهف ملت
کریم مکرم خدیور معظم
بر رای او کمترین ذره یی خور
بر دست او کهترین سایلی یم
زهی دین پناهی که در عهد عدلت
کند خواب خوش مور در چشم ضیعم
قضا بر سر بیرق احتشامت
ز زلف عروس ظفر کرده پرچم
جلالت بشرح احتیاجی ندارد
رواق فلک را چه حاجت بسلّم
نظیر تو از حیز کون بیرون
ضمیر تو در پرده ی غیب محرم
جدا لفظ جود تو از لاوازلن
برون شرح جاه تو از کیف و از کم
گدایان بکوی تو محمود و سنجر
بخیلان بجنب تو یحیی و مکرم
فلک را رکاب بلندت مقبّل
ملک را جناب رفیعت مخیم
چو خورشید بر چرخ میتاز گلگون
چو جمشید از بادمی ساز ادهم
الا تا بر آید مه مهر و نیسان
الا تا بیاید ربیع و محرم
خزانت بهار دگر باد دایم
ربیع طرب بر حسودت محرّم
ز دولت عری خصم ملکت اذا عز
ز نقصان بری دور جاهت اذاتم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سلامی چو اجسام علوی معظم
سلامی چو ارواح قدسی مکرم
هوش مصنوعی: سلامی از طرف اجسام آسمانی و بزرگوار، همچنان که سلامی از ارواح پاک و محترم است.
سلامی مروح چو روح ریاحین
سلامی مفرح چو شاخ سپرغم
هوش مصنوعی: سلامی روشن و شاداب مانند عطر گل‌ها، و سلامی دل‌انگیز و خوشحالی‌بخش چون شاخه‌ای از درختی که در آن امید و سرزندگی موج می‌زند.
سلامی چو اعجاز موسی عمران
سلامی چون انفاس عیسی مریم
هوش مصنوعی: سلامی که به یاد می‌آورم، مانند معجزه‌ی موسی، و سلامی که می‌زنم، شبیه نفس‌های عیسی مریم است.
سلامی در او حسن یوسق مقدر
سلامی در او حزن یعقوب منضم
هوش مصنوعی: سلامی که در آن زیبایی یوسف نهفته است، سلامی است که با غم یعقوب آمیخته شده.
سلامی دل افروز چون روی حوا
سلامی جگر سوز چون آه آدم
هوش مصنوعی: سلامی دلنشین و زیبا مانند چهره حوا، و سلامی سوزناک و آتشین مانند آه و ناله آدم.
سلامی یکایک چون لطف مرکب
سلامی سراسر چو روح مجسم
هوش مصنوعی: هر یک از سلام‌ها مانند لطفی است که بر مرکبی نازک و زیبا سوار شده است و سلام کلی مانند روحی است که در یک شکل مجسم تجلی یافته.
سلامی ملک را شده حرز بازو
سلامی فلک را شده نقش خاتم
هوش مصنوعی: سلامی به ملک که موجب قوت و قدرت اوست، و سلامی به آسمان که گویی نشانه‌ای بر روی آن ثبت شده است.
سلامی مورخ بتاریخ تکوین
سلامی موکد باسماء اعظم
هوش مصنوعی: سلامی که به یاد تاریخ خلقت داده می‌شود، سلامی است محکم و استوار به نام‌های بزرگ و والا.
سلامی بدو چشم خورشید روشن
سلامی بدو جان ناهید خرم
هوش مصنوعی: درود بر تو ای چشمی که مانند خورشید روشن است. درود بر تو ای جان که همچون ناهید شاداب و سرزنده هستی.
سلامی خطوطش چو خط نگارین
سلامی حروفش چو گیسوی پر خم
هوش مصنوعی: سلامی که نوشته شده، خطی زیبا و خوش شکل دارد، مثل خط نگارین. و حروف آن مانند گیسوی پرچین و تاب‌دار هستند.
سلامی بدو مفتخر خاک یثرب
سلامی بدو مغتنم آب زمزم
هوش مصنوعی: سلامی به آن کسی که بر خاک یثرب افتخار می‌کند، سلامی ارزشمند به او که از آب زمزم سیراب می‌شود.
سلامی ز اعدام گیتی مؤخر
سلامی بر ایجاد عالم مقدم
هوش مصنوعی: سلامی از پایان زندگی دنیا، و سلامی بر آغاز خلق عالم.
سلامی غم اندای چون جام صهبا
سلامی دلارای چون یار همدم
هوش مصنوعی: سلامی که غم به همراه دارد، مانند جام می است. و سلامی که از دل و جان برمی‌خیزد، شبیه به سلام رفیق و همراهی عزیز است.
سلامی دمادم چو رطل پیاپی
سلامی پیاپی چو رطل دمادم
هوش مصنوعی: سلامی مداوم و پیوسته که مانند سنگین واستوار است، این سلام همواره تکرار می‌شود و در هر بار یادآور قدرت و ثبات خود است.
سلامی ازو در عرق رفته نسرین
سلامی از او در حیا مانده شبنم
هوش مصنوعی: سلامی از او که عطرش در گل نسرین نشسته و سلامی از او که در حیا و زیبایی همچون شبنم مانده است.
سلامی معرّا از احداث گردون
سلامی مبرا از احوال عالم
هوش مصنوعی: سلامی بی‌نقص و آزاد از دنیای پُر از تغییرات و احوالات این جهان.
سلامی سجل کواکب درو طی
سلامی قضای سماوی در و ضم
هوش مصنوعی: سلامی که از دل کواکب به ما می‌رسد، سلامی است که به واسطه‌ی تقدیر آسمانی برای ما ارسال شده است.
سلامی ز تحریر او خامه عاجز
سلامی ز تقریر او نامه درهم
هوش مصنوعی: دست‌نوشته او گویای سلامی است که توانایی نوشتن آن را ندارد و پیامی که از گفته‌های او به دست آمده، مانند نامه‌ای بهم ریخته و نامشخص به نظر می‌رسد.
سلامی ز ادراک او وهم قاصر
سلامی بتقصیر او عقل ملزم
هوش مصنوعی: سلامی از درک او که فراتر از فهم ماست، و سلامی که عقل ما به علت محدودیتش نمی‌تواند آن را درک کند.
سلامی ازو صفحه خاک معرب
سلامی ازو حرف افلاک معجم
هوش مصنوعی: از طرف او، سلامی به خاک و زمین می‌رود، و همچنین سلامی به زبان آسمان و ستارگان ارسال می‌شود.
سلامی ازو مرتفع رایت کی
سلامی در او مندرج ملکت جم
هوش مصنوعی: سلامی از جانب او که در برابر چشمانش پرچم بلندی در اهتزاز است، چگونه می‌تواند در آن به یادگار سرزمین جم گنجانده شود؟
سلامی بکحل مودت مکحل
سلامی بداغ محبت موسم
هوش مصنوعی: سلامی با چشمانی پر از محبت، سلامی با دلی پر از عشق و احساس.
سلامی از او سایه مهر عالی
سلامی از او شقه شوق مُعلم
هوش مصنوعی: سلامی از او که نشانه‌ی محبت و بزرگی‌اش است، و سلامی از او که نشانه‌ای از اشتیاق مُعلم است.
سلامی محلی از و هشت گلشن
سلامی مجلی ازو هفت طارم
هوش مصنوعی: سلامی که در جایگاه خاصی قرار دارد، مانند هشت گلستان، و برخورداری از جمالی همچون هفت طبقه بهشت.
سلامی بدو بیت معمور قائم
سلامی بدو سقف مرفوع محکم
هوش مصنوعی: سلامی به آن مکان آباد و با نشاط، سلامی به آنجا که سقفش بلند و مستحکم است.
سلامی بدو حامل وحی ناطق
سلامی عطارد ز تقریرش ابکم
هوش مصنوعی: سلامی به او، که حامل وحی گویا است، سلامی مانند عطارد که از بیانش لال شده است.
سلامی ازو فلک افلاک مشحون
سلامی ازو توسن دهر ملجم
هوش مصنوعی: سلامتی از آسمان‌های بلند بر ما نازل می‌شود، و سلامتی از اسب سرکش زمان بر ما می‌تابد.
سلامی از و فرّ کاوس لایح
سلامی درو پرّ طاوس مبهم
هوش مصنوعی: سلامی از فر کاوس به سوی تو می‌آید، که در آن زیبایی و شکوهی مشابه پر طاوس نهفته است، اما به طرز نامشخصی و پیچیده.
سلامی درو سوره حمد مضمر
سلامی درو حرف اخلاص مدغم
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که در سلام، همانند سوره حمد، عمق و معنای خاصی نهفته است و همچنین نشانه‌ای از خلوص در آن وجود دارد که به خوبی در هم ترکیب شده‌اند. به عبارت دیگر، سلامی که داده می‌شود، بر پایه‌ی اصول معنوی و خلوص نیت استوار است.
از این بنده ی کمترین بر وزیری
که چرخش مطیعست و دوران مسلم
هوش مصنوعی: این بنده، که خود را کوچک و بی‌ارزش می‌داند، به وزیری اشاره دارد که تحت تسلط چرخ فلک قرار دارد و سرنوشتش از پیش تعیین شده است.
جهانجوی اعلی و مخدوم اعدل
جهانبخش اسخی و دارای احکم
هوش مصنوعی: این بیت درباره شخصیتی بزرگ و والامقام صحبت می‌کند که در تمام صفات برتر و دور از عیب و نقص است. او نه تنها از نظر روحی و معنوی برجسته است، بلکه در مدیریت و خدمت به دیگران نیز مثال‌زدنی است. این فرد با سخاوت و درستی خود به دیگران کمک می‌کند و به بهترین شکل ممکن به انجام امور می‌پردازد.
خدیو زمان داور دور گردون
پناه امم ملکت آرای اکرم
هوش مصنوعی: ای بزرگوار زمان، ای قاضی جهانیان، تو پناه ملت‌ها و آراسته‌ترین کسی هستی که در این سرزمین زندگی می‌کند.
سپهر هنر تاج دین کهف ملت
کریم مکرم خدیور معظم
هوش مصنوعی: آسمان هنر، مظهر دین و نشانه‌ای از ملت محترم و بزرگوار است که به احترام خدیور عظیم‌الشأن می‌درخشد.
بر رای او کمترین ذره یی خور
بر دست او کهترین سایلی یم
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را در اختیار اراده او قرار داده‌ام، و هر ذره‌ای از وجودم زیر فرمان و خواست اوست.
زهی دین پناهی که در عهد عدلت
کند خواب خوش مور در چشم ضیعم
هوش مصنوعی: خجسته است دین و پناهی که در روزگار عدالت، خواب شیرین مور را در چشمان پادشاهی نیکو می‌سازد.
قضا بر سر بیرق احتشامت
ز زلف عروس ظفر کرده پرچم
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر، بر روی پرچم افتخار و عظمت، مانند زلف‌های عروس، جلوه‌گری می‌کند و پرچم پیروزی را به اهتزاز درآورده است.
جلالت بشرح احتیاجی ندارد
رواق فلک را چه حاجت بسلّم
هوش مصنوعی: بزرگی و عظمت تو نیاز به توضیح ندارد. آسمان به چه دلیل باید به تو سلام کند؟
نظیر تو از حیز کون بیرون
ضمیر تو در پرده ی غیب محرم
هوش مصنوعی: شما بی‌همتا هستید و وجود شما از هر چیز دیگری فراتر است. در دل شما، رازی نهفته است که تنها برای درون شما شناخته شده و در پرده‌ی غیب محفوظ مانده است.
جدا لفظ جود تو از لاوازلن
برون شرح جاه تو از کیف و از کم
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به بیان ویژگی‌های بی‌نظیر و بی‌نهایت کسی می‌پردازد که مهر و بخشش او نه محدود به زمان و مکان است و نه قابل توصیف به ویژگی‌های مادی. در واقع، قدرت و عظمت او فرای هر نوع توضیح ساده‌ای درباره‌ی ظاهر یا کمیّت است و نشان می‌دهد که وجود او را نمی‌توان با کلمات یا توصیف‌های عادی مفهوم کرد.
گدایان بکوی تو محمود و سنجر
بخیلان بجنب تو یحیی و مکرم
هوش مصنوعی: گدایان به درگاه تو آمده‌اند، در حالی که بخیلان چون سنجر و محمود از تو دوری می‌کنند؛ تو مانند یحیی و مکرم هستی که بخشش و کرامت را در زندگی می‌گستری.
فلک را رکاب بلندت مقبّل
ملک را جناب رفیعت مخیم
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر قد بلند تو آماده‌ی خدمت است و ملک به خاطر مقام بلندت در سایه‌ی تو قرار دارد.
چو خورشید بر چرخ میتاز گلگون
چو جمشید از بادمی ساز ادهم
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید با رنگ قرمز و درخشش خود بر آسمان می‌تابد، مانند جمشید که در میان گل و نسیم می‌رقصد، زیبایی و شکوه خاصی را به وجود می‌آورد.
الا تا بر آید مه مهر و نیسان
الا تا بیاید ربیع و محرم
هوش مصنوعی: به زودی فصل بهار و ماه‌های خوب می‌رسند و زمان تحول و تجدید حیات فرا می‌رسد.
خزانت بهار دگر باد دایم
ربیع طرب بر حسودت محرّم
هوش مصنوعی: بهار دیگری در راه است و شادی‌های آن هرگز برای حسودان ممنوع نخواهد بود.
ز دولت عری خصم ملکت اذا عز
ز نقصان بری دور جاهت اذاتم
هوش مصنوعی: از نعمت‌های حکومت دشمنان خود را دور نگه‌دار و هرگاه که عزتت افزایش یابد، نقصان و کمبود را از خود دور کن.