گنجور

شمارهٔ ۳۹ - فی مدح سلطان الاعظم و الخاقان الاعدل الاکرم جمال الدولة و الدین

چون پدید آورد رخ پیل سپید صبحدم
شد روان شیر سیاه شب سوی دشت عدم
شیر چرخ نیلگون در دم نهان گشت از نظر
خون بر آورد از جگر پیل دمان صبحدم
شیر گردون کز کواکب بود چون چرم پلنگ
پیل صبحش همچو نطع آورد در زیر قدم
چرخ شیری بود کش سیماب باشد در دهان
صبح پیلی بود کش کافور باشد در شکم
چشم شیر شب بعین الثور روشن بود لیک
تیره شد چون پیل آتش فام خود بگشود فم
رنگ پیل صبح سیمابی چو تیغ بوالحسن
چشم شیر شرق عنّابی چو خون بوالحکم
چون برون کرد از دهن پیل فلک خرطوم نور
از فزع شیر هوا افکند چنگال ظلم
شیر اختر چون نهنگی ظاهر از دریای نیل
پیل گردون چون پلنگی غرقه در آب بقم
پیل زوران فلک بدریده قلب اهرمن
شیر گیران هوا پر باده کرده جام جم
کوهه ی پیل افق تختی برواز زر نقوش
جبهه شیر فلک لوحی برو از خون رقم
شیر خونخوار شفق در کوه مغرب مختفی
پیل سرمست غسق بر دشت خاور مُکتتم
شیر گردون همچو پیل از بحرا خضر در گریز
پیل ظلمت همچو شیر از آتش خور در ستم
شیر چنگان سپهر سیمگون سیما زدند
تخت زر بر کوهه ی پیل سپید صبحدم
از برای (پاد) شاه پیل زور شیر دل
خسرو اعظم جمال داد و دین شاه عجم
آنکه با عونش بود مور ضعیف از شیر بیش
وانکه در جنبش بود پیل دمان از پشه کم
روز کوشش هست پیل عرصه ی جنگ و جدل
گاه بخشش هست شیر بیشه جود و کرم
هر زمان کو شیر گیر آید ز جام اصطناع
پیل بالا برفشاند دست زرپا شش درم
دشمن اشتر دل شاه جهان در کارزار
صورتی چون پیل شطرنج آمد و شیر علم
از نهیبش موی گردد بر وجود شیر تیغ
وز سیاست آب گردد در دهان پیل سم
ایکه تاب حمله قهرت نیارد در نبرد
دشمن شیر افکنت گرزانکه باشد پیل هم
زیر دست بندگان شیر گیرت اردشیر
پایمال چاکران پیل زورت گُستهم
پیل که فرسای در دورت نگهبان غزال
شیر آهن چنگ در عهد تو چوپان غنم
پیل ظلم از جنبش قلاب عدلت منهزم
شیر جور از آتش شمشیر و تیرت در سقم
طوق حکمت بر رقاب شیر و پیل مست نیز
داغ طوعت بر سرین پیل و شیر شرزه هم
چون رخ آری در نبرد از شیر جنگ آور چه باک
چون بر آئی بر سمند از پیل کُه پیکر چه غم
پیل محمودی و شیر مرغزاری گر کنند
انحراف از خطّ حکمت پایشان گردد قلم
داستان شیر گیران جهان با ملکتت
قصه ی اصحاب فیلست و در بیت حرم
نعل بندی را که نعل بادپایت می زند
تارک پیل و دهان شیر سندانست و دم
گرنه اقبال جهانگیر تو فرماید مدد
کس نیارد کرد ازینسان پیل را با شیر ضم
تا نباشد شرزه شیرانرا مکان در اوج چرخ
تا نباشد زنده پیلان را وطن در قعر یم
باد جسم شرزه شیران از کمندت پر ز تاب
باد چشم زنده پیلان از سنانت پر ز نم
جلوه گاه پیل تختت در جهان کبریا
مرغزار شیر عمرت در اقالیم قدم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون پدید آورد رخ پیل سپید صبحدم
شد روان شیر سیاه شب سوی دشت عدم
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌ی فیل سپید در صبحگاه نمایان شد، روان شیر سیاه شب به سوی دشت عدم حرکت کرد.
شیر چرخ نیلگون در دم نهان گشت از نظر
خون بر آورد از جگر پیل دمان صبحدم
هوش مصنوعی: شیر نیلگون در حین طلوع خورشید از دید پنهان شد و در همان لحظه، از دل پیل خون برآمد.
شیر گردون کز کواکب بود چون چرم پلنگ
پیل صبحش همچو نطع آورد در زیر قدم
هوش مصنوعی: شیر گردون که از ستاره‌ها نشأت گرفته است، مانند چرم پلنگی درخشان و قوی جلوه می‌کند و صبحش مانند فرشی زیبا زیر پاهایش گسترده شده است.
چرخ شیری بود کش سیماب باشد در دهان
صبح پیلی بود کش کافور باشد در شکم
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیدن صبح به صورت یک شیر است که با طلا در دهانش و کافور در شکمش، به زیبایی و جلال روز نو اشاره دارد. این توصیف نشان‌دهندهٔ نوزایی و طراوت صبح است که با زیبایی و جذابیت به استقبال روز می‌آید.
چشم شیر شب بعین الثور روشن بود لیک
تیره شد چون پیل آتش فام خود بگشود فم
هوش مصنوعی: چشم شب، مانند چشم شیر درخشان و روشن بود، اما سپس به خاطر رعد و برق (یا به دلیل دیگر) تاریک شد، همان‌طور که فم (دهان) فیل آتشینش را باز کرد.
رنگ پیل صبح سیمابی چو تیغ بوالحسن
چشم شیر شرق عنّابی چو خون بوالحکم
هوش مصنوعی: رنگ آسمان صبح مانند نقره براق است و چشمان آفتاب صبحگاهی مثل خون قرمز و درخشان است.
چون برون کرد از دهن پیل فلک خرطوم نور
از فزع شیر هوا افکند چنگال ظلم
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان مانند پیل، دندان‌هایش را به بیرون می‌آورد و نور را مانند خرطومش گسترانیده، در ترس و هیجانش، قوا و قدرتش را به شکل چنگال‌هایی از ظلم و ستم بر زمین می‌افکند.
شیر اختر چون نهنگی ظاهر از دریای نیل
پیل گردون چون پلنگی غرقه در آب بقم
هوش مصنوعی: شیر سفید مانند نهنگی از دریای نیل ظاهر می‌شود و فیل آسمان مانند پلنگی در آب غرق شده است.
پیل زوران فلک بدریده قلب اهرمن
شیر گیران هوا پر باده کرده جام جم
هوش مصنوعی: آسمان به شدت تحت فشار و درد است و به قلب موجودات شر و نیرومند احساساتی می‌دهد. در این میان، فضا پر از نشاط و شادابی است که همچون جام جمشید پر از نوشیدنی و لذت می‌باشد.
کوهه ی پیل افق تختی برواز زر نقوش
جبهه شیر فلک لوحی برو از خون رقم
هوش مصنوعی: در افق، کوهی به شکل فیل نمایان است که تختی از طلا بر آن قرار دارد. نقوشی بر روی آن دیده می‌شود و جبهه‌ای که شبیه شیر است، به مانند لوحی از آسمان، با خون نوشته شده است.
شیر خونخوار شفق در کوه مغرب مختفی
پیل سرمست غسق بر دشت خاور مُکتتم
هوش مصنوعی: در غروب خورشید، شیر درنده و خطرناک در کوه‌های غربی پنهان شده است، و در دشت‌های شرقی، فیل سرمست و شاداب به آرامی در حال استراحت و سکوت است.
شیر گردون همچو پیل از بحرا خضر در گریز
پیل ظلمت همچو شیر از آتش خور در ستم
هوش مصنوعی: شیر بزرگ و نیرومند مانند فیل از دریای خضر می‌گریزد، و فیل ظلمت مانند شیر از آتش بر اثر ستم فرار می‌کند.
شیر چنگان سپهر سیمگون سیما زدند
تخت زر بر کوهه ی پیل سپید صبحدم
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، نور خورشید مانند شیر قوی و درخشان بر دشت میتابد و تخت زرینی بر روی کوه بزرگ و سفید مانند فیل قرار داده شده است.
از برای (پاد) شاه پیل زور شیر دل
خسرو اعظم جمال داد و دین شاه عجم
هوش مصنوعی: برای پادشاه بزرگ و قدرتمند، که همچون شیر دل و با جمال و دین است، از طرف خداوند قدرت و شکوه فراوانی عطا شده است.
آنکه با عونش بود مور ضعیف از شیر بیش
وانکه در جنبش بود پیل دمان از پشه کم
هوش مصنوعی: کسی که با یاری و کمک دیگران است، مورچه ضعیف می‌تواند به شیر تبدیل شود و کسی که در حرکت و تلاش است، حتی فیل هم از پشه کم می‌آید.
روز کوشش هست پیل عرصه ی جنگ و جدل
گاه بخشش هست شیر بیشه جود و کرم
هوش مصنوعی: روز تلاش و کوشش مانند فیل در میدان نبرد است، و روز بخشش و مهربانی مانند شیری است که در جنگل در صفات سخاوت و بخشندگی خودش می‌درخشد.
هر زمان کو شیر گیر آید ز جام اصطناع
پیل بالا برفشاند دست زرپا شش درم
هوش مصنوعی: هر وقت که شیر قوی و شجاعی در بیفتد، همانند فیل قدرت‌مند، دست قدرت خود را بالا می‌برد و به دیگران درسی از شجاعت می‌دهد.
دشمن اشتر دل شاه جهان در کارزار
صورتی چون پیل شطرنج آمد و شیر علم
هوش مصنوعی: در نبرد، دشمنی که مانند شتری در برابر شاه جهان ایستاده، با ظاهری چون فیل شطرنج و قدرتی همچون شیر در علم و دانش ظاهر شده است.
از نهیبش موی گردد بر وجود شیر تیغ
وز سیاست آب گردد در دهان پیل سم
هوش مصنوعی: از صدای خشم‌آور او مو بر تن شیر راست می‌شود و با تدبیر او، آب در دهان فیل هم به وجود می‌آید.
ایکه تاب حمله قهرت نیارد در نبرد
دشمن شیر افکنت گرزانکه باشد پیل هم
هوش مصنوعی: اگر کسی تاب و توان مقابله با شدت خشم تو را نداشته باشد، حتی اگر مانند یک فیل قدرتمند باشد، در برابر نیروی تو زانوانش خواهد لرزید.
زیر دست بندگان شیر گیرت اردشیر
پایمال چاکران پیل زورت گُستهم
هوش مصنوعی: در دنیای سرکوب و ظلم، اگر زیر سلطه‌ی دیگران باشی، مانند اردشیر که زیر دست بندگانش قرار دارد، این مسأله به گونه‌ای است که تو به اندازه‌ی قدرت پیروانت او را مورد ظلم و ستم قرار می‌دهی.
پیل که فرسای در دورت نگهبان غزال
شیر آهن چنگ در عهد تو چوپان غنم
هوش مصنوعی: وقتی که تو به دور خود نگهبان و محافظی داری، شیر آهنی که به شدت قوی و تندخو است، در کنار توست. در این عرصه تو مثل چوپان هستی که از گوسفندها مراقبت می‌کند.
پیل ظلم از جنبش قلاب عدلت منهزم
شیر جور از آتش شمشیر و تیرت در سقم
هوش مصنوعی: ظلم و ستم نمی‌تواند بر عدالت پیروز شود، چون قدرت و شجاعت در برابر ظلم و ستم به انحراف می‌افتد. در واقع، نشانه‌های استقامت و نیرومندی در برابر ظلم، همانند آتش شمشیر و تیر، بر مشکلات فائق می‌آید.
طوق حکمت بر رقاب شیر و پیل مست نیز
داغ طوعت بر سرین پیل و شیر شرزه هم
هوش مصنوعی: حکمت مانند یک طوق بر گردن شیر و فیل مغرور قرار دارد و حتی حیوانات قوی و هیجانی نیز به فرمان خرد و دانش تسلیم می‌شوند.
چون رخ آری در نبرد از شیر جنگ آور چه باک
چون بر آئی بر سمند از پیل کُه پیکر چه غم
هوش مصنوعی: وقتی تو در میدان جنگ ظاهر شوی، از جنگجویی چون شیر هیچ هراسی نخواهی داشت. وقتی بر سمند بزرگی چون فیل سوار شوی، از هیچ چیز نگران نخواهی بود.
پیل محمودی و شیر مرغزاری گر کنند
انحراف از خطّ حکمت پایشان گردد قلم
هوش مصنوعی: اگر پیکر بزرگ و عظیم مانند فیل، و یا شیر قوی و باشکوه، از مسیر درست و منطقی بگردند و انحراف پیدا کنند، پایشان به قلمی خواهد رسید که موجب سقوط و شکستشان می‌شود.
داستان شیر گیران جهان با ملکتت
قصه ی اصحاب فیلست و در بیت حرم
هوش مصنوعی: داستان کسانی که شیران را به دام می‌اندازند، مانند داستان اصحاب فیل است و در حقیقت به جایی می‌رسد که به حرم اشاره دارد.
نعل بندی را که نعل بادپایت می زند
تارک پیل و دهان شیر سندانست و دم
هوش مصنوعی: نعل بندی که به پای تو نعل می‌زند، در واقع بر روی سر فیل و دهان شیر نشسته است و دم آن‌ها را هم به دوش دارد.
گرنه اقبال جهانگیر تو فرماید مدد
کس نیارد کرد ازینسان پیل را با شیر ضم
هوش مصنوعی: اگر اراده و سرنوشت تو در کار باشد، هیچ‌کس نمی‌تواند کمکی بکند. در این حال، مثل این است که فیل و شیر را به یکدیگر پیوند بزنی.
تا نباشد شرزه شیرانرا مکان در اوج چرخ
تا نباشد زنده پیلان را وطن در قعر یم
هوش مصنوعی: اگر جایگاه شیران در اوج آسمان نباشد، دیگر برای فیل‌ها در عمق آب‌ها جایی نخواهد بود.
باد جسم شرزه شیران از کمندت پر ز تاب
باد چشم زنده پیلان از سنانت پر ز نم
هوش مصنوعی: بادی که از چنگ تو بیرون می‌آید، پر از قدرت و شجاعت شیران است. و بادی که به چشمان زنده فیل‌ها می‌وزد، سرشار از رطوبت و زندگی است.
جلوه گاه پیل تختت در جهان کبریا
مرغزار شیر عمرت در اقالیم قدم
هوش مصنوعی: بزرگ و باشکوهی تخت تو در دنیا به نمایش درآمده، مانند نشانه‌ای از عظمت. عمر تو در سرزمین‌ها همچون صحنه‌ای سبز و پرنشاط است.