گنجور

شمارهٔ ۲۴ - فی مدح الصاحب الاعظم تاج الحق و الدین العراقی فی الاستیهاب نقداً

اَیا غبار درت سرمه اولی‌الابصار
اسیر قید عبودیتت دل احرار
حریم حضرت تو قبلهٔ زمین و زمان
جناب درگه تو قبله صغار و کبار
شرار آتش قهر تو محرق‌الارواح
فروغ پرتو رای تو مشرق‌الانوار
ربوده قدر تو از فرق فرقدان اکلیل
زدوده طبع تو ز آئینه فلک زنگار
سپهر رفعت و کان حیا و معدن حلم
جهان دانش و دریای جود و کوه وقار
مدار مرکز آفاق تاج دولت و دین
مه ستاره علو و آسمان مهر آثار
زهی بی سر یسار تو دهر خورده یمین
زهی به یمن یمین تو چره داده یسار
بود رکاب بلندت مقبّل اشراف
بود جناب رفیعت معوّل ابرار
هوای صدر تو شد مرکز و ستاره محیط
فضای قدر تو شد نقطه و فلک پرگار
کمینه بنده‌ات از نام خسروانش ننگ
کمینه چاکرت از فخر سرورانش عار
بشد ز سهم تو کار منازعان از دست
بشد ز قهر تو دست مخالفان از کار
حکایتی به جناب تو عرضه می‌دارم
ز بنده گوش کن و رخ متاب از آن زنهار
خدایگانا در بندگی خازن تو
غلامکی همیانیست نام او دینار
عظیم کافی و مسکین نواز و مردم دوست
قوی مدبر و ترتیب ساز و کارگزار
مهی به طلعت و آن مه مصون ز داغ خسوف
گلی به صورت و آن گل بری ز شوکت خار
به هر کجا که رود صد کسش به دل مشتاق
به هر کجا که بود صد کسش به جان غمخوار
گزیده و سره و سکه دار و روی شناس
درست روی نگارین تو چو روی نگار
دو گل بر آن دو رخ دلفروزش افتاده
بسان عارض سیمین‌برانِ گل رخسار
معاملان را همراه و عاملان را دوست
توانگران را دستور و منعمان را یار
مدام منزل او در دکان صرافان
ولی مصاحبت او همیشه با تجار
نهاده داغ تو بر جان چو مهر بر خاتم
نبشته نام تو بر دل چو سطر بر طومار
همه دقایق اکسیر کرده نصب‌العین
همه مسائل تصریف کرده استحضار
به فَرّ دولت او کار مفلسان چون زر
به یمن مقدم او بخت خفتگان بیدار
مدبران زمان را ازوست استعداد
مربیان جهان را بدوست استظهار
هر آن دقیقه که در حل مشکلات بود
ازو کنند ملوک زمانه استفسار
نُه کوکب و شده در برج مشتری ثابت
نُه اختر و شده مانند اختران سیار
مدام وصلت او مقصد اولی‌الالباب
مقیم سکه او منظر اولی‌الابصار
کنند فکرت او با الخفی و الاعلان
شوند طالب او بالعشی و الابکار
چو عسجدیست بدو سیمکش شود مسعود
چو جوهریست بدو فرخی کند بندار
درست مغربی آفتاب را ماند
که نیم روز بدو گرم می شود بازار
حساب او نتوان کرد جز به روز حساب
شمار او نتوان کرد جز به روز شمار
به حکم آنک درستست و نیستش غل و غش
به هر کجا که بود سرخ رو بود هموار
اگر چنانکه به زال زرش مشابهت است
بر آتش از چه سیاوش‌وشش فتاده گذار
کجا تواند کز وی شود چو سرو آزاد
کسی که باد به دستش بود بسان چنار
هر آنک مالک دینار گشته معذورست
که هست ادهم بختش رمیده از مضمار
اگرچه بنده به دینار نیکبخت شود
ز بندگی تو دینار گشت دولتیار
به حکم آنک خدا در جهان عزیزش کرد
چگونه گشت بر دست کان یسارت خوار
از آن به نزد تو مقدار او نمی‌باشد
که او به نزد کریمان نباشدش مقدار
ستان و بر رخ زردش نشانِ ضرب نگر
که ضربها زده‌اندش به کودکی بسیار
چه کرده است که در بند کرده‌ای او را
عنایتی کن و در بند بسته‌اش مگذار
رهی ز راه شفاعت به خدمت آمده است
مراد خاطر این بنده کمینه بر آر
به خرده‌ای نظر از آن شکسته باز مگیر
که سالهاست که کردت به بندگی اقرار
اگرچه پیش تو خوارست و حق به جانب تست
که نیست یک نفس او را به خدمت تو قرار
بخوان و بر محکش زن کنون دگر باره
به بندگی بنگر چون بود تمام عیار
خزینه دار تو بسته‌ست و خوارش افکنده
ازو طلب کن و بگشایش و به بنده سپار
وگر چنانکه ازو خرده‌ای پدید آمد
به بنده بخش و از آن خرده در شمار میار
همیشه مالک دینار باشی و منصور
به حق و حرمت منصور و مالک دینار
ملازمان جناب تو خالداً فی‌الخلد
مخالفان رضای تو دایماً فی‌النار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اَیا غبار درت سرمه اولی‌الابصار
اسیر قید عبودیتت دل احرار
هوش مصنوعی: ای غبار در آستان تو، که چشمان دنیا به تو می‌نگرند؛ دل‌های آزادگان در بند عشق و بندگی تو گرفتار هستند.
حریم حضرت تو قبلهٔ زمین و زمان
جناب درگه تو قبله صغار و کبار
هوش مصنوعی: حریم مقدس تو در حقیقت مرکز توجه زمین و زمان است و درگاه تو نقطه‌ی قبله‌ای برای همه، چه بزرگ‌ترها و چه کوچک‌ترها، به شمار می‌آید.
شرار آتش قهر تو محرق‌الارواح
فروغ پرتو رای تو مشرق‌الانوار
هوش مصنوعی: خشم تو چون آتش، جان‌ها را می‌سوزاند و نور رأی تو، روشنی‌بخش همه انوار است.
ربوده قدر تو از فرق فرقدان اکلیل
زدوده طبع تو ز آئینه فلک زنگار
هوش مصنوعی: شما به قدری ارزشمند و با اهمیت هستید که به راحتی از دیگران متمایز می‌شوید و زیبایی شخصیت شما حتی از آسمان نیز برتر است.
سپهر رفعت و کان حیا و معدن حلم
جهان دانش و دریای جود و کوه وقار
هوش مصنوعی: آسمان و مرتبه بلندی از حیا و منش و مهارت در دانش، به علاوه، دریاچه‌ای از generosity و استواری چون کوه.
مدار مرکز آفاق تاج دولت و دین
مه ستاره علو و آسمان مهر آثار
هوش مصنوعی: محور همه چیز، که هم ریاست و هم دیانت را نمایان می‌کند، به مانند ماهی است که در آسمان، ستاره‌ای درخشان و نشانی از نعمت و مهربانی است.
زهی بی سر یسار تو دهر خورده یمین
زهی به یمن یمین تو چره داده یسار
هوش مصنوعی: ای خوشا به حال تو که زندگی از راستای تو به بهترین نحو گذرانده می‌شود و ای خوشا به حال تو که به برکت دست راست تو، روزی به دست آمده است.
بود رکاب بلندت مقبّل اشراف
بود جناب رفیعت معوّل ابرار
هوش مصنوعی: رکاب بلند تو مورد توجه افراد سرشناس است و مقام تو برای نیکوکاران امیدبخش است.
هوای صدر تو شد مرکز و ستاره محیط
فضای قدر تو شد نقطه و فلک پرگار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و عظمت وجود شخصی اشاره می‌کند. او می‌گوید که فضایی که در آن هستی، مانند مرکز دنیایی است که دیگر عناصر به دور آن می‌چرخند. یعنی وجود تو به‌گونه‌ای است که همه چیز به دور آن می‌چرخد و اهمیت می‌یابد. همچنین، شاعر با کنایه به فلک و پرگار، نشان می‌دهد که حیات و شکل‌گیری دنیا به گونه‌ای حول وجود تو می‌گردد و تو به‌عنوان نقطه اصلی و محور، در کانون توجه هستی قرار داری.
کمینه بنده‌ات از نام خسروانش ننگ
کمینه چاکرت از فخر سرورانش عار
هوش مصنوعی: بنده‌ی کوچک تو به خاطر نام بزرگانی که دارند شرمنده نیست، و خدمتگزار کوچک تو نیز به خاطر افتخار و مقام سروران هیچ عیبی نمی‌بیند.
بشد ز سهم تو کار منازعان از دست
بشد ز قهر تو دست مخالفان از کار
هوش مصنوعی: به خاطر سهم تو، کار رقبا به بن‌بست رسید و به خاطر خشم تو، دست مخالفان از کار افتاد.
حکایتی به جناب تو عرضه می‌دارم
ز بنده گوش کن و رخ متاب از آن زنهار
هوش مصنوعی: داستانی را برایت تعریف می‌کنم، توجه کن و از شنیدنش روی بر نکنی، خواهش می‌کنم.
خدایگانا در بندگی خازن تو
غلامکی همیانیست نام او دینار
هوش مصنوعی: خداوند در مقام بندگی تو، خازنی است که یک کارگر در خدمت او به نام دینار وجود دارد.
عظیم کافی و مسکین نواز و مردم دوست
قوی مدبر و ترتیب ساز و کارگزار
هوش مصنوعی: شخصی بزرگ و پرتوان است که به نیازمندان محبت می‌کند و دوستدار مردم است. او مدیری توانمند و با تدبیر است و به خوبی امور را سازماندهی می‌کند و مسئولیت‌ها را به درستی انجام می‌دهد.
مهی به طلعت و آن مه مصون ز داغ خسوف
گلی به صورت و آن گل بری ز شوکت خار
هوش مصنوعی: چهره‌ای زیبا همچون ماه و آن ماه از تیرگی پنهان است، گلی با ظاهری زیبا وجود دارد که از زخم و آسیب خارها در امان است.
به هر کجا که رود صد کسش به دل مشتاق
به هر کجا که بود صد کسش به جان غمخوار
هوش مصنوعی: هرجا که رود، صد نفر دلشان به او علاقه‌مند است و هرجا که باشد، صد نفر جانشان برای آرامش او در تکاپو هستند.
گزیده و سره و سکه دار و روی شناس
درست روی نگارین تو چو روی نگار
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و کیفیت فردی اشاره دارد که به طور خاص و جذاب است. شخصیتی که انتخاب شده و به خوبی شناسایی می‌شود، درخشان و زیباست و همچون یک تصویر زیبا و برجسته در نظر می‌آید. این توصیف به وضوح از جذابیت و ویژگی‌های منحصر به فرد آن فرد حکایت می‌کند.
دو گل بر آن دو رخ دلفروزش افتاده
بسان عارض سیمین‌برانِ گل رخسار
هوش مصنوعی: دو گل زیبا بر چهره دل‌فریب او نشسته‌اند، مانند عارضی از نقره بر صورت گل‌روها.
معاملان را همراه و عاملان را دوست
توانگران را دستور و منعمان را یار
هوش مصنوعی: در این جمله به نوعی از روابط اجتماعی و نقش‌های مختلف در جامعه اشاره شده است. برای برخی از افراد که در کار تجارت و معاملات فعالیت دارند، همراهی و همکاری با دیگران اهمیت دارد. افرادی که در عمل و کار موفق هستند، باید دوستی‌های صمیمی را پرورش دهند. ثروتمندان به دنبال دادن دستورات و رهنمودها هستند، در حالی که کسانی که از قدرت و نفوذ کمی برخوردارند، نیاز به یاری و حمایت از دیگران دارند.
مدام منزل او در دکان صرافان
ولی مصاحبت او همیشه با تجار
هوش مصنوعی: او همیشه در کنار صرافان زندگی می‌کند، اما دوستی‌اش بیشتر با بازرگانان است.
نهاده داغ تو بر جان چو مهر بر خاتم
نبشته نام تو بر دل چو سطر بر طومار
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو به دل من مانند نشانی است که مهر را بر روی خاتم می‌زند. همچنین، اثر عمیق تو در وجودم مثل خطی است که بر روی یک طومار نوشته می‌شود.
همه دقایق اکسیر کرده نصب‌العین
همه مسائل تصریف کرده استحضار
هوش مصنوعی: همه لحظات به مانند نوشدارویی ارزشمند هستند و به همین ترتیب، تمام مسائل و نکات را به دقت بررسی و تبیین کرده‌اند.
به فَرّ دولت او کار مفلسان چون زر
به یمن مقدم او بخت خفتگان بیدار
هوش مصنوعی: با وجود قدرت و عظمت او، وضعیت فقرا به مانند طلا در برابر خوشبختی و موفقیت اوست. همچنین، حضور او باعث شده تا شانس و سرنوشت کسانی که بی‌توجه بودند، دوباره به زندگی برگردد.
مدبران زمان را ازوست استعداد
مربیان جهان را بدوست استظهار
هوش مصنوعی: مدیران زمان قدرت و استعداد خود را از او می‌گیرند و مربیان جهان برای آموزش و تربیت به او تکیه می‌کنند.
هر آن دقیقه که در حل مشکلات بود
ازو کنند ملوک زمانه استفسار
هوش مصنوعی: هر لحظه‌ای که در مسأله‌های پیچیده و حل مشکلات فعال باشد، از او پادشاهان زمان تحقیق و سوال می‌کنند.
نُه کوکب و شده در برج مشتری ثابت
نُه اختر و شده مانند اختران سیار
هوش مصنوعی: نه ستاره در برج مشتری جای گرفته‌اند و به‌صورت ثابت قرار دارند، مانند ستاره‌های متحرک در آسمان.
مدام وصلت او مقصد اولی‌الالباب
مقیم سکه او منظر اولی‌الابصار
هوش مصنوعی: همواره پیوستن به او هدف کسانی است که عقل و فهم درست دارند و نشستن در کنار او، مکان افرادی است که دیدی درست و روشن دارند.
کنند فکرت او با الخفی و الاعلان
شوند طالب او بالعشی و الابکار
هوش مصنوعی: فکر او در نهان و آشکار جاری است و کسانی که طالب او هستند، در صبح و عصر به دنبال او می‌گردند.
چو عسجدیست بدو سیمکش شود مسعود
چو جوهریست بدو فرخی کند بندار
هوش مصنوعی: مانند طلایی است که وقتی با نقره در می‌آمیزد، مسعود می‌شود و مانند جواهری است که با درخشندگی خود، چیزی را زیبا و با ارزش می‌کند.
درست مغربی آفتاب را ماند
که نیم روز بدو گرم می شود بازار
هوش مصنوعی: آفتاب در اوج گرما، درست به سمت مغرب می‌تابد و در این زمان، بازار داغ و پر جنب و جوش می‌شود.
حساب او نتوان کرد جز به روز حساب
شمار او نتوان کرد جز به روز شمار
هوش مصنوعی: عددی را نمی‌توان به جز در روز قیامت حساب کرد و اندازه‌گیری او را فقط می‌توان در همان روز انجام داد.
به حکم آنک درستست و نیستش غل و غش
به هر کجا که بود سرخ رو بود هموار
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه آن چیز درست و بدون نیرنگ است، در هر کجا که باشد، با اعتماد به نفس و شجاعت مسیرش را ادامه می‌دهد.
اگر چنانکه به زال زرش مشابهت است
بر آتش از چه سیاوش‌وشش فتاده گذار
هوش مصنوعی: اگر زال و زرش به هم شبیه‌اند، پس چرا سیاوش با پوست سیاه در آتش افتاده است؟
کجا تواند کز وی شود چو سرو آزاد
کسی که باد به دستش بود بسان چنار
هوش مصنوعی: کجا می‌تواند کسی که تحت تأثیر باد است، مثل یک سرو آزاد باشد؟ این به این معناست که اگر فردی تحت فشار یا تأثیر عوامل خارجی قرار داشته باشد، نمی‌تواند آزاد و مستقل باشد، بلکه باید مانند چنار که به راحتی باد را تحمل می‌کند، با شرایط سازگار باشد.
هر آنک مالک دینار گشته معذورست
که هست ادهم بختش رمیده از مضمار
هوش مصنوعی: هر کسی که صاحب ثروت و دینار شده است، نمی‌تواند تقصیر خود را بپذیرد، زیرا بخت او به طرز عجیبی از مسیر صحیح خود منحرف شده است.
اگرچه بنده به دینار نیکبخت شود
ز بندگی تو دینار گشت دولتیار
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است من با ثروت و خوشبختی زندگی کنم، اما در واقع از خدمت به تو به مقام و دولتی دست یافته‌ام.
به حکم آنک خدا در جهان عزیزش کرد
چگونه گشت بر دست کان یسارت خوار
هوش مصنوعی: به دستور خداوند، که در دنیا به کسی ارزش و مقام عطا کرده، چگونه است که در دستان افرادی که به او نزدیکند، فردی ذلیل و بی مقدار می‌شود؟
از آن به نزد تو مقدار او نمی‌باشد
که او به نزد کریمان نباشدش مقدار
هوش مصنوعی: اگر کسی برای تو ارزش و مقام ندارد، دلیلش این است که او در نظر انسان‌های بزرگوار هم ارزشی ندارد.
ستان و بر رخ زردش نشانِ ضرب نگر
که ضربها زده‌اندش به کودکی بسیار
هوش مصنوعی: ضربه‌ها و نشانه‌های زرد روی صورت او را ببین که در دوران کودکی‌اش بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
چه کرده است که در بند کرده‌ای او را
عنایتی کن و در بند بسته‌اش مگذار
هوش مصنوعی: کسی که به اسارت عشق در آمده، چه گناهی کرده که در بندش کشیده‌ای؟ لطفی کن و او را در این وضعیت رها نکن.
رهی ز راه شفاعت به خدمت آمده است
مراد خاطر این بنده کمینه بر آر
هوش مصنوعی: من به امید رفع خواسته و آرزوی خود به درگاه شما آمده‌ام و از شما می‌خواهم که به من کمک کنید.
به خرده‌ای نظر از آن شکسته باز مگیر
که سالهاست که کردت به بندگی اقرار
هوش مصنوعی: به چیز کوچکی از آن نگاه آسیب‌دیده توجه نکن، زیرا سال‌هاست که به بندگی و اطاعت از تو اعتراف کرده‌ام.
اگرچه پیش تو خوارست و حق به جانب تست
که نیست یک نفس او را به خدمت تو قرار
هوش مصنوعی: اگرچه در نظر تو ارزشش کم است و تو حق را داری، اما او یک لحظه هم نمی‌تواند برای خدمت به تو بایستد.
بخوان و بر محکش زن کنون دگر باره
به بندگی بنگر چون بود تمام عیار
هوش مصنوعی: به اوامری که می‌دهی خوب توجه کن و دوباره به مساله بندگی نگاه کن تا ببینی که چگونه باید به شکل کامل و بی‌نقص انجام شود.
خزینه دار تو بسته‌ست و خوارش افکنده
ازو طلب کن و بگشایش و به بنده سپار
هوش مصنوعی: خزینه‌دار تو در حال حاضر نقشش را به درستی انجام نمی‌دهد و به او توجهی نمی‌شود. از او بخواه که در را باز کند و آنچه را می‌خواهی به بنده بدهد تا به دست آورم.
وگر چنانکه ازو خرده‌ای پدید آمد
به بنده بخش و از آن خرده در شمار میار
هوش مصنوعی: اگر از کسی عیب و نقصی مشاهده کردی، آن را به خود او ببخش و در حساب کارهای او به‌عنوان ایراد وارد نکن.
همیشه مالک دینار باشی و منصور
به حق و حرمت منصور و مالک دینار
هوش مصنوعی: همیشه صاحب ثروت و مالی باشی که بر حق و با احترام به شخصیت بزرگانی مانند منصور و مالکان دینار باشد.
ملازمان جناب تو خالداً فی‌الخلد
مخالفان رضای تو دایماً فی‌النار
هوش مصنوعی: یاران تو در بهشت جاودانه خواهند بود و دشمنان تو همیشه در آتش عذاب خواهند گذراند.