گنجور

شمارهٔ ۵ - فی مدح الشهریار السعید المغفور جلال الحق و الدین مسعود شاه طاب ثراه

ای ز شرم روی چون ماه تو در خوی آفتاب
شمع چون پروانه از مهر رخت در سوز و تاب
ماه را با آفتاب دیده ات دیدن خطا
شمع را پروانه خواندن پیش رخسارت صواب
آفتاب از مهر ماه طلعتت در تاب و تب
شمع چون پروانه پیش عارضت در اضطراب
با وجود شمع رویت کز قمر پروانه ی ئیست
آفتاب و ماه شاید گر بماند در حجاب
ماه اگر پروانه اش نبود ز شمع طلعتت
آفتاب آسا سپر بندازد از تیر شهاب
همچو پروانه ز سوز شمع در تاب اوفتد
آفتاب از ماه عارض گر براندازی نقاب
شمع رخسار تو گر پروانه جوید از هوا
آفتاب و ماه را یعنی که افتد بر تراب
ماه اگر پروانه ی نورش دهی از شمع روی
آفتاب خاوری گو تا ابد هرگز متاب
آفتاب روی چون ماهت چو طالع شد ز شرق
شمع چون پروانه مُرد از مهر و شد جانش کباب
ز آفتاب و ماه فارغ گردد آفاق ار دهد
شمع را پروانه رای شهریار کامیاب
ماه برج کبریا و آفتاب اوج ملک
شمع عالم تاب مه پروانه ی گردون جناب
آفتاب شرق و غرب اعظم جلال داد و دین
آنک شد پروانه ی شمع جلالش ماهتاب
شمع خور پروانه شاه کامران مسعود شاه
آفتاب ماه خرگه خسرو مالک رقاب
ماه برج معدلت آن کافتاب تیغ او
شمع را سوزد چو پروانه ز فرط التهاب
آفتاب ماه جاهش می دهد گیتی لقب
شمع مه پروانه می خواند سپهرش در خطاب
ایکه شد پروانه ی رای تو شمع اختران
آفتاب و ماه باید سایبانت را طناب
چون ز شمع دولتت پروانه گیرد آفتاب
چرخ توسن را ز ماه نو کند زرین رکاب
شمع بی پروانه ی حکمت ز مجلس محترز
ماه را بی آفتاب رایت از چرخ اجتناب
گشته از پروانه ات شمع سپهری مقتبس
کرده ماه از آفتاب خاطرت نور اکتساب
کار ماه رایت از پروانه ی رایت بلند
تیغ شمع از آفتاب انتقامت در قراب
بسکه چون پروانه سوزد پیش شمع از تاب دل
آفتاب از ماه خرگه تو باشد در عذاب
ماه را گشت آفتاب احتشامت نوربخش
شمع را پروانه ی رای تو شد نایب مناب
ز آفتاب و ماه بردی در جهانبانی سبق
شمع اقبال ترا پروانه گردیدی بخواب
گر ز شمع خاطرت پروانه یابد آسمان
آفتاب و ماه را سازد زر و سیم مذاب
شمع از پروانه ی بخت تو شد مجلس فروز
آفتاب از ماه خرگاه تو شد صاحب نصاب
کمترین پروانه ی شمع جلالت در جهان
آفتاب و ماه را بینم ز روی انتساب
تا نگیرد آفتاب از ماه نور از هیچ وجه
تا نتابد شمع از پروانه روی از هیچ باب
در چنان مجلس که باشد شمع را پروانه روح
آفتاب و ماه بادت باده و جام شراب
و آفتابش شمع عشرتخانه و پروانه ماه
آنک گردد از شراب مدحتت مست و خراب
آفتاب دولتت را ماه ذرّه تا بحشر
شمع جاهت را فلک پروانه تا یوم الحساب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز شرم روی چون ماه تو در خوی آفتاب
شمع چون پروانه از مهر رخت در سوز و تاب
هوش مصنوعی: ای تو که رویت مانند ماه، از شرم به نور آفتاب می‌ماند و همچون شمعی که پروانه را به سوی خود می‌کشد، من به عشق تو در آتش سوزان و غمگین هستم.
ماه را با آفتاب دیده ات دیدن خطا
شمع را پروانه خواندن پیش رخسارت صواب
هوش مصنوعی: دیدن ماه با چشمان روشنی که تو داری، اشتباه است؛ مانند این است که در برابر زیبایی‌ات شمع را پروانه بنامیم.
آفتاب از مهر ماه طلعتت در تاب و تب
شمع چون پروانه پیش عارضت در اضطراب
هوش مصنوعی: تابش آفتاب در مهرماه به چهره تو می‌تابد و شمع مانند پروانه در برابر زیبایی تو در تلاطم و هیجان است.
با وجود شمع رویت کز قمر پروانه ی ئیست
آفتاب و ماه شاید گر بماند در حجاب
هوش مصنوعی: با وجود این که چهره‌ات مانند شمع روشنی می‌بخشد، پروانه‌ای که به دور ماه می‌چرخد حسادت می‌کند. شاید اگر نور آفتاب و ماه همچنان در پس پرده باقی بماند، زیبایی تو بیشتر درخشان شود.
ماه اگر پروانه اش نبود ز شمع طلعتت
آفتاب آسا سپر بندازد از تیر شهاب
هوش مصنوعی: اگر نبود عشق و علاقه پروانه به ماه، نور چهره تو چنان درخشنده است که می‌تواند مانند آفتاب، از تیرهای ستاره‌ها محافظت کند.
همچو پروانه ز سوز شمع در تاب اوفتد
آفتاب از ماه عارض گر براندازی نقاب
هوش مصنوعی: چنانکه پروانه از حرارت شمع به دور می‌افتد، اگر خورشید بر چهره ماه درخشان شود، پرده را کنار می‌زند.
شمع رخسار تو گر پروانه جوید از هوا
آفتاب و ماه را یعنی که افتد بر تراب
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهره‌ات باعث شود که پروانه‌ به دنبالت پرواز کند، پس آفتاب و ماه چه می‌شوند؟ آنها هم باید بر خاک بیفتند.
ماه اگر پروانه ی نورش دهی از شمع روی
آفتاب خاوری گو تا ابد هرگز متاب
هوش مصنوعی: اگر به ماه اجازه دهی که از نور شمع روشنایی بگیرد، در این صورت هرگز به سوی خورشید ننگریست.
آفتاب روی چون ماهت چو طالع شد ز شرق
شمع چون پروانه مُرد از مهر و شد جانش کباب
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید چهره‌ات مانند ماه در آسمان نمایان شد، شمعی مانند پروانه به خاطر عشق تو از گرمای این روشنایی ذوب شد و جانش به تپش افتاد.
ز آفتاب و ماه فارغ گردد آفاق ار دهد
شمع را پروانه رای شهریار کامیاب
هوش مصنوعی: اگر شمعی که روشن است، مورد توجه و محبت یک پادشاه قرار گیرد، می‌تواند بر افق‌ها و فضاهای دور دست سایه افکند و نور بدهد، حتی اگر از نور خورشید و ماه نیز بی‌نیاز شود.
ماه برج کبریا و آفتاب اوج ملک
شمع عالم تاب مه پروانه ی گردون جناب
هوش مصنوعی: ماه در اوج زیبایی و شکوه خود، همچون آفتابی در بالاترین نقطه‌اش در عالم درخشان است و مانند شمعی روشنایی بخش به جهان می‌تابد. پروانه‌ای که به دور این عظمت می‌چرخد، بی‌تابی می‌کند.
آفتاب شرق و غرب اعظم جلال داد و دین
آنک شد پروانه ی شمع جلالش ماهتاب
هوش مصنوعی: خورشید شرق و غرب، بزرگ‌ترین شکوه و دین را به وجود آورد و نتیجه‌اش این شد که ماهتاب، مانند پروانه‌ای به دور شمع جلال او می‌چرخد.
شمع خور پروانه شاه کامران مسعود شاه
آفتاب ماه خرگه خسرو مالک رقاب
هوش مصنوعی: شمعی که نورش درخشان است، خورشید و پروانه‌ای که به عشق او می‌رقصند؛ شاهی به نام مسعود که مانند آفتاب می‌تابد و ماهی که در خرگاه خودش زیبا و سلطنت‌طلب است. خسرو، مالک و صاحب قدرت و اقتدار.
ماه برج معدلت آن کافتاب تیغ او
شمع را سوزد چو پروانه ز فرط التهاب
هوش مصنوعی: ماه درخشان و زیبا، مانند آفتاب است که با تابش خود شعله شمع را می‌سوزاند، به‌طوری که پروانه از شدت عشق و اشتياق به آن جذب می‌شود.
آفتاب ماه جاهش می دهد گیتی لقب
شمع مه پروانه می خواند سپهرش در خطاب
هوش مصنوعی: خورشید به ماه جایگاه ویژه‌ای می‌دهد و جهان را با عنوان شمعی پرنور می‌نامد؛ در حالی که آسمان او را در خطاب پروانه‌ای خطاب می‌کند.
ایکه شد پروانه ی رای تو شمع اختران
آفتاب و ماه باید سایبانت را طناب
هوش مصنوعی: اگر پروانه‌ی فکر تو شمعی باشد، آنگاه اختران آفتاب و ماه باید سایبان تو را به طناب ببندند.
چون ز شمع دولتت پروانه گیرد آفتاب
چرخ توسن را ز ماه نو کند زرین رکاب
هوش مصنوعی: وقتی که پروانه از نور شمع بیدار می‌شود، آفتاب نیز درخشش خود را به چرخ زمان می‌بخشد و اسب سفید آرزوها را از نور ماه جدید، با زین طلایی می‌آراید.
شمع بی پروانه ی حکمت ز مجلس محترز
ماه را بی آفتاب رایت از چرخ اجتناب
هوش مصنوعی: شمعی که عاری از پروانه است، نشان از حکمت دارد و در جمع‌های محترم حضور دارد. ماه، بدون تابش خورشید، در بین چرخه‌ها و دایره‌ها با احتیاط حرکت می‌کند.
گشته از پروانه ات شمع سپهری مقتبس
کرده ماه از آفتاب خاطرت نور اکتساب
هوش مصنوعی: شمع آسمانی از پروانه‌ات الهام گرفته و ماه نیز نور خاطره‌ات را از آفتاب گرفته است.
کار ماه رایت از پروانه ی رایت بلند
تیغ شمع از آفتاب انتقامت در قراب
هوش مصنوعی: کاری که تو انجام می‌دهی، مشابه پرواز پروانه به دور شمع است؛ چرا که نور شمع، که نماد زندگی و روشنایی است، با آفتاب انتقام تو در تضاد است.
بسکه چون پروانه سوزد پیش شمع از تاب دل
آفتاب از ماه خرگه تو باشد در عذاب
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و وابستگی‌ای که به معشوق دارم، مثل پروانه‌ای که به شمع نزدیک می‌شود و می‌سوزد، من نیز در آتش عشق با دل پر از تپش و احساس، رنج می‌برم. هرچند که در این عذاب به سر می‌برم، اما این وضعیت برای من تبدیل به یک معلم و تجربه‌ای گرانبها شده است.
ماه را گشت آفتاب احتشامت نوربخش
شمع را پروانه ی رای تو شد نایب مناب
هوش مصنوعی: آفتاب به ماه زیبایی می‌دهد و شمع به خاطر نورش، به پروانه تبدیل شده است که نمایانگر عشق و ارادت تو محسوب می‌شود.
ز آفتاب و ماه بردی در جهانبانی سبق
شمع اقبال ترا پروانه گردیدی بخواب
هوش مصنوعی: از خورشید و ماه پیشی گرفتی و در جهان رهبری کردی، شانست به گونه‌ای است که تو مانند پروانه در خواب به دور شمع می‌چرخیدی.
گر ز شمع خاطرت پروانه یابد آسمان
آفتاب و ماه را سازد زر و سیم مذاب
هوش مصنوعی: اگر یاد تو همچون شمعی باشد، پروانه‌ای به دور آن خواهد گشت و آسمان به وجود آورنده‌ای از آفتاب و ماه خواهد شد که آن‌ها را به طلا و نقره‌ای ذوب‌شده تبدیل می‌کند.
شمع از پروانه ی بخت تو شد مجلس فروز
آفتاب از ماه خرگاه تو شد صاحب نصاب
هوش مصنوعی: شمع به خاطر خوشبختی تو روشن شد و جمعی را نورانی کرد، همان‌طور که آفتاب از ماه در خیمه‌گاه تو نور می‌تاباند.
کمترین پروانه ی شمع جلالت در جهان
آفتاب و ماه را بینم ز روی انتساب
هوش مصنوعی: من کوچک‌ترین پروانه شمع نورانی تو هستم و به واسطه‌ی ارتباطی که با تو دارم، در این جهان خورشید و ماه را می‌بینم.
تا نگیرد آفتاب از ماه نور از هیچ وجه
تا نتابد شمع از پروانه روی از هیچ باب
هوش مصنوعی: مفهوم این بیت به این صورت است که تا زمانی که خورشید در آسمان است، نور ماه به تنهایی قابل مشاهده نیست و هیچ نوری از هیچ منبعی نمی‌تواند روشنایی شمع را بیشتر از آنچه که پروانه به آن وابسته است، تحت تاثیر قرار دهد. به بیان دیگر، بعضی چیزها به وجود دیگری وابسته‌اند و بدون آن نمی‌توانند به درستی وجود داشته باشند.
در چنان مجلس که باشد شمع را پروانه روح
آفتاب و ماه بادت باده و جام شراب
هوش مصنوعی: در چنین محفلی، شمع و پروانه در کنار یکدیگرند و روح آفتاب و ماه حاکم بر فضاست. باده و جام شراب هم آماده‌اند تا روزگار خوشی را به همراه داشته باشند.
و آفتابش شمع عشرتخانه و پروانه ماه
آنک گردد از شراب مدحتت مست و خراب
هوش مصنوعی: خورشیدش روشنی‌بخش جشن و شادی است و ماه مانند پروانه‌ای می‌شود که از باده‌ی ستایش تو سرمست و خراب گشته است.
آفتاب دولتت را ماه ذرّه تا بحشر
شمع جاهت را فلک پروانه تا یوم الحساب
هوش مصنوعی: آفتاب خوشبختی‌ات مانند ماهی کوچک درخشان است و تا قیامت شمع اعتبار و مقام تو همچون پروانه‌ای در دور آن خواهد چرخید.