شمارهٔ ۱۸ - یمدح الشیخ الاعظم سلطان المشایخ مرشد الحق و الدین ابواسحق الکازرونی قدّس الله سرّه
زهی سپهر برین متکّای بواسحق
فراز کنگره ی عرش جای بواسحق
شکوفه ی چمن بوستانسرای هدی
بهار باغچه ی کبریای بواسحق
ز اطلس فلک نیلگون برآورده
زمانه پرده ی خلوتسرای بواسحق
شکسته مهچه ی خرگاه صبح زرّین تاج
ز قبّه ی علم سد ره سای بواسحق
روان که چشمه ی آب حیوة مشرب اوست
شنیده زاب خضر ماجرای بواسحق
محرّران سماوی بآب زر کرده
نشان حکم ممالک گشای بواسحق
خرد که دعوی ادراک می کند قاصر
ز درک حالت حیرت فزای بواسحق
ملوک ملک معانی که اهل توحیدند
همه بعالم معنی گدای بواسحق
نهال سد ره گیاهیست در حظیرة قدس
ز باغ رفعت بی منتهای بواسحق
قمر که کاسه ی سیمین مطبخ فلکست
سکوره ئیست زخوان سخای بواسحق
درست مهر دهد آسمان و در هم ماه
بنذر حضرت جنّت نمای بواسحق
جهان که قلزم هستی عبارتیست ازو
بود نمی ز محیط عطای بواسحق
ز بهر کسب شرف شمسه ی سراچه ی بام
فتد چو سایه بزیر لوای بواسحق
شگفت نبود اگر کوه می شود نالان
بکازرون ز هوای لقای بواسحق
کسی که زیر چراغ فلک بود داند
که هست نور مه از شمع رای بواسحق
چو راند کوکبه ی مرشدی بصوب حجاز
گرفت مروه از آنگه صفای بواسحق
بسا که چرخ برآمد بگرد گوی زمین
بدان هوس که شود خاکپای بواسحق
خنک شمامه فروش نسیم باد سحر
که می زند دم سرد از هوای بواسحق
ز ملک هر دو جهان گر فزون نهند رواست
شهان تخت ولایت ولای بواسحق
اگر بخویش نباشم غریب نبود از آنک
بود غریب ز خویش آشنای بواسحق
تذرو خوش نفس باغ طبع خواجو بین
که هست مرغ مدایح سرای بواسحق
شمارهٔ ۱۷ - و له ایضاً: ای باقبال تو با برگ و نوا خرس و خروسشمارهٔ ۱۹ - یمدح الامیر الاعظم الشهریار المعظّم خسرو الغازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد بن مظفر زیدت معدلته: شاید ار ساید علم زین فتح سر بر آسمان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی سپهر برین متکّای بواسحق
فراز کنگره ی عرش جای بواسحق
هوش مصنوعی: نیکی و عظمت آسمان در اینجا، چون بواسحق بر روی بلندای عرش نشسته و در کنار آن قرار دارد.
شکوفه ی چمن بوستانسرای هدی
بهار باغچه ی کبریای بواسحق
هوش مصنوعی: شکوفههای چمن در باغ هدی، بهار باغ کبریای بواسحق را نمایان میکند.
ز اطلس فلک نیلگون برآورده
زمانه پرده ی خلوتسرای بواسحق
هوش مصنوعی: زمانه با اراده و تدبیرش پردهای از آسمان آبی برمیدارد تا به نمایش محیط خاص و مخفی بواسحق بپردازد.
شکسته مهچه ی خرگاه صبح زرّین تاج
ز قبّه ی علم سد ره سای بواسحق
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به توصیف صحنهای از طبیعت و زیباییهای صبح میپردازد. او از نور طلایی صبح که در حال نفوذ به خرگاه (سرپناه) است، سخن میگوید و این نور را با تاجی مقایسه میکند که از زیر قبه علم بیرون میآید. در واقع، شاعر زیبایی و روشنی صبح را به تصویر میکشد و از آن به عنوان نمادی از آگاهی و علم یاد میکند.
روان که چشمه ی آب حیوة مشرب اوست
شنیده زاب خضر ماجرای بواسحق
هوش مصنوعی: روح انسان مانند چشمهای است که آب حیات از آن جاری میشود و به افسانهای که خضر دربارهی بواسحاق روایت کرده، اشاره دارد.
محرّران سماوی بآب زر کرده
نشان حکم ممالک گشای بواسحق
هوش مصنوعی: نویسندگان آسمانی با آب طلا نشانهای از حکم کشورها را به تصویر کشیدهاند.
خرد که دعوی ادراک می کند قاصر
ز درک حالت حیرت فزای بواسحق
هوش مصنوعی: اندیشه و عقل وقتی قصد درک و فهم حقیقت را دارد، در واقع از درک حالت حیرتی که وجود دارد ناتوان است. این به نوعی نشاندهنده محدودیتهای عقل و شناخت انسانی است.
ملوک ملک معانی که اهل توحیدند
همه بعالم معنی گدای بواسحق
هوش مصنوعی: پادشاهان و حاکمان معانی عمیق، افرادی هستند که به یکتایی و یکسویگی خداوند ایمان دارند و در این راستا، به عالم معنا و حقیقت به عنوان خدمتگزاران بواسحاق نظر دارند.
نهال سد ره گیاهیست در حظیرة قدس
ز باغ رفعت بی منتهای بواسحق
هوش مصنوعی: درخت جوانی در باغی خاص و مقدس رشد کرده است که از علو و عظمت بیپایانی برخوردار است.
قمر که کاسه ی سیمین مطبخ فلکست
سکوره ئیست زخوان سخای بواسحق
هوش مصنوعی: ماه مانند کاسهی نقرهای است که در آشپزخانهی آسمان قرار دارد و مانند مهمانی سخاوتمندانه، سفرهای از ثروت را برپا کرده است.
درست مهر دهد آسمان و در هم ماه
بنذر حضرت جنّت نمای بواسحق
هوش مصنوعی: آسمان به خوبی مهر و محبت نشان میدهد و درخشش ماه، نمایی از بهشت الهی را به تصویر میکشد که میتواند توجه و شگفتی بواسحاق را برانگیزد.
جهان که قلزم هستی عبارتیست ازو
بود نمی ز محیط عطای بواسحق
هوش مصنوعی: جهان مانند یک دریای بزرگ است که تمام موجودات در آن قرار دارند و از این محیط، هر کسی به اندازه ی توان و شایستگی خود، نعمتهایی را دریافت میکند.
ز بهر کسب شرف شمسه ی سراچه ی بام
فتد چو سایه بزیر لوای بواسحق
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن مقام و شرف، بر بام خانهای که آفتاب در آن میتابد، سایهای به زیر پرچم بواسحق میافتد.
شگفت نبود اگر کوه می شود نالان
بکازرون ز هوای لقای بواسحق
هوش مصنوعی: شگفتی ندارد اگر کوه از درون به خاطر هوای دیدار بواسحق غمگین و نالان شود.
کسی که زیر چراغ فلک بود داند
که هست نور مه از شمع رای بواسحق
هوش مصنوعی: کسی که در سایه نور ستارهها زندگی میکند، میداند که روشنایی ماه تنها به خاطر شعلهای از شمع عشق بوسعید است.
چو راند کوکبه ی مرشدی بصوب حجاز
گرفت مروه از آنگه صفای بواسحق
هوش مصنوعی: وقتی که با صدای روحبخش راهنمایی به سمت حجاز رهسپار شد، مروه از آن زمان زیبایی و صفای خاصی پیدا کرد.
بسا که چرخ برآمد بگرد گوی زمین
بدان هوس که شود خاکپای بواسحق
هوش مصنوعی: بسیاری از اوقات، ممکن است که دوران روزگار بر سر گردشی بیفتد و آنقدر بر سطح زمین بگردد که به آرزوی خود برسد و مانند خاک پای بواسحاق (شخصیتی در ادبیات) شود.
خنک شمامه فروش نسیم باد سحر
که می زند دم سرد از هوای بواسحق
هوش مصنوعی: نفس خنک و لطیف صبحگاهی که به همراه خود عطر خوش گل شمامه را میآورد، به قدری تازه و خوش است که احساس سرما و طراوتی به فضای بواسحاق میبخشد.
ز ملک هر دو جهان گر فزون نهند رواست
شهان تخت ولایت ولای بواسحق
هوش مصنوعی: اگر دو جهان را هم که بخواهند به کسی بدهند، اشکالی ندارد؛ چرا که تخت و مقام سلطنت برای کسانی مانند بواسحاق (که به نظر میرسد شخصیتی مهم باشد) شایسته است.
اگر بخویش نباشم غریب نبود از آنک
بود غریب ز خویش آشنای بواسحق
هوش مصنوعی: اگر من با خودم غریبه باشم، از آن جا که بویسحاق نیز غریبهای از خود است.
تذرو خوش نفس باغ طبع خواجو بین
که هست مرغ مدایح سرای بواسحق
هوش مصنوعی: نسیم خوشی که در باغ طبع خواجو وزیدن گرفته، نشان از وجود پرندهای دارد که وظیفهاش سرودن مدح و تعریف از بواسحق است.