گنجور

شمارهٔ ۷۸

گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد
شود سیاهی چشمم روان بجای مداد
کجا قرار توانم گرفت در عربت
که گشته ام بهوای تو در وطن معتاد
هر آنکسی که کند عزم کعبه ی مقصود
گر از طریق ارادت رود رسد بمراد
در آن زمان که وجودم شود عظام و میم
ز خاک من شنوی بوی بوستان و داد
مریز خون من خسته دل بتیغ جفا
مکن نظر بجگر خستگان بعین عناد
بهر چه امر کنی آمری و من مأمور
بهر چه حکم کنی حاکمی و من منقاد
کسی که سر کشد از طاعتت مسلمان نیست
که بغض و حب تو عین ضلالتست و رشاد
بسا که وصف عقیق تو مردم چشمم
بخون لعل کند بر بیاض دیده سواد
مخوان براه ز شادای فقیه و وعظ مگوی
مرا که پیر خرابات می کند ارشاد
من و شراب و کباب و نوای نغمه ی چنگ
تو و صیام و قیام و صلاح و زهد و سداد
چو سوز سینه برد با خود از جهان خواجو
ز خاک او نتوان یافتن برون ز رماد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد
شود سیاهی چشمم روان بجای مداد
هوش مصنوعی: هر گاه از دوری تو سخن می‌گویم، اشک‌هایم مانند جوهر سیاهی می‌شود که به جای مداد بر کاغذ می‌ریزد و چشمانم را پر از غم و اندوه می‌کند.
کجا قرار توانم گرفت در عربت
که گشته ام بهوای تو در وطن معتاد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم در کجا باید آرام بگیرم، زیرا به خاطر عشق تو در دیاری که به آن عادت کرده‌ام، دچار حرکت و بی‌قراری هستم.
هر آنکسی که کند عزم کعبه ی مقصود
گر از طریق ارادت رود رسد بمراد
هوش مصنوعی: هر کسی که عزم رفتن به کعبه‌ی هدف را داشته باشد، اگر با نیت و اراده‌ی قوی راه را بپیماید، به آرزوی خود خواهد رسید.
در آن زمان که وجودم شود عظام و میم
ز خاک من شنوی بوی بوستان و داد
هوش مصنوعی: وقتی که بدنم تبدیل به خاک و استخوان شود و از خاکم بوی گل و عطر باغ را بشنوی، داد و فریاد می‌زنم.
مریز خون من خسته دل بتیغ جفا
مکن نظر بجگر خستگان بعین عناد
هوش مصنوعی: خون مرا نریز و با سختی به قلب من آسیب نزن. به درد و رنج دل‌های شکسته با بدبینی نگاه نکن.
بهر چه امر کنی آمری و من مأمور
بهر چه حکم کنی حاکمی و من منقاد
هوش مصنوعی: هر چه بگویی من آماده‌ام و تابع دستوراتت هستم، و هر حکمی که بدهی، من هم از تو پیروی می‌کنم.
کسی که سر کشد از طاعتت مسلمان نیست
که بغض و حب تو عین ضلالتست و رشاد
هوش مصنوعی: کسی که از فرمان تو سرپیچی کند، مسلمان واقعی نیست؛ زیرا دوست داشتن و دشمنی کردن تو، خود نشانه‌ای از گمراهی و انحراف است.
بسا که وصف عقیق تو مردم چشمم
بخون لعل کند بر بیاض دیده سواد
هوش مصنوعی: بسیاری از اوقات توصیف زیبایی عقیق تو باعث می‌شود که اشک از چشمانم بریزد و لکه‌ای از خون بر سفیدی چشمم بیفکند.
مخوان براه ز شادای فقیه و وعظ مگوی
مرا که پیر خرابات می کند ارشاد
هوش مصنوعی: به من نگو که از طریق نصیحت‌ها و درس‌های آموزنده فقیه باید زندگی کنم. بگذار که پیر میخانه راه‌نمایی‌ها و هدایت‌های خود را به من بدهد.
من و شراب و کباب و نوای نغمه ی چنگ
تو و صیام و قیام و صلاح و زهد و سداد
هوش مصنوعی: من در حال لذت بردن از شراب و کباب هستم و صدای دل‌انگیز چنگ تو را می‌شنوم، در حالی که به عبادت و کارهای نیک و تزکیه نفس نیز می‌اندیشم.
چو سوز سینه برد با خود از جهان خواجو
ز خاک او نتوان یافتن برون ز رماد
هوش مصنوعی: وقتی آتش دل خواجو او را از این دنیا برد، دیگر نمی‌توان از خاک او چیزی پیدا کرد، جز خاکسترش.