گنجور

شمارهٔ ۴۴

نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت
مطرب بگوی نوبت عشاق در نهفت
دل را چو لاله از می گلگون شکفته دار
اکنون که لاله پرده برافکند و گل شکفت
خواهی که سرفراز شوی همچو زلف یار
در پای یارِ سرکشِ خورشیدچهر اُفت
هر کس که دید قامت آن سرو سیم‌تن
ای بس که خاک پای صنوبر به دیده رفت
از کوی او چگونه توانم که بگذرم
بلبل کسی نگفت که ترک چمن بگفت
شد مدتی که دیدهٔ اخترشمار من
یک شب ز عشق نرگس پر خواب او نخفت
ای آنکه چشم شوخ کماندار دلکشت
ما را به تیر غمزهٔ دل خون‌چکان بسفت
شام است گیسوی تو و تا صبح بسته عقد
طاق است ابروی تو و با ماه گشته جفت
خواجو به زیر جامه نهان چون کند سرشک
دریا شنیده‌ئی که به دامن توان نهفت؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت
مطرب بگوی نوبت عشاق در نهفت
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که مرغ سحر، صدای صبح را به گوش برساند. ای مطرب، بگو که نوبت عاشقان در انتظار است و پنهان مانده است.
دل را چو لاله از می گلگون شکفته دار
اکنون که لاله پرده برافکند و گل شکفت
هوش مصنوعی: دل خود را مانند لاله‌ای پر از رنگ و شادابی نگه‌دار، اکنون که لاله از غم پرده برداشت و گل به شکوفایی رسید.
خواهی که سرفراز شوی همچو زلف یار
در پای یارِ سرکشِ خورشیدچهر اُفت
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که به مقام و منزلت بالایی دست بیابی، همان‌طور که زلف یاری در مقابل چهره تابناک و سرکش خورشید می‌افتد، باید خود را در برابر معشوقی که قدرتمند است، تسلیم کنی.
هر کس که دید قامت آن سرو سیم‌تن
ای بس که خاک پای صنوبر به دیده رفت
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و قامت آن دختر را دید، به قدری شگفت‌زده شد که حتی خاک پای درخت بلند قامت را هم از دیدش دور کرد.
از کوی او چگونه توانم که بگذرم
بلبل کسی نگفت که ترک چمن بگفت
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم از مسیر او عبور کنم، وقتی هیچ بلبل و عاشقی نگفته که از باغ و گلزار دل بکند؟
شد مدتی که دیدهٔ اخترشمار من
یک شب ز عشق نرگس پر خواب او نخفت
هوش مصنوعی: مدتی است که چشم من، که ستارهٔ سرنوشت من است، به خاطر عشق به نرگس خوابش نبرده و خواب راحتی نداشته است.
ای آنکه چشم شوخ کماندار دلکشت
ما را به تیر غمزهٔ دل خون‌چکان بسفت
هوش مصنوعی: ای آنکه با نگاه زیبا و جذابت، دل ما را به تیر ناز و دلربایی‌ات جریحه‌دار کردی و باعث رنج و اندوه ما شدی.
شام است گیسوی تو و تا صبح بسته عقد
طاق است ابروی تو و با ماه گشته جفت
هوش مصنوعی: موهای تو به مانند شب است که تا صبح ادامه دارد و ابروهای تو همچون قوس طاقی است که با ماه هماهنگ شده است.
خواجو به زیر جامه نهان چون کند سرشک
دریا شنیده‌ئی که به دامن توان نهفت؟
هوش مصنوعی: خواجو در این بیت به زیبایی بیان می‌کند که مانند قطره‌های اشک دریا، احساسات عمیق و غم‌هایش را در زیر ظاهری آرام و بی‌خیال پنهان کرده است. آیا تا به حال داستان‌هایی از افرادی شنیده‌ای که در دل خود غم‌های بزرگ را مخفی کرده و تنها لبخندی بر چهره دارند؟

حاشیه ها

1391/09/29 10:11
بزرگمهر

ب 4- انسرو سیمتن } ان سرو سیم تن