گنجور

شمارهٔ ۱۵۸

فتاده‌ام من دیوانه در غم تو اسیر
بیا و طره برافشان که بشکنم زنجیر
برآید از قلمم بوی مشک تاتاری
اگر به وصف خطت شمه‌ای کنم تحریر
چه خواب‌های پریشان که دیده‌ام لیکن
معبّرم همه زلف تو می‌کند تعبیر
چنین که باز گرفتی زبان ز پرسش من
زبان خامه ازین دل شکسته باز مگیر
اگر چنانک توانی جدا شدن ز نظر
گمان مبر که توانی برون شدن ز ضمیر
ز بوستان نعیمم گزیر هست و لیک
ز دوستان قدیمم نه ممکنست گزیر
حکایت دل از آن رو کنم به دیده سواد
که درد عشق فزون آید از بیان دبیر
اگر به نامه کنم وصف آه و زاری دل
برآید از سر کلکم هزار ناله‌ی زیر
کند شکایت هجر تو یک به یک خواجو
به خون دیده‌ی گرینده دم ‌به دم تحریر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فتاده‌ام من دیوانه در غم تو اسیر
بیا و طره برافشان که بشکنم زنجیر
هوش مصنوعی: من در غم تو به شدت گرفتار شده‌ام و دیوانه‌وار به تو فکر می‌کنم. بیا و موهایت را باز کن تا من بتوانم زنجیرهای این غم را بشکنم و آزاد شوم.
برآید از قلمم بوی مشک تاتاری
اگر به وصف خطت شمه‌ای کنم تحریر
هوش مصنوعی: اگر بخواهم درباره زیبایی خط تو چیزی بنویسم، عطر مشک تاتاری از قلمم به مشام خواهد رسید.
چه خواب‌های پریشان که دیده‌ام لیکن
معبّرم همه زلف تو می‌کند تعبیر
هوش مصنوعی: من خواب‌های نامنظم و عجیبی دیده‌ام، اما تعبیر آن‌ها فقط به زلف‌های تو مربوط می‌شود.
چنین که باز گرفتی زبان ز پرسش من
زبان خامه ازین دل شکسته باز مگیر
هوش مصنوعی: اگر از پرسش من زبان باز می‌کنی، لطفاً زبان خامه‌ات را از دل شکسته‌ام بازنگیر.
اگر چنانک توانی جدا شدن ز نظر
گمان مبر که توانی برون شدن ز ضمیر
هوش مصنوعی: اگر بتوانی از دید دیگران دور شوی، نباید گمان کنی که می‌توانی از دل و ذهن خود فاصله بگیری.
ز بوستان نعیمم گزیر هست و لیک
ز دوستان قدیمم نه ممکنست گزیر
هوش مصنوعی: اگرچه می‌توانم از باغ بهشتی دور شوم، اما از دوستان قدیمی‌ام نمی‌توانم جدا شوم.
حکایت دل از آن رو کنم به دیده سواد
که درد عشق فزون آید از بیان دبیر
هوش مصنوعی: من داستان دل خود را از روی نوشته‌ها بیان می‌کنم، زیرا درد عشق بیش از آن است که بتوان با کلام معمولی به تصویر کشید.
اگر به نامه کنم وصف آه و زاری دل
برآید از سر کلکم هزار ناله‌ی زیر
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از درد و رنجی که در دل دارم بگویم، هزاران ناله و شیون از گلویم بیرون می‌آید.
کند شکایت هجر تو یک به یک خواجو
به خون دیده‌ی گرینده دم ‌به دم تحریر
هوش مصنوعی: خواجو به طور مستمر از دوری تو گلایه می‌کند و چشمانش پر از اشک است. او در هر لحظه احساسات خود را به قلم می‌آورد.