شمارهٔ ۱۲۰
ز شهر یار که آید که حال یار بگوید
رسد به بنده و رمزی ز شهریار بگوید
بعندلیب نسیمی ز گلستان برساند
بمرغ زار حدیثی ز مرغزار بگوید
هر آنچه گوید از اوصاف دلبران دل رامین
ز حسن ویس گل اندام گلعذار بگوید
بدان قرار که دلبستگی نماند و فصلی
از آن دو زلف پریشان بیقرار بگوید
بگو که پرده سرا ساز را بساز در آرد
مگر ترانه ئی از قول آن نگار بگوید
کدام ذره که از آفتاب روی بتابد
کدام یار که ترک دیار یار بگوید
چه سود نرگس سرمست را نصیحت بلبل
که هیچ فائده نبود اگر هزار بگوید
کسیکه در دم صبح از خمار جان بلب آرد
کجا بترک می لعل خوشگوار بگوید
ز نوبهار چه پرسد نشان روی تو خواجو
چرا که باد بود هرچه نوبهار بگوید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز شهر یار که آید که حال یار بگوید
رسد به بنده و رمزی ز شهریار بگوید
هوش مصنوعی: کسی از شهر محبوب میآید و حال و احوال آن محبوب را برای من نقل میکند. او به من میرسد و رازی از آن پادشاه شهر را بیان میکند.
بعندلیب نسیمی ز گلستان برساند
بمرغ زار حدیثی ز مرغزار بگوید
هوش مصنوعی: نسیمی از گلستان به بلبل میرسد و او داستانی از باغزار برای دیگر پرندگان نقل میکند.
هر آنچه گوید از اوصاف دلبران دل رامین
ز حسن ویس گل اندام گلعذار بگوید
هوش مصنوعی: هر آنچه که درباره صفات محبوبان بگویند، دل رامین فقط از زیباییها و ویژگیهای ویس، که دارای اندامی چون گل و چهرهای زیباست، سخن میگوید.
بدان قرار که دلبستگی نماند و فصلی
از آن دو زلف پریشان بیقرار بگوید
هوش مصنوعی: بدان شرایطی که دیگر وابستگیای باقی نماند و فصلی از آن دو رشته موی آشفته به بیان بیقراری بپردازد.
بگو که پرده سرا ساز را بساز در آرد
مگر ترانه ئی از قول آن نگار بگوید
هوش مصنوعی: بگو که ساز را پردهای بیفرازند تا شاید آهنگی از طرف آن معشوق بشنود.
کدام ذره که از آفتاب روی بتابد
کدام یار که ترک دیار یار بگوید
هوش مصنوعی: کدام ذرهای که زیر نور خورشید میدرخشد، میتواند بگوید که از دوست دوری میجوید؟
چه سود نرگس سرمست را نصیحت بلبل
که هیچ فائده نبود اگر هزار بگوید
هوش مصنوعی: شور و حال گل نرگس هیچ توجهی به نصیحت بلبل ندارد؛ حتی اگر بلبل هزار بار هم بگوید، فایدهای نخواهد داشت.
کسیکه در دم صبح از خمار جان بلب آرد
کجا بترک می لعل خوشگوار بگوید
هوش مصنوعی: کسی که در صبح زود از خواب سنگین و سنگینی روحش رهایی یابد، چطور میتواند حرفهای شیرین و دلپذیر دربارهی شراب قرمز بزند؟
ز نوبهار چه پرسد نشان روی تو خواجو
چرا که باد بود هرچه نوبهار بگوید
هوش مصنوعی: بهار چه چیزهایی را درباره چهره تو بپرسد؟ زیرا هر آنچه را که بهار میگوید، تنها از روی نسیم و باد است.
حاشیه ها
1398/11/10 22:02
رهی رهگذر
با عرض ادب، فکر کنم این غزل زیبای خواجو بروزن "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون) باشد. درودها

خواجوی کرمانی