شمارهٔ ۱ - به نام ایزد
تبت یا ذوالجلال و الاکرام
من جمیع الذنوب و الآثام
ای صفاتت برون ز چون و چرا
ذات پاکت بری ز کو و کدام
قاضی حاجت وحوش و طیور
رازق روزی سوام و هوام
گوهر آرای قطره در اصداف
نقش پرداز نطفه در ارحام
پرچم آویز طاسک خورشید
آتش انگیز خنجر بهرام
خاکبوس بساط فرمانت
جم سیمین سریر زرین جام
بسته مشّاطگان قدرت تو
بر رخ صبح چین گیسوی شام
کرده استاد صُنعت از یاقوت
شرف طاق تابخانه ی بام
یافته از تو نَضرت و خضرت
باغ مینو و راغ مینا فام
بدر مشعل فروز آینه دار
بر درش بنده ی منیرش نام
عنبر هندی آنکه خادم تست
کار او بی نسیم لطفت خام
پیش موج محیط احسانت
از حیا در عرق فتاده غمام
کاسه گردان بزم تقدیرت
صبح زرین کلاه سیم اندام
هندوی بارگاه ابداعت
شام زنگی نهاد خون آشام
عندلیب زبان گویا را
گل بستان فروز ذکرت کام
گر کند یاد صدمه ی قهرت
بگسلد مشرقی مهر زمام
درک خاصان بکنه انعامت
نرسد خاصه عام کالانعام
جان خواجو که مرغ گلشن تست
مگذارش بدام دل مادام
طمع دانه اش بدام افکند
باز گیرش ز دست دانه و دام
من که بر یاد زلف و روی بتان
صرف کردم لیالی و ایام
بوده با باده ی مغانه مقیم
ساخته در شرابخانه مقام
زده راه خرد بنغمه ی چنگ
ریخته آب رخ بشرب مدام
نفس خود کامم ار ز راه ببرد
باز گشتم بدرگهت ناکام
چون خطا کرده ام کنم هر دم
سجده ی سهو تا بروز قیام
گویمت بالعشی و الابکار
تبت یا ذوالجلال و الاکرام
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تبت یا ذوالجلال و الاکرام
من جمیع الذنوب و الآثام
هوش مصنوعی: به دعا و درخواست از خداوند، از تمام گناهان و خطاها پاک میشوم.
ای صفاتت برون ز چون و چرا
ذات پاکت بری ز کو و کدام
هوش مصنوعی: ای ویژگیهای تو فراتر از هر سوال و تردید هستند، و ذات پاک تو از هر کجا و هر کدام جداست.
قاضی حاجت وحوش و طیور
رازق روزی سوام و هوام
هوش مصنوعی: داور و قاضی نیازهای حیوانات و پرندگان را برآورده میکند و روزی آنها را تامین میکند.
گوهر آرای قطره در اصداف
نقش پرداز نطفه در ارحام
هوش مصنوعی: قطرهها مانند گوهرهایی هستند که در صدفها زیبا میشوند و نطفهها نیز در رحمها به نقش و نگاری تبدیل میشوند.
پرچم آویز طاسک خورشید
آتش انگیز خنجر بهرام
هوش مصنوعی: پرچم در دستان ناظر خنجر مانند و درخشان همچون خورشیدی است که آتش را به جان میافکند.
خاکبوس بساط فرمانت
جم سیمین سریر زرین جام
هوش مصنوعی: خاک را بوسه میزنند، دستورات تو بر روی بساطی که زیبا و باارزش است، قرار دارد و تخت نقرهای و جام طلا هم اینجا حاضر است.
بسته مشّاطگان قدرت تو
بر رخ صبح چین گیسوی شام
هوش مصنوعی: توانایی تو در زیبایی، همچون هنر آرایشگران، بر چهره صبح میدرخشد و گیسوی شب را به زیبایی در میآورد.
کرده استاد صُنعت از یاقوت
شرف طاق تابخانه ی بام
هوش مصنوعی: استاد هنر، طاق زیبای سقف را از یاقوت سرخ ساخته است.
یافته از تو نَضرت و خضرت
باغ مینو و راغ مینا فام
هوش مصنوعی: تو به من جمال و زیبایی خود را آموختی و باغ بهشتی و باغهای پر از گل و رنگهای زیبا را نصیب من کردی.
بدر مشعل فروز آینه دار
بر درش بنده ی منیرش نام
هوش مصنوعی: نور بدر مانند مشعلی در آینهای درخشان بر در خانهاش تابیده است و بندهاش به نام منیر در آنجا حضور دارد.
عنبر هندی آنکه خادم تست
کار او بی نسیم لطفت خام
هوش مصنوعی: عطر خوش عنبر هندی که به خاطر تو به وجود آمده، بدون نسیم ملایم لطفت، بیفایده و بیمعنی است.
پیش موج محیط احسانت
از حیا در عرق فتاده غمام
هوش مصنوعی: در برابر امواج مهربانی تو، ابرها از شرم به عرق نشستهاند.
کاسه گردان بزم تقدیرت
صبح زرین کلاه سیم اندام
هوش مصنوعی: در میخانهی تقدیر، کسی که به دور کاسه میچرخد، صبحی طلایی و زیبا را به یاد میآورد که کلاهی نقرهای بر سر دارد و اندامش خوش فرم و زیباست.
هندوی بارگاه ابداعت
شام زنگی نهاد خون آشام
هوش مصنوعی: هندوی بارگاه به معنای معبد یا محل عبادت است که نشاندهنده کمال و زیبایی است. شام به عنوان یک زمان هنگام غروب و زنگی به معنای تاریکی و غم است. خون آشام نیز استعارهای برای چیزی است که به شکل مخرب و ویرانگر عمل میکند. این متن به نوعی به تضاد میان زیبایی و تاریکی اشاره میکند، جایی که کمال و زیبایی در میان زشتی و ویرانی قرار دارند.
عندلیب زبان گویا را
گل بستان فروز ذکرت کام
هوش مصنوعی: بلبل با صدای زیبا و دلنواز خود، گلستان را با یاد تو روشن میکند.
گر کند یاد صدمه ی قهرت
بگسلد مشرقی مهر زمام
هوش مصنوعی: اگر خاطره آزار عشق تو در یاد بماند، مهر صبحگاهی ممکن است از بین برود.
درک خاصان بکنه انعامت
نرسد خاصه عام کالانعام
هوش مصنوعی: اگر گروهی خاص به فهمی عمیق نرسند، نعمتهای تو نیز به آنها نخواهد رسید و در نهایت، گروه عمومی مانند حیوانات خواهند بود.
جان خواجو که مرغ گلشن تست
مگذارش بدام دل مادام
هوش مصنوعی: ای جان خواجو، تو همچون پرندهای در باغ گلها هستی، پس اجازه نده که دلباختهها تو را اسیر کنند و در دام عشق گرفتار سازند.
طمع دانه اش بدام افکند
باز گیرش ز دست دانه و دام
هوش مصنوعی: شکست نفس و طمع آدمی را به دام میاندازد؛ بنابراین باید او را از این طمع نجات داد و به جای آنکه به دانه و دام فکر کند، به خود و نجاتش اهمیت بدهد.
من که بر یاد زلف و روی بتان
صرف کردم لیالی و ایام
هوش مصنوعی: من تمام شبها و روزهایم را صرف یاد زلف و چهرهی زیبای معشوق کردهام.
بوده با باده ی مغانه مقیم
ساخته در شرابخانه مقام
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به فضایی اشاره میکند که با نوشیدن شراب در کنار مغان (افراد زرتشتی) سپری شده است و زندگی در این مکان به نوعی به آرامش و خوشی گذرانده میشود. این مقام به معنی مقام و حالتی است که در میخانه به وجود آمده و نشاندهنده لذت و عیش در این فضاست.
زده راه خرد بنغمه ی چنگ
ریخته آب رخ بشرب مدام
هوش مصنوعی: عقل به وسیلهی صدای چنگ، مسیر خود را پیدا کرده و چهرهی زیبای انسان همواره در معرض آب و نور قرار دارد.
نفس خود کامم ار ز راه ببرد
باز گشتم بدرگهت ناکام
هوش مصنوعی: اگر نفس خودخواه من مرا به بیراهه ببرد، باز هم به درگاه تو برمیگردم، هرچند بینتیجه و ناکام.
چون خطا کرده ام کنم هر دم
سجده ی سهو تا بروز قیام
هوش مصنوعی: هر وقت که خطایی انجام دادهام، باید هر لحظه درپی توبه و جبران آن باشم تا در زمان قیامت بتوانم مورد بخشش قرار گیرم.
گویمت بالعشی و الابکار
تبت یا ذوالجلال و الاکرام
هوش مصنوعی: به تو میگویم در شب و صبح، ای خدای بزرگ و با کرامت، از تو درخواست میکنم.