گنجور

فصل ششم

چون مردم مدنی بالطبع است و تمام سعادت او به نزدیک اصدقای اوست و دیگر شرکای او در نوع، و هر که تمامی او با غیر او بود بتنهایی کامل نتواند شد، پس کامل و سعید کسی بود که در اکتساب اصدقا غایت جهد بذل کند و خیراتی که بدو تعلق گرفته باشد ایشان را شامل گرداند، تا به معاونت ایشان آنچه بانفراد حاصل نتواند کرد حاصل کند، و در مدت عمر به وجود ایشان تمتع و التذاذ یابد، تمتعی حقیقی و التذاذی الهی چنانکه گفتیم نه لذت حیوانی، الا آنکه این قوم بس عزیز الوجودند و اصحاب لذت حیوانی و بهیمی کثیرالوجود، و در معاشرت ایشان اقتصاری اندک اولی، چه این طایفه به منزلت نمک و توابل باشند که هر چند در طعام بدیشان احتیاج بود اما به جای غذا نایستد.

و اما صدیق حقیقی به عدد بسیار نتواند بود، چه شریف نادر بود و عزت از لوازم قلت باشد؛ و چون محبت او به افراط کشد، و محبت مفرط در بیشتر احوال چنانکه گفتیم جز میان دو تن اتفاق نیفتد، پس صدیق حقیقی به عدد بسیار نبود، ولکن حسن عشرتی و کرم لقائی که با او به استحقاق استعمال افتد با بسیار کسان بی استحقاق استعمال باید کرد به جهت طلب فضیلت، چه مردم خیر فاضل در معاشرت معارف خود مسلک معاشرت اصدقا سپرد، و التماس صداقت حقیقی کند از همه کس. و ارسطاطالیس گفته است: مردم به دوست محتاج بود در همه احوال، اما در حال رخا از جهت احتیاج به ملاقات و معاونت ایشان، و اما در حال شدت از جهت احتیاج به مواسات و مؤانست ایشان. و بحقیقت احتیاج پادشاهان بزرگ به مستحقان تربیت و اصطناع مانند احتیاج درویشان بود به اهل احسان و معروف. و طلب فضیلت صداقت که در نفوس مفطور است مردمان را باعث می گرداند بر مشارکت در معاملات و معاشرت به عشرتهای جمیله و مداعبت با یکدیگر و اجتماع در ریاضات و صید و دعوات. تا اینجا سخن حکیم است.

و أنسقراطیس گوید: من عجب دارم از کسانی که اولاد خویش را اخبار ملوک و وقایع ایشان و ذکر حروب و ضغائن و انتقامات خلق از یکدیگر می آموزند، و در خاطر ایشان نمی آید که احادیث الفت و اخبار اکتساب مودت و آنچه لازم آن فضیلت بود، از خیرات شامل و محبت و مؤانستی که معیشت بی آن ممکن نیست و حیات با قطع نظر ازان محال بود، در ایشان آموختن اولی بود، چه اگر همه دنیا و رغائب دنیا کسی را حاصل بود و فایده این یک خصلت ازو منقطع، زندگانی برو وبال بود بلکه بقای او ممتنع باشد، و اگر کسی امر مودت خوار و خرد شمرد بحقیقت خوار و خرد آن کس بوده باشد، و اگر گمان برد که تحصیل آن بآسانی صورت بندد گمان او خطا بود، چه اقتنای اصدقایی که بر محک امتحان به عیار وثوق بازآیند سخت متعذر تواند بود. و اعتقاد من آنست که قدر مودت و خطر محبت از جملگی کنوز و دفاین عالم و ذخایر ملوک، و نفایه ای که اهل دنیا را بدان رغبت بود از جواهر بری و بحری، و آنچه ازان تمتع می یابند چون حرث و ابنیه و امتعه و غیر آن، بیشتر بود، و تمامت این رغایب در موازنه فضیلت صداقت نیفتد، چه هیچ از این جمله در وقتی که لوعت مصیبت محبوبی روی نماید نافع نیاید و دنیا و مافیها به جای دوستی معتمد که در مهمی مساعدت کند یا در اتمام سعادتی عاجل یا آجل معاونت دهد نایستد. حبذا کسی که بدان نعمت مغتبط بود و اگرچه از ملک عالم خالی بود، و ازو نیکو حالت تر آنکه در ملابست ملک از چنین سعادتی محظوظ باشد، چه کسی که مباشرت امور رعیت و تعرف احوال ایشان و نظر در کلیات و جزویات ممالک بر قانون احتیاط خواهد کرد او را دو گوش و دو چشم و یک دل و یک زبان کفایت نتواند بود، و چون مالک چشمها و گوشها و دلها و زبانهایی شود که به عدد بسیار بود و به معنی مانند گوش و چشم و دل و زبان او، اطراف ملک بدو نزدیک نماید، و بی تجشمی بر اسرار و مغیبات اطلاع یابد، و غایب را در صورت شاهد مشاهده کند، و از کجا این فضیلت توقع توان داشت الا از صدیق صدوق؟ و چگونه دران طمع توان افگند الا به وسیلت رفیق شفیق؟ تا اینجا سخن این حکیم است.

و چون تعرف حال این نعمت جلیل و فضیلت خطیر کرده آمد سخن در کیفیت اقتنا و اقتناص باید گفت، و بعد ازان به چگونگی محافظت آن اشارت باید کرد، که طالب این خلت، به منزلت آن شخص نبود که گوسفندی فربه می خواست به گوسفندی آماسیده فریفته شد. چنانکه شاعر از آن معنی عبارت کرده است:

أعیذها نظرات منک صادقه
أن تحسب الشحم فیمن شحمه ورم

علی الخصوص مردم که از حیوانات دیگر به تصنع و احتیال و اظهار فضلیت از روی ریا منفرد است، مثلا بذل مال کند با بخل تا به جود موصوف باشد، و اقدام کند بر اهوال با جبن تا به شجاعت معروف گردد؛ و دیگر حیوانات از تظاهر اخلاق خود تحاشی نکنند و از استعمال استعماش و تصنع دور باشند.

و مثل طالب این فضیلت با عدم تمییز مثل کسی بود که بر طبایع حشایش واقف نبود، و اکثر نباتات در چشم او متشابه نماید، پس بر تناول چیزی به تصور آنکه شیرین باشد اقدام کند و تلخ یابد، و به استعمال حشیشی که آن را غذا پندارد قصد کند و خود آن زهر بود، لکن چون بر کیفیت اکتساب وقوف یابد ارتکاب خطر نکند، و در مودت اهل تمویه و خداع که خویشتن را به صورت فضلای اخیار فرانمایند و چون کسی را در دام تزویر افگنند مانند سباع او را فریسه و اکیله خود کنند، نیفتد.

و طریق این مطلوب آنست که انسقراطیس فرموده است، گوید: چون خواهند که استفادت صداقت شخصی کنند اول از حال او تفحص باید کرد تا در ایام صبا معامله او با پدر و مادر و با اقران و با عشیرت چگونه بوده است، اگر شایسته یابند ازو امید صلاحیت محبت دارند و الا ازو پرهیز واجب دانند، که کسی که به عقوق منسوب بود مراعات حقوق نکند؛ بعد ازان از سیرت او با دوستانی که در ماتقدم داشته باشد بحث باید کرد و آن را با امتحان اول اضافت کرد؛ پس تتبع سیرت او باید کرد در شکر نعم و کفران آن، و غرض از شکر نه مکافات بود، چه گاه بود که قلت ذات ید از قیام به مکافات عاجز گرداند، اما شکور تعطیل نیت از مکافات و زبان از تحدث به خیر جایز ندارد، و کفور از نشر ذکر جمیل که همه کس بران قادر بود تکاسل نماید و هر احسان که در باب او تقدیم یابد به غنیمت شمرد و آن را حق خود داند، و بحقیقت هیچ آفت را در ازالت نعمت آن نکایت نبود که کفران را. و تأمل باید کرد در سبب آنکه از اوصاف اشقیا هیچ صفت تباه تر از کفران نشمرند، و خود کفر در لغت عرب مشتق ازان است، و در صفات سعدا هیچ خصلت به درجه شکر نرسد، و مزید نعمت و ثبات آن بر شکر مبنی باشد. و چاره نبود از تعرف این خلق در کسی که به مؤاخات او رغبت افتد تا به کفوری که ایادی برادران و انعام رؤسا مستحقر شمرد مبتلا نگردد؛ پس نگاه کند تا حال میل او به لذات و شهوات چگونه است، چه شدت انبعاث بران مقتضی تقاعد بود از رعایت حقوق إخوان؛ و در حال محبت او زر و سیم را و حرص و شعف به جمع و اقتنای آن هم نظری شافی استعمال کند، که بیشتری از معاشران که به تظاهر محبت یکدیگر موسوم باشند، و در تهادی نصیحت یکدیگر اغفال روا ندارند، چون معامله ایشان با یکدیگر به یکی از این دو سنگ پاره رسد، و تنازعی در میان آید، همچون سگان با یکدیگر در شغب آیند و به آواز بلند و محاوره سفها و الفاظ اخسا مجادله و مخاطبه کنند و مایه عداوت مدخر نهند؛ بعد ازان نظر کند تا در محبت ریاست و حرمت او را به کدام مقام یابد، چه کسی که به غلبه و تفوق مشعوف بود انصاف در مودت استعمال نکند، و به اخذ و اعطای متساوی راضی نگردد، بلکه ترفع و تکبر او را بر استهانت اصدقا با ایشان و بزرگ منشی نمودن دارد، و مودت و غبطت با مقارنت این خصلت تمام نشود و آخرالامر به عداوت و حقد انجامد؛ بعد ازان نظر کند تا شعف او به غنا و الحان و ضروب لهو و بازی و استماع انواع مجون و مضاحک به چه درجه یابد، چه افراط در این ابواب اقتضای آن کند که از مساعدت یاران و مواسات با ایشان مشغول ماند، و از مکافات ایشان به احسان و تحمل تعب حق گزاری و مداخله با یاران در اموری که بر مشقتی مشتمل بود گریزان باشد.

پس چون بدین امتحانها بازآید و از رذیلتهایی که برشمردیم منزه باشد او را صدیقی فاضل باید شمرد و در محافظت او و رغبت در مصادقت او هیچ دقیقه مهمل نگذاشت که لا فخر الا بالصدیق الفاضل

و یکی از حکما گفته است: انی لأعجب ممن یحزن و له صدیق فاضل.

و بر یک دوست حقیقی، اگر یابد، اقتصار اولی بود، که کمال عزیز است، و نیز با کثرت اصدقا وجوب قیام به حقوق مختلف عارض شود، و در بعضی اوضاع به اغضا از بعضی اضطرار افتد، چه بسیار بود که احوالی متضاد مترادف گردد، مانند آنکه در مساعدت یک دوست به شادی او ابتهاج باید نمود و در موافقت دیگری به اندوه او اندوهگن بود، یا به سبب سعی یکی در کاری مبادرت باید نمود در حرکت، و به سبب تقاعد دیگری اهتمام کرد به سکون، و در میان چنین احوال جز تحیر و اهمال طرفی از دو طرف حاصلی نتواند بود.

و باید که از فرط حرص در طلب فضایل به تتبع صغار عیوب یاران مشغول نشود، که اگر سلوک این طریقه کند هیچ کس را با سلامت نیابد، و نتیجه آن وحدت و وحشت بود، و از فضیلت صداقت محروم ماند، بل واجب چنان بود که از معایب حقیر که آدمی از وصمت آن منزه نتواند بود اغضا نماید، و در عیوب نفس خود تأمل کند تا مانند آن از دیگری تحمل تواند کرد؛ و باید که از عداوت کسی که با او سابقه صداقتی داشته باشد یا مخالطتی که از لواحق صداقت بود نموده احتراز کند، و قول شاعر بشنود که:

عدوک من صدیقک مستفاد
فلا تستکثرن من الصحاب
فإن الداء أکثر ماتراه
یکون من الطعام أو الشراب

و واجب چنان بود که چون دوست بدست آید در مراعات و تفقد او مبالغت کند، و البته به هیچ حق از حقوق او و اگرچه اندک بود استهانت ننماید، و به مهماتی که او را عارض شود قیام کند، و در حوادث روزگار با او یار بود، و در اوقات رخا به روی گشاده و خلق خوش او را تلقی کند، و آثار بشاشت و ارتیاح به دیدار او در چشم و روی و حرکت و سکون پدید آرد، و بر فرط حفاوتی که در ضمیر دارد قناعت نکند، که اطلاع بر ضمایر جز متولی سرائر را نبود.

إن کان ودک فی الطویه کامنا
فاطلب صدیقا عالما بالغیب

تا هر روز و هر لحظه وثوق او به مودت و سکون نفس او به حضور و غیبت در زیادت بود، و چون مسرت و ابتهاج به دیدار خود در شمایل آن کس مشاهده کند به مودت او متیقن گردد، چه حفاوت حقیقی در وقت لقای اصدقا پوشیده نماند، و معرفت سرور غیری به مکان خود در شکل او بس مشکل نباشد.

و همین سیرت با کسانی که دلبستگی او به کار ایشان معلوم بود چون اصدقا و اولاد و اتباع و حواشی مبذول دارد، و بر ثنا و محمدت او با ایشان، بی اسرافی که مؤدی بود به ملق، و تکلفی که مستدعی مقت باشد، چه در حضور و چه در غیبت، توفر نماید، و صیانت این معنی از شایبه ملق و کدورت نفاق به تحری صدق بود در اقوال و افعال، چه انحراف از جاده صدق بظاهر ملق بود و به معنی نفاق، و هر دو مذموم باشند؛ و باید که التزام این طریقت عادت گیرد و توانی و تهاون را به وجهی از وجوه بدان راه ندهد، چه ملازمت این سیرت مستجلب محبت خالص و مستدعی ثقت تام بود. و بدان محبت غربا و کسانی که با ایشان معرفتی سابق اتفاق نیفتاده باشد حاصل آید؛ و چنانکه کبوتر که در مسکن کسی توطن سازد و با او انس گیرد و به حریم و حدود خانه او طواف کند اشکال و امثال را به نزدیک او جمع کند؛ مردم نیز چون بر خلق کسی واقف شود و به اختلاط او راغب گردد و به مؤانست او مبتهج باشد اقران و اشباه خود را برو دلالت کند، بلکه حیوان ناطق بر حیوان غیرناطق در حسن وصف و اشاعت ثنا و نشر محاسن راجح باشد.

و بباید دانست که همچنان که شرکت دادن اصدقا را با خود در سرا و احتراز از اختصاص و انفراد به نعیم دنیا واجب بود؛ مشارکت نمودن با ایشان در ضرا ازان واجب تر بود، و ادای آن حق را در چشم مردم وقع بیشتر، چنانکه گفته اند:

دعوی الإخاء علی الرخاء کثیره
بل فی الشدائد تعرف الاخوان

و چون چنین بود در مصائب و نکبات و تغیر احوال و اوقات که دوستان را طاری شود مواسات با ایشان به نفس و مال و اظهار تفقد و مراعات زیادت از معهود لازم باید شمرد، و دران انتظارالتماس ایشان، چه به تصریح و چه به تعریض، محظور دانست، بل به فراست و کیاست بر مکنون ضمایر و اندرون دلهای ایشان اطلاع باید یافت، و در انجاح مطالب، پیش از اظهار طلب، غایت جهد مبذول داشت، و در اندوه و غم مساهمت و مقاسمت نمود، تا باشد که بعضی از مؤونت مشقت ایشان کفایت کند و به موافقت و مشارکت تخفیف و سلوت یابند.

و اگر به مرتبه ای از مراتب بزرگی و سیادت رسد یاران و دوستان را با خود مستغرق آن کرامت گرداند بی آنکه خود را دران رحجانی نهد یا به شائبه منتی ملوث کند، و اگر وقتی از دوستی وحشتی یا نقصان مؤانستی احساس کند در مخالطت و استمالت او جهد زیادت کند، چه اگر او نیز به سبب غیرتی یا تکبری یا احتراز مذلتی یا ارتکاب سوء خلقی تأنی کند حبل مودت گسسته شود و وهن به عهود صداقت راه یابد، و مع ذلک از زوال آن حالت ایمن نتوان بود، و باشد که بعد ازان حیائی و خجلتی دامن گیر آید که به سبب آن در قطع و مفارقت رغبت نمایند، و عادت محمود در این باب آن بود که هر چه زودتر تدارک کنند و آنچه سر مسأله باشد و سبب وحشت از دل پاک بی غل و غش اظهار کنند که برکت راستی بسیار بود، و اگر مجرم صدیق بوده باشد عتابی به لطف آمیخته به تقدیم رساند که: و فی العتاب حیاه بین أقوام. و پس اثر آن بکلی از دل خود و او محو کند.

و باید که مداومت مراعات را سبب تبقیه محبت تنها نشمرند، بل آن را در جملگی امور و اسباب مطرد دانند، یعنی اگر در تعهد مرکوب یا ملبوس یا منزل یا چیزی دیگر فی المثل اهمال برزند و حسن رعایت را در باب هر یک به اتصال مقرون ندارند از فساد و انتقاض آن چیز ایمن نباشند؛ پس چون صورت در و دیوار از تغافل در تعهد به تشویش و خرابی می گراید بنگر که جفای کسی که امید همه خیرات ازو بود و اعراض از کسی که انتظار مشارکت در سرا و ضرا بدو بود چه تأثیر کند، بعدما که ضرری که از اختلال نوع اول متوقع بود بر فوات یک نوع منفعت مقصور باشد، و وجوه ضرری که از جفای دوستان و انقطاع مودت ایشان منتظر بود متنوع؛ چه اگر دشمن شوند و منافع ایشان با مضار گردد از غوایل عداوت ایشان خوف بی نهایت بود، و انقطاع امید از چیزی که آن را بدلی نتواند بود بعلاوه حاصل، و به التزام مداومت مراعات از وخامت عاقبت فراغت می توان یافت و از این فضیلت تمتع گرفت.

و مراء هر چند با همه کس مذموم بود با دوستان استعمال کردن مذموم تر باشد، چه از مراء قلع مودت حاصل آید، و سبب آن بود که مراء سبب اختلافست، و اختلاف علت تباین، و تباین مشتمل بر همه شرها، و طلب الفت و دوستی خود در اصل از جهت احتراز از تباین لازم شده است، و بسیار بود که کسی مراء کند با دوستان خود و گوید مراء سبب تشحیذ خاطر و تیزی ذهن باشد، پس در محافل که رؤسا و اهل نظر جمع باشند به ممارات اصدقا با دیدار آید، و از قاعده ادب تجاوز کند و به الفاظ جهال و عوام تلفظ، تا حاضران را انقطاع و تبلد ایشان روشن گرداند، و در حال خلوت و مذاکرت این فعل نکند، بل این فعل آنجا بکار دارد که ایشان را دقت نظر و حاضرجوابی و تذکر معانی کمتر بود، و غرض او از سفاهت برملا آن بود که تا به خجلت این اسباب بر ایشان مشوش گردد؛ و بحقیقت این کس از اهل بغی و جباران روزگار بود، چه جباران چون به بسیاری ثروت و نعمت طاغی شوند یکدیگر را به حقارت و صغار موسوم دارند، و در مروت یکدیگر طعن کنند و تتبع عیوب عوارف یکدیگر محمود شمرند تا حال میان ایشان به عداوت رسد، و در ازالت نعمت یکدیگر سعایت کنند و کار به سفک دماء و انواع شرور انجامد، و این جمله از توابع و لواحق مراء باشد.

و حذر کند از آنکه بخل کند با دوست به علم و ادبی که بدان متحلی باشد، یا حرفت و صناعتی که در آن ماهر بود؛ بل چنان سازد که او را به محبت استبداد و ایثار انفراد در آن باب منسوب نتوان کرد، که مضایقت با دوستان در متاع دنیا که به ضیق مجال موصوف بود، و به حرمان و نقصانی که به سبب مزاحمت در جانب بعضی لازم آید موسوم، قبیح است، فکیف در مقتنیاتی که به انفاق زیادت گردد و به بخل نقصان پذیرد، و ممانعت و مزاحمت دران مستدعی حرمان و نقصان نبود و وفور حظ یکی مستلزم خسران دیگری نباشد.

و این مایه معلوم باید کرد که بخل در علوم یا ازقلت بضاعت بود یا از طلب تسوق به نزدیک جهال، یا از خوف آنکه در مکسب فتوری و نقصانی پدید آید. یا از روی حسد؛ و جملگی این انواع قبیح و مذموم است. و بسیار بود که کسی به بخل بر علم خود قناعت ننماید تا بر علم دیگران نیز بخل کند، و ایشان را در افشا و افادت سرزنش و ملامت کند، و از این طایفه بسیار کسان بوده اند که بر تصنیف فاضلی ظفر یافته اند و آن را از مستفیدان بازداشته و اثرش مدروس گردانیده، و این خلق منافی مودت و موجب انقطاع أطماع اصدقا باشد.

و حذر باید کرد از آنکه کسی از اصحاب و اتباع این کس به ذکر چیزی از امور و اسباب دوست او بر وجهی ناپسندیده تجاسر تواند کرد تا به نفس او چه رسد، یا به حکایت عیب چیزی که متصل باشد بدو رخصت یابد تا به عیب ذات او چه رسد، بل باید که هیچ آفریده را از متصلان و متعلقان او در ارتکاب این معنی طمع نیفتد، نه از روی جد و نه از روی هزل، نه به وجه تصریح و نه از طریق تعریض؛ و چگونه احتمال ذکر نامحمود کسی توان کرد که تو چشم و دل او باشی و خلیفه و قائم مقام او در غیبت او؟ بلکه خود او باشی، چه اگر چیزی از این نوع به سمع او رسد شک نکند که مصدر آن رای تو بوده باشد یا ترا دران رضایی بوده، پس از تو متنفر شود و دوستی دشمنی گردد.

و چون بر دوست عیبی بیند با او موافقت باید نمود، موافقتی لطیف که در ضمن آن باشد ارشاد و تنبیه او، چه طبیب استاد به تدبیر غذایی معالجه کند رنجی را که نااستاد بر شق و قطع آن اقدام نماید، و مراد از این موافقت نه آن بود که از عیب او اغضا کند و برو پوشیده دارد، بلکه این معنی خیانت محض بود و مسامحت در چیزی که ضرر آن عاید با هر دو باشد، و تنبیه دادن دوستان بر معایب ایشان اول به مثلی یا حکایتی از غیری أولی بود، پس اگر نافع نیاید بر وجه تعریض اشارتی خفی مرموز بدو در میان عبارت درج باید کرد، و اگر به تصریح احتیاج افتد در وقت خلوت، بعد از تقدیم مقدماتی که مقتضی وثوق بود و به ذکر حالهایی که مستدعی اطمینان قلب و مزید شفقت و حفاوت باشد، آن معنی ایراد کرد.

و البته آن حدیث از مسامع اصدقا و خلطای دیگر، تا به اجانب و اعدا رسیدن، پوشیده داشت که حق دوست زیادت ازان بود که او را در معرض مذمت اضداد و استخفاف اعدا آرند. و در باب صداقت از مداخلت نمام احتراز تمام باید کرد و سخن ایشان را البته مجال استماع نداد، چه أشرار در صورت نصحا در میان أخیار مداخلت کنند و در اثنای احادیث لذیذ سخنی از دوستی به دوستی نقل کنند ملوث به شایبه تحریف و تمویه، و آن را در زشت ترین صورتی برو عرضه دهند، تا اگر مجال زیادت تجاسری یابند به حدیثهای فرابافته و دروغهای برتراشیده تقبیح صورت او کنند در نظر این کس، تا صداقت ایشان به عداوت کشد.

و قدما نمام را تشبیه کرده اند به کسی که به ناخن بنیاد دیوارهای استوار می خراشد و سرانگشت را جای می طلبد، تا چون به تفحص و تفتیش بی حد رخنه ای یابد به کلنگ آن را بزرگتر کند و قواعد آن دیوار خراب گرداند، تا موجب انهدام بنا شود، و در این باب حکایات و امثال بسیار ایراد کرده اند که یکی ازان باب اسد و ثور است در کلیله و دمنه، و غرض از وضع چنان حکایتها آنست که چون سبعی قوی به خدیعت روباهی ضعیف در معرض استیصال حیوانات عظیم آید، یا ملکی قاهر به مداخلت نمامی که خویشتن در صورت ناصحان فرانماید نیت در حق وزرا و نصحای خود، که قوام و مدار ملک بر ایشان بود، فاسد گرداند، تا بعد از فرط تمکین و انفاذ تصرف و ایثار ایشان بر اولاد خویش، به حقد و عداوت گرایند، و بر بطش و قتل و تعذیب ایشان اقدام کنند، شاید که در باب دوستانی که بروزگار اختیار احوال ایشان کرده باشند و صداقت ایشان ذخایر اوقات شداید ساخته و به منزلت ارواح در دلها جای داده، از سعایت ایشان حذر کنند؛ و نیکو گفته اند در این معنی این ابیات:

و أعزه قد کنت دنت بحبهم
و کذاک کلهم بحبی دانوا
کنت المفدی بینهم ولدیهم
بحیاه رأسی کانت الایمان
فسعی الأعادی بالنمائم بیننا
حتی تفرقنا و بنت و بانوا

و احتیاط درباب حفظ محبت که احتیاج بدان از روی احتیاج به تمدن ظاهر است از اهم مهمات بود، تا نقصان بدان راه نیابد و معنی اتحاد زایل نشود، چه اکثر فضایل خلقی که برشمردیم هم بر محافظت نظام تألف، که وجود نوع بی آن نتواند بود، مقصور باشد، مثلا احتیاج به عدالت از جهت تصحیح معاملاتست تا از رذیلت جور مصون ماند، و احتیاج به عفت از جهت ضبط شهوات بدنی تا جنایات عظیم به شخص و نوع راه نیابد، و احتیاج به شجاعت از جهت دفع امور هایل تا سلامت شامل بود.

و در اظهار بعضی فضائل به اسبابی خارج حاجت افتد، مانند احتیاج به اکتساب اموال درحریت و سخاوت، تا به فعل احرار قیام تواند نمود و بر مجازات جمیل و مکافات واجب قادر بود، و چندانچه حاجت بیشتر به مواد خارج احتیاج زیادت، و اقتنای مواد بی اعوان صالح و یاران مخلص متعذر بود، و تقصیر در کسب الفت مؤدی به تقصیر در اکتساب سعادت باشد، و از این جهت حکم کرده اند بر آنکه هیچ رذیلت در دین و دنیا مذموم تر از کسالت و بطالت نیست، چه این حالات حایل شوند میان مردم و جملگی خیرات و فضایل، و مردم را از لباس مردمی بیرون برند، و گفتیم دورترین خلق از فضیلت کسانی اند که از تمدن و تألف بیرون شوند و به وحشت و وحدت گرایند، پس فضیلت محبت و صداقت بزرگترین فضایل بود و محافظت آن مهمترین کارها؛ و غرض از اطناب در این باب همین بود، چه این باب اشرف ابواب این مقاله باشد از جهت معانی متقدم، والله أعلم بالصواب.

فصل پنجم: و اما معاشرت با ملوک و رؤسا، عموم مردم را چنان بود که در نصیحت و نیکخواهی ایشان به دل و زبان تقصیر نکنند، و در افشای محامد و ستر معایب ایشان غایت جهد مبذول دارند، و در ادای حقوقی که بر ایشان متوجه باشد مانند خراج و غیر آن انشراح صدر و خوشدلی استعمال کنند، و البته کراهت و انقباض به خود راه ندهند، و در امتثال اوامر و نواهی به قدر طاقت ایستادگی نمایند، و در نگاه داشتن احتشام و هیبت ایشان مبالغت بجای آرند، و در اوقات نوائب و مکاره جان و مال در پیش ایشان از روی محافظت دین و ملت و اهل و ولد و شهر بذل کنند، و کسانی که به خدمت ملوک موسوم نباشند باید که بر طلب قربت ایشان اقدام ننمایند، چه صحبت سلطان به دخول در آتش و گستاخی با سباع تشبیه کرده اند، و کسی که به جوار و معرفت ایشان ممتحن بود لذت عیش و تمتع از عمر برو منغص گردد.فصل هفتم: مردم باید که نسبت حال خود با احوال جملگی اصناف خلق اعتبار کند، چه نسبت او با هر صنفی از سه نوع خالی نبود: یا به رتبت بالای آن صنف باشد یا مقابل یا فروتر؛ اگر بالای آن صنف بود در رتبت آن اعتبار او را بر محافظت مرتبه باعث باشد تا به نقصان میل نکند، و اگر مقابل باشد بر ترقی از آن مرتبه در مدارج کمال باعث شود، و اگر فروتر بود در رسیدن به درجه آن صنف جهد نماید. و حال معاشرت هم به اختلاف احوال مراتب مختلف باشد: اما معاشرت با صنف بلندتر از آنچه در باب پنجم یاد کردیم معلوم باشد. و اما معاشرت با صنف مقابل متنوع بود به سه نوع: اول معاشرت با دوستان، و دوم معاشرت با دشمنان، و سیم معاشرت با کسانی که نه دوست باشند و نه دشمن. و دوستان دو صنف باشند: حقیقی و غیرحقیقی، و معاشرت با دوستان حقیقی یاد کرده شد.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون مردم مدنی بالطبع است و تمام سعادت او به نزدیک اصدقای اوست و دیگر شرکای او در نوع، و هر که تمامی او با غیر او بود بتنهایی کامل نتواند شد، پس کامل و سعید کسی بود که در اکتساب اصدقا غایت جهد بذل کند و خیراتی که بدو تعلق گرفته باشد ایشان را شامل گرداند، تا به معاونت ایشان آنچه بانفراد حاصل نتواند کرد حاصل کند، و در مدت عمر به وجود ایشان تمتع و التذاذ یابد، تمتعی حقیقی و التذاذی الهی چنانکه گفتیم نه لذت حیوانی، الا آنکه این قوم بس عزیز الوجودند و اصحاب لذت حیوانی و بهیمی کثیرالوجود، و در معاشرت ایشان اقتصاری اندک اولی، چه این طایفه به منزلت نمک و توابل باشند که هر چند در طعام بدیشان احتیاج بود اما به جای غذا نایستد.
هوش مصنوعی: انسان به طور طبیعی اجتماعی است و رسیدن به سعادت کامل او بستگی به ارتباط با دوستان و هم‌نوعانش دارد. هیچ فردی نمی‌تواند به تنهایی به کمال برسد؛ بنابراین، تنها کسی می‌تواند کامل و شاد باشد که تمام تلاش خود را برای به دست آوردن دوستان صمیمی به کار گیرد و نیکی‌ها و خوبی‌هایی که به او تعلق دارد را شامل آن‌ها کند. بدین ترتیب، او با کمک این دوستان می‌تواند به دستاوردهایی برسد که به تنهایی ممکن نیست، و در طول عمرش از وجود آن‌ها لذت ببرد. این لذت باید واقعی و معنوی باشد، نه صرفاً لذت‌های حیوانی. اما باید توجه داشت که این دوستان بسیار ارزشمند و کمیاب هستند و افرادی که به لذت‌های حیوانی تمایل دارند بسیار بیشتر از آن‌ها وجود دارند. بنابراین، معاشرت با این افراد باید محدود باشد، زیرا آنان همچون نمک و ادویه در غذا هستند؛ اگرچه در زمان نیاز به آن‌ها نیاز است، اما نباید جایگزین اصلی غذا شوند.
و اما صدیق حقیقی به عدد بسیار نتواند بود، چه شریف نادر بود و عزت از لوازم قلت باشد؛ و چون محبت او به افراط کشد، و محبت مفرط در بیشتر احوال چنانکه گفتیم جز میان دو تن اتفاق نیفتد، پس صدیق حقیقی به عدد بسیار نبود، ولکن حسن عشرتی و کرم لقائی که با او به استحقاق استعمال افتد با بسیار کسان بی استحقاق استعمال باید کرد به جهت طلب فضیلت، چه مردم خیر فاضل در معاشرت معارف خود مسلک معاشرت اصدقا سپرد، و التماس صداقت حقیقی کند از همه کس. و ارسطاطالیس گفته است: مردم به دوست محتاج بود در همه احوال، اما در حال رخا از جهت احتیاج به ملاقات و معاونت ایشان، و اما در حال شدت از جهت احتیاج به مواسات و مؤانست ایشان. و بحقیقت احتیاج پادشاهان بزرگ به مستحقان تربیت و اصطناع مانند احتیاج درویشان بود به اهل احسان و معروف. و طلب فضیلت صداقت که در نفوس مفطور است مردمان را باعث می گرداند بر مشارکت در معاملات و معاشرت به عشرتهای جمیله و مداعبت با یکدیگر و اجتماع در ریاضات و صید و دعوات. تا اینجا سخن حکیم است.
هوش مصنوعی: صدیق‌های حقیقی به تعداد بسیار پیدا نمی‌شوند، زیرا انسان‌های شریف و محترم کم هستند و عزت و بزرگی معمولاً با کم بودن ارتباط دارد. وقتی که محبت کسی به شدت نمایان شود، این نوع محبت بیشتر در روابط بین دو نفر دیده می‌شود و بنابراین تعداد صدیق‌های واقعی محدود است. اما به دلیل طلب فضیلت، ما باید با افراد مختلف ارتباط برقرار کنیم و حسن معاشرت و کرم خود را با کسانی که شایستگی ندارند، به کار ببریم. مردم نیکوکار در معاشرت‌های خود معمولاً به دوستی و صداقت اهمیت می‌دهند و از دیگران صداقت را طلب می‌کنند. ارسطو بیان کرده است که انسان‌ها در هر شرایطی به دوستان نیاز دارند؛ در زمان خوشی برای ملاقات و کمک و در زمان سختی برای همدلی و حمایت. به همین ترتیب، نیاز پادشاهان بزرگ به کسانی که شایسته تربیت و پرورش هستند، مشابه نیاز درویشان به اهل نیکوکاری و احسان است. همچنین، تمایل به صداقت که در سرشت انسان‌ها وجود دارد، آن‌ها را برمی‌انگیزد تا در فعالیت‌ها و خوشگذرانی‌ها با یکدیگر شرکت کنند و در ورزش‌ها و دعاها جمع شوند. اینها نکات حکیمانه‌ای است که ذکر شد.
و أنسقراطیس گوید: من عجب دارم از کسانی که اولاد خویش را اخبار ملوک و وقایع ایشان و ذکر حروب و ضغائن و انتقامات خلق از یکدیگر می آموزند، و در خاطر ایشان نمی آید که احادیث الفت و اخبار اکتساب مودت و آنچه لازم آن فضیلت بود، از خیرات شامل و محبت و مؤانستی که معیشت بی آن ممکن نیست و حیات با قطع نظر ازان محال بود، در ایشان آموختن اولی بود، چه اگر همه دنیا و رغائب دنیا کسی را حاصل بود و فایده این یک خصلت ازو منقطع، زندگانی برو وبال بود بلکه بقای او ممتنع باشد، و اگر کسی امر مودت خوار و خرد شمرد بحقیقت خوار و خرد آن کس بوده باشد، و اگر گمان برد که تحصیل آن بآسانی صورت بندد گمان او خطا بود، چه اقتنای اصدقایی که بر محک امتحان به عیار وثوق بازآیند سخت متعذر تواند بود. و اعتقاد من آنست که قدر مودت و خطر محبت از جملگی کنوز و دفاین عالم و ذخایر ملوک، و نفایه ای که اهل دنیا را بدان رغبت بود از جواهر بری و بحری، و آنچه ازان تمتع می یابند چون حرث و ابنیه و امتعه و غیر آن، بیشتر بود، و تمامت این رغایب در موازنه فضیلت صداقت نیفتد، چه هیچ از این جمله در وقتی که لوعت مصیبت محبوبی روی نماید نافع نیاید و دنیا و مافیها به جای دوستی معتمد که در مهمی مساعدت کند یا در اتمام سعادتی عاجل یا آجل معاونت دهد نایستد. حبذا کسی که بدان نعمت مغتبط بود و اگرچه از ملک عالم خالی بود، و ازو نیکو حالت تر آنکه در ملابست ملک از چنین سعادتی محظوظ باشد، چه کسی که مباشرت امور رعیت و تعرف احوال ایشان و نظر در کلیات و جزویات ممالک بر قانون احتیاط خواهد کرد او را دو گوش و دو چشم و یک دل و یک زبان کفایت نتواند بود، و چون مالک چشمها و گوشها و دلها و زبانهایی شود که به عدد بسیار بود و به معنی مانند گوش و چشم و دل و زبان او، اطراف ملک بدو نزدیک نماید، و بی تجشمی بر اسرار و مغیبات اطلاع یابد، و غایب را در صورت شاهد مشاهده کند، و از کجا این فضیلت توقع توان داشت الا از صدیق صدوق؟ و چگونه دران طمع توان افگند الا به وسیلت رفیق شفیق؟ تا اینجا سخن این حکیم است.
هوش مصنوعی: انسقراطیس می‌گوید: تعجب می‌کنم از کسانی که به فرزندان خود تاریخ پادشاهان و وقایع جنگ‌ها و انتقام‌جویی‌های مردم از یکدیگر را آموزش می‌دهند، اما به این نکته توجه نمی‌کنند که یاد دادن داستان‌های محبت و راه‌های کسب دوستی و فضیلت‌های مرتبط با آن، از جمله خیرات و دوستی که برای زندگی ضروری است، بسیار مهم‌تر است. چرا که حتی اگر کسی تمام دنیا و لذت‌های آن را به دست آورد، اگر از این خصلت مهم محروم باشد، زندگی‌اش مشکل خواهد بود و دوام نخواهد داشت. اگر کسی محبت را بی‌اهمیت بداند، در واقع خود اوست که بی‌ارزش است. همچنین اگر تصور کند که به آسانی می‌تواند دوستی پیدا کند، در اشتباه است؛ زیرا یافتن دوستان واقعی که در آزمون‌ها ثابت‌قدم باشند، دشوار است. به عقیده من، ارزش دوستی و خطر محبت از تمام گنجینه‌های عالم و ثروت‌های پادشاهان و چیزهایی که مردم به آن‌ها علاقه دارند، بسیار بیشتر است. زیرا هیچ‌یک از این موارد در زمان مصیبت و فقدان دوست محبوب به درد نمی‌خورد و دنیا و تمام دارایی‌های آن نمی‌توانند جای یک دوست حامی را پر کنند که در موقعیت‌های سخت یاری برساند. خوشا به حال کسی که از این نعمت بهره‌مند باشد، حتی اگر از پادشاهی محروم باشد، و بهتر آن است که کسی که در کنار پادشاهی از چنین سعادت‌هایی برخوردار باشد. زیرا زمانی که کسی به مدیریت امور مردم و بررسی احوال آن‌ها مشغول باشد، دو چشم و دو گوش و یک دل و یک زبان برای او کافی نخواهد بود. بلکه او نیاز دارد به کسی که در کنار او باشد و به تعداد زیاد، چشم‌ها و گوش‌ها و دل‌ها و زبان‌هایی داشته باشد تا از اوضاع کشور به خوبی آگاه شود و از اسرار و ناگفته‌ها مطلع گردد. بنابراین، چه کسی می‌تواند چنین فضیلت‌هایی را به او بدهد جز یک دوست صادق و وفادار؟ و چگونه می‌تواند به این موضوع امیدوار باشد جز با داشتن یک رفیق مهربان؟
و چون تعرف حال این نعمت جلیل و فضیلت خطیر کرده آمد سخن در کیفیت اقتنا و اقتناص باید گفت، و بعد ازان به چگونگی محافظت آن اشارت باید کرد، که طالب این خلت، به منزلت آن شخص نبود که گوسفندی فربه می خواست به گوسفندی آماسیده فریفته شد. چنانکه شاعر از آن معنی عبارت کرده است:
هوش مصنوعی: وقتی که به ماهیت این نعمت بزرگ و ارزشمند پی بردیم، باید درباره روش‌های به دست آوردن و تصاحب آن صحبت کرد و پس از آن نیز به چگونگی حفاظت از آن اشاره کرد. کسی که به دنبال این ویژگی است، نباید مانند شخصی باشد که تنها به دنبال یک گوسفند فربه است، اما به گوسفندی بیمار و ضعیف روی می‌آورد. شاعر نیز این مفهوم را به خوبی بیان کرده است.
أعیذها نظرات منک صادقه
أن تحسب الشحم فیمن شحمه ورم
هوش مصنوعی: من از نگاهی درست و واقعی به او پناه می‌برم تا او فکر نکند که چاقی و چربی به معنای زیبایی و سلامت است.
علی الخصوص مردم که از حیوانات دیگر به تصنع و احتیال و اظهار فضلیت از روی ریا منفرد است، مثلا بذل مال کند با بخل تا به جود موصوف باشد، و اقدام کند بر اهوال با جبن تا به شجاعت معروف گردد؛ و دیگر حیوانات از تظاهر اخلاق خود تحاشی نکنند و از استعمال استعماش و تصنع دور باشند.
هوش مصنوعی: به ویژه انسان‌ها از دیگر حیوانات به خاطر تظاهر و احتیاط و نشان دادن فضائل به طور ریاکارانه متمایز هستند. به عنوان مثال، ممکن است فردی که بخل دارد، با هزینه کردن پول به خیال این که به سخاوت معروف شود، دست به عمل بزند یا کسی که به دلایل ترس نمی‌تواند اقدام کند، سعی کند با شجاعت شناخته شود. اما دیگر حیوانات از تظاهر به ویژگی‌های اخلاقی خود پرهیز می‌کنند و معمولاً به طور طبیعی و بی‌تکلف رفتار می‌کنند.
و مثل طالب این فضیلت با عدم تمییز مثل کسی بود که بر طبایع حشایش واقف نبود، و اکثر نباتات در چشم او متشابه نماید، پس بر تناول چیزی به تصور آنکه شیرین باشد اقدام کند و تلخ یابد، و به استعمال حشیشی که آن را غذا پندارد قصد کند و خود آن زهر بود، لکن چون بر کیفیت اکتساب وقوف یابد ارتکاب خطر نکند، و در مودت اهل تمویه و خداع که خویشتن را به صورت فضلای اخیار فرانمایند و چون کسی را در دام تزویر افگنند مانند سباع او را فریسه و اکیله خود کنند، نیفتد.
هوش مصنوعی: کسی که به فضایل دسترسی ندارد، مانند کسی است که از خواص گیاهان بی‌خبر است و در نظرش همه گیاهان شبیه به هم هستند. او ممکن است به خوردن چیزی اقدام کند به گمان اینکه شیرین است، اما در واقع تلخ باشد. همچنین ممکن است به مصرف گیاهی بپردازد که آن را غذای مفیدی تصور کند، در حالی که آن گیاه زهری است. اما وقتی بر نحوه کسب علم و درک خود آگاه شود، از ارتکاب خطرات پرهیز خواهد کرد. او به دوستان و افرادی که به ظاهر خود را افراد دانا و نیکو معرفی می‌کنند، توجه نخواهد کرد و فریب آن‌ها را نخواهد خورد.
و طریق این مطلوب آنست که انسقراطیس فرموده است، گوید: چون خواهند که استفادت صداقت شخصی کنند اول از حال او تفحص باید کرد تا در ایام صبا معامله او با پدر و مادر و با اقران و با عشیرت چگونه بوده است، اگر شایسته یابند ازو امید صلاحیت محبت دارند و الا ازو پرهیز واجب دانند، که کسی که به عقوق منسوب بود مراعات حقوق نکند؛ بعد ازان از سیرت او با دوستانی که در ماتقدم داشته باشد بحث باید کرد و آن را با امتحان اول اضافت کرد؛ پس تتبع سیرت او باید کرد در شکر نعم و کفران آن، و غرض از شکر نه مکافات بود، چه گاه بود که قلت ذات ید از قیام به مکافات عاجز گرداند، اما شکور تعطیل نیت از مکافات و زبان از تحدث به خیر جایز ندارد، و کفور از نشر ذکر جمیل که همه کس بران قادر بود تکاسل نماید و هر احسان که در باب او تقدیم یابد به غنیمت شمرد و آن را حق خود داند، و بحقیقت هیچ آفت را در ازالت نعمت آن نکایت نبود که کفران را. و تأمل باید کرد در سبب آنکه از اوصاف اشقیا هیچ صفت تباه تر از کفران نشمرند، و خود کفر در لغت عرب مشتق ازان است، و در صفات سعدا هیچ خصلت به درجه شکر نرسد، و مزید نعمت و ثبات آن بر شکر مبنی باشد. و چاره نبود از تعرف این خلق در کسی که به مؤاخات او رغبت افتد تا به کفوری که ایادی برادران و انعام رؤسا مستحقر شمرد مبتلا نگردد؛ پس نگاه کند تا حال میل او به لذات و شهوات چگونه است، چه شدت انبعاث بران مقتضی تقاعد بود از رعایت حقوق إخوان؛ و در حال محبت او زر و سیم را و حرص و شعف به جمع و اقتنای آن هم نظری شافی استعمال کند، که بیشتری از معاشران که به تظاهر محبت یکدیگر موسوم باشند، و در تهادی نصیحت یکدیگر اغفال روا ندارند، چون معامله ایشان با یکدیگر به یکی از این دو سنگ پاره رسد، و تنازعی در میان آید، همچون سگان با یکدیگر در شغب آیند و به آواز بلند و محاوره سفها و الفاظ اخسا مجادله و مخاطبه کنند و مایه عداوت مدخر نهند؛ بعد ازان نظر کند تا در محبت ریاست و حرمت او را به کدام مقام یابد، چه کسی که به غلبه و تفوق مشعوف بود انصاف در مودت استعمال نکند، و به اخذ و اعطای متساوی راضی نگردد، بلکه ترفع و تکبر او را بر استهانت اصدقا با ایشان و بزرگ منشی نمودن دارد، و مودت و غبطت با مقارنت این خصلت تمام نشود و آخرالامر به عداوت و حقد انجامد؛ بعد ازان نظر کند تا شعف او به غنا و الحان و ضروب لهو و بازی و استماع انواع مجون و مضاحک به چه درجه یابد، چه افراط در این ابواب اقتضای آن کند که از مساعدت یاران و مواسات با ایشان مشغول ماند، و از مکافات ایشان به احسان و تحمل تعب حق گزاری و مداخله با یاران در اموری که بر مشقتی مشتمل بود گریزان باشد.
هوش مصنوعی: برای شناخت و ارزیابی صداقت یک فرد، نخست باید به بررسی رفتار او در دوران کودکی و نحوه تعاملش با پدر و مادر، دوستان و اقوام پرداخت. اگر در این بررسی، نشانه‌های شایستگی و صلاحیت در او یافت شد، می‌توان به او امید داشت؛ و در غیر این صورت، باید از او دوری جست. افراد باید به تعهدات خود توجه کنند، زیرا کسی که به والدینش بی‌احترامی می‌کند، احتمالاً در رعایت حقوق دیگران نیز کوتاهی خواهد کرد. سپس باید به سیرت او در روابط دوستانه‌اش نظر کرد و زندگی او را از جنبه‌های دیگر مانند شکرگزاری یا نافرمانی بررسی کرد. شکرگزاری به معنای قدردانی از نعمت‌ها و نافرمانی به معنای به فراموشی سپردن آنهاست. برای ارزیابی هر فرد، لازم است به تمایل او به لذت‌ها و شهوات نیز توجه شود، چرا که این تمایلات می‌تواند باعث بی‌توجهی او به حقوق دیگران شود. همچنین، در روابط انسانی باید توجه کرد که افراد در روابط اجتماعی خود چگونه برخورد می‌کنند و آیا آن‌ها به یکدیگر احترام می‌گذارند یا خیر. در نهایت، باید به بررسی تمایل فرد به تفریحات و نشاط‌ها نیز پرداخت، زیرا افراط در این امور می‌تواند منجر به فراموشی مسئولیت‌ها و بی‌توجهی به خواسته‌های دیگران شود.
پس چون بدین امتحانها بازآید و از رذیلتهایی که برشمردیم منزه باشد او را صدیقی فاضل باید شمرد و در محافظت او و رغبت در مصادقت او هیچ دقیقه مهمل نگذاشت که لا فخر الا بالصدیق الفاضل
هوش مصنوعی: بنابراین وقتی فردی با این آزمایش‌ها روبرو شود و از صفات ناپسند که بیان کردیم، دور باشد، باید او را شخصی راستگو و بافضیلت دانست. در حفظ چنین شخصی و تمایل به هم‌نشینی با او باید نهایت دقت را داشته باشیم، زیرا افتخاری جز با انسان‌های راستگو و بافضیلت وجود ندارد.
و یکی از حکما گفته است: انی لأعجب ممن یحزن و له صدیق فاضل.
هوش مصنوعی: یکی از حکما گفته است: من از کسی که غمگین است و دوستی با فضیلت دارد، شگفت‌زده می‌شوم.
و بر یک دوست حقیقی، اگر یابد، اقتصار اولی بود، که کمال عزیز است، و نیز با کثرت اصدقا وجوب قیام به حقوق مختلف عارض شود، و در بعضی اوضاع به اغضا از بعضی اضطرار افتد، چه بسیار بود که احوالی متضاد مترادف گردد، مانند آنکه در مساعدت یک دوست به شادی او ابتهاج باید نمود و در موافقت دیگری به اندوه او اندوهگن بود، یا به سبب سعی یکی در کاری مبادرت باید نمود در حرکت، و به سبب تقاعد دیگری اهتمام کرد به سکون، و در میان چنین احوال جز تحیر و اهمال طرفی از دو طرف حاصلی نتواند بود.
هوش مصنوعی: اگر فردی دوست حقیقی پیدا کند، اولویت او باید همان دوست باشد که دارای کمال و ارزش است. اما وقتی تعداد دوستان زیاد شود، انجام حقوق و تعهدات مختلفی به وجود می‌آید و در برخی شرایط ممکن است مجبور شویم به برخی از آن‌ها توجه بیشتری کنیم. برای مثال، ممکن است در صورت خوشحالی یک دوست، باید خودمان هم شاد باشیم در حالی که برای دیگری که غمگین است، باید غمگین شویم. همچنین ممکن است به خاطر تلاش یکی از دوستان، باید در فعالیتی شرکت کنیم و به خاطر عدم علاقه دیگری، بی‌حرکت باشیم. در چنین شرایطی، انسان به سردرگمی و بی‌عملی خواهد رسید و نمی‌تواند تصمیمی بگیرد.
و باید که از فرط حرص در طلب فضایل به تتبع صغار عیوب یاران مشغول نشود، که اگر سلوک این طریقه کند هیچ کس را با سلامت نیابد، و نتیجه آن وحدت و وحشت بود، و از فضیلت صداقت محروم ماند، بل واجب چنان بود که از معایب حقیر که آدمی از وصمت آن منزه نتواند بود اغضا نماید، و در عیوب نفس خود تأمل کند تا مانند آن از دیگری تحمل تواند کرد؛ و باید که از عداوت کسی که با او سابقه صداقتی داشته باشد یا مخالطتی که از لواحق صداقت بود نموده احتراز کند، و قول شاعر بشنود که:
هوش مصنوعی: انسان نباید به خاطر حرص و میل به کسب فضایل، به دنبال کشف عیوب کوچک دوستانش برود، چون در این صورت هیچ‌کس را در جهانی سالم نخواهد یافت و نتیجه‌اش تنها جدایی و تنهایی خواهد بود. در این فرآیند، خود را از فضیلت صداقت نیز محروم می‌سازد. بنابراین لازم است که به عیوب جزئی و کوچک که هیچ‌کس نمی‌تواند از آنها پاک باشد، بی‌توجهی کند و بیشتر به عیوب خود فکر کند تا بتواند عیوب دیگران را نیز تحمل کند. همچنین باید از دشمنی با کسانی که پیشینه دوستی یا ارتباطی مثبت با آن‌ها دارد، خودداری کند و به سخنان شاعر توجه کند که...
عدوک من صدیقک مستفاد
فلا تستکثرن من الصحاب
هوش مصنوعی: دشمن خود را از دوستانت بشناس، زیرا از دوستان می‌توان شیوه‌های دشمنی را آموخت. پس از دوستان بیش از حد انتخاب نکن.
فإن الداء أکثر ماتراه
یکون من الطعام أو الشراب
هوش مصنوعی: بسیاری از بیماری‌ها ناشی از غذایی هستند که می‌خوریم یا نوشیدنی که می‌نوشیم.
و واجب چنان بود که چون دوست بدست آید در مراعات و تفقد او مبالغت کند، و البته به هیچ حق از حقوق او و اگرچه اندک بود استهانت ننماید، و به مهماتی که او را عارض شود قیام کند، و در حوادث روزگار با او یار بود، و در اوقات رخا به روی گشاده و خلق خوش او را تلقی کند، و آثار بشاشت و ارتیاح به دیدار او در چشم و روی و حرکت و سکون پدید آرد، و بر فرط حفاوتی که در ضمیر دارد قناعت نکند، که اطلاع بر ضمایر جز متولی سرائر را نبود.
هوش مصنوعی: مهم است که وقتی دوستی به دست می‌آید، در نگهداری و توجه به او حد و مرزی نداشته باشیم و هیچ حق کوچکی از حقوق او را نادیده نگیریم. باید در مشکلات و چالش‌هایی که برای او پیش می‌آید، همراه و حامی او باشیم و در روزهای خوشی با رویی باز و خلقی خوش به او خوشامد بگوییم. لازم است که شادابی و خوشحالی ناشی از دیدار او در چهره و حرکات ما نمایان شود و نباید به احساسات درونی خود قناعت کنیم، چرا که هیچ‌کس جز خداوند از رازهای دل خبر ندارد.
إن کان ودک فی الطویه کامنا
فاطلب صدیقا عالما بالغیب
هوش مصنوعی: اگر دوستت در دل تاریکی پنهان باشد، پس دنبال رفیقی باش که به رازها و امور پنهان آگاه است.
تا هر روز و هر لحظه وثوق او به مودت و سکون نفس او به حضور و غیبت در زیادت بود، و چون مسرت و ابتهاج به دیدار خود در شمایل آن کس مشاهده کند به مودت او متیقن گردد، چه حفاوت حقیقی در وقت لقای اصدقا پوشیده نماند، و معرفت سرور غیری به مکان خود در شکل او بس مشکل نباشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هر روز و هر لحظه، اعتماد او به محبت و آرامش نفسش در حضور و غیبت بیشتر باشد، و زمانی که شادی و خوشحالی ناشی از دیدار او را در چهره‌اش ببیند، به محبت او اطمینان پیدا کند. زیرا تفاوت واقعی در هنگام ملاقات دوستان، پنهان نمی‌ماند و شناخت مقام دیگری در شکل و ظاهر او چندان دشوار نخواهد بود.
و همین سیرت با کسانی که دلبستگی او به کار ایشان معلوم بود چون اصدقا و اولاد و اتباع و حواشی مبذول دارد، و بر ثنا و محمدت او با ایشان، بی اسرافی که مؤدی بود به ملق، و تکلفی که مستدعی مقت باشد، چه در حضور و چه در غیبت، توفر نماید، و صیانت این معنی از شایبه ملق و کدورت نفاق به تحری صدق بود در اقوال و افعال، چه انحراف از جاده صدق بظاهر ملق بود و به معنی نفاق، و هر دو مذموم باشند؛ و باید که التزام این طریقت عادت گیرد و توانی و تهاون را به وجهی از وجوه بدان راه ندهد، چه ملازمت این سیرت مستجلب محبت خالص و مستدعی ثقت تام بود. و بدان محبت غربا و کسانی که با ایشان معرفتی سابق اتفاق نیفتاده باشد حاصل آید؛ و چنانکه کبوتر که در مسکن کسی توطن سازد و با او انس گیرد و به حریم و حدود خانه او طواف کند اشکال و امثال را به نزدیک او جمع کند؛ مردم نیز چون بر خلق کسی واقف شود و به اختلاط او راغب گردد و به مؤانست او مبتهج باشد اقران و اشباه خود را برو دلالت کند، بلکه حیوان ناطق بر حیوان غیرناطق در حسن وصف و اشاعت ثنا و نشر محاسن راجح باشد.
هوش مصنوعی: این رفتار باید با افرادی که علاقه‌اش به کارشان مشخص است، مانند دوستان و خانواده‌اش، جاری و ساری باشد. او باید در ستایش و محبت به این افراد زیاده‌روی نکند و از رفتارهای مصنوعی که ممکن است به چهره‌های غیر واقعی منجر شود، دوری کند. تلاش او باید بر این باشد که در گفتار و کردار خود صادق باشد، چون هر گونه انحراف از این راستگویی می‌تواند به نفاق منجر شود که هر دو جنبه مذموم دارند. این رویکرد باید به یک عادت تبدیل شود و او نباید اجازه دهد که سهل‌انگاری یا اهمال در این مسیر رخ دهد، زیرا پیروی از چنین سیرتی می‌تواند عشق و اعتماد خالصی را به او جلب کند. این محبت همچنین می‌تواند از سوی افرادی که قبلاً آشنایی با او نداشته‌اند، به دست آید. همچون کبوتر که در یک مکان جا می‌زند و با صاحب خانه انس می‌گیرد و در اطراف آنجا می‌چرخد، مردم نیز وقتی با شخصی آشنا می‌شوند و به او تمایل نشان می‌دهند، دوستان و هم‌نوعان خود را به سمت او جذب می‌کنند. این نشان‌دهنده این است که حتی انسان‌ها می‌توانند در ستایش و نشر خوبی‌های یکدیگر فعال باشند، به همان اندازه که حتی حیوانات می‌توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
و بباید دانست که همچنان که شرکت دادن اصدقا را با خود در سرا و احتراز از اختصاص و انفراد به نعیم دنیا واجب بود؛ مشارکت نمودن با ایشان در ضرا ازان واجب تر بود، و ادای آن حق را در چشم مردم وقع بیشتر، چنانکه گفته اند:
هوش مصنوعی: باید در نظر داشت که همان‌طور که لازم بود که افراد شایسته را در امور خود مشارکت دهیم و از انزوا و اختصاص به لذت‌های دنیوی خودداری کنیم، مشارکت در مشکلات و سختی‌ها هم ضروری‌تر است و انجام این کار در نظر مردم از اهمیت بیشتری برخوردار است.
دعوی الإخاء علی الرخاء کثیره
بل فی الشدائد تعرف الاخوان
هوش مصنوعی: مدعی دوستی در روزهای خوش بسیارند، اما در سختی‌هاست که دوستان واقعی را می‌توان شناخت.
و چون چنین بود در مصائب و نکبات و تغیر احوال و اوقات که دوستان را طاری شود مواسات با ایشان به نفس و مال و اظهار تفقد و مراعات زیادت از معهود لازم باید شمرد، و دران انتظارالتماس ایشان، چه به تصریح و چه به تعریض، محظور دانست، بل به فراست و کیاست بر مکنون ضمایر و اندرون دلهای ایشان اطلاع باید یافت، و در انجاح مطالب، پیش از اظهار طلب، غایت جهد مبذول داشت، و در اندوه و غم مساهمت و مقاسمت نمود، تا باشد که بعضی از مؤونت مشقت ایشان کفایت کند و به موافقت و مشارکت تخفیف و سلوت یابند.
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که دوستان دچار مشکلات، مصیبت‌ها و تغییرات ناگهانی می‌شوند، باید به طوری که معمول است، به آن‌ها از نظر روحی و مالی کمک کرد و بیش از حد معمول توجه و مراقبت نشان داد. همچنین باید به دقت متوجه نیازهای آن‌ها بود و تلاش کرد تا بدون اینکه صریحاً از آن‌ها درخواست کمک کنیم، به حمایت از آن‌ها پرداخت. ضروری است که برای موفقیت در کمک به آن‌ها قبل از اینکه مستقیماً چیزی بخواهیم، تمام تلاشمان را به کار ببندیم و در لحظات غم و اندوه‌شان همراهی کنیم، تا شاید بتوانیم بار مشکلاتشان را سبک‌تر کنیم و به آرامش بیشتری دست یابند.
و اگر به مرتبه ای از مراتب بزرگی و سیادت رسد یاران و دوستان را با خود مستغرق آن کرامت گرداند بی آنکه خود را دران رحجانی نهد یا به شائبه منتی ملوث کند، و اگر وقتی از دوستی وحشتی یا نقصان مؤانستی احساس کند در مخالطت و استمالت او جهد زیادت کند، چه اگر او نیز به سبب غیرتی یا تکبری یا احتراز مذلتی یا ارتکاب سوء خلقی تأنی کند حبل مودت گسسته شود و وهن به عهود صداقت راه یابد، و مع ذلک از زوال آن حالت ایمن نتوان بود، و باشد که بعد ازان حیائی و خجلتی دامن گیر آید که به سبب آن در قطع و مفارقت رغبت نمایند، و عادت محمود در این باب آن بود که هر چه زودتر تدارک کنند و آنچه سر مسأله باشد و سبب وحشت از دل پاک بی غل و غش اظهار کنند که برکت راستی بسیار بود، و اگر مجرم صدیق بوده باشد عتابی به لطف آمیخته به تقدیم رساند که: و فی العتاب حیاه بین أقوام. و پس اثر آن بکلی از دل خود و او محو کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به مقام و منزلت بالایی دست یابد، باید دوستان و یارانش را در این مقام شریک کند، بدون آنکه خود را برتر از آنها بداند یا احساس برتری کند. اگر زمانی از دوستی احساس ترس یا کاهش صمیمیت کند، باید تلاش بیشتری برای برقراری ارتباط و نزدیکی انجام دهد. زیرا اگر او (دوست) به دلیل غیرت، تکبر یا ترس از تحقیر، خودداری کند، ارتباط دوستانه ممکن است آسیب ببیند و اعتماد بین آنها سست شود. همچنین، در این وضعیت نمی‌توان از بروز ناراحتی و خجلت جلوگیری کرد که ممکن است منجر به قطع رابطه شود. بهترین راه برای رفع این مشکل، سریعاً اقدام به اصلاح اوضاع است. باید احساسات و مشکلات را بدون پنهان‌کاری بیان کرد، زیرا صداقت بسیار مؤثر است. اگر یکی از طرفین خطایی مرتکب شده باشد، می‌توان با مهربانی و لحن دوستانه او را مورد سرزنش قرار داد، چرا که در این سرزنش‌ها می‌تواند نشانه‌ای از زندگی و ارتباط دوباره وجود داشته باشد. پس از آن، باید سعی کرد که تمامی آثار منفی از دل خود و او پاک شود.
و باید که مداومت مراعات را سبب تبقیه محبت تنها نشمرند، بل آن را در جملگی امور و اسباب مطرد دانند، یعنی اگر در تعهد مرکوب یا ملبوس یا منزل یا چیزی دیگر فی المثل اهمال برزند و حسن رعایت را در باب هر یک به اتصال مقرون ندارند از فساد و انتقاض آن چیز ایمن نباشند؛ پس چون صورت در و دیوار از تغافل در تعهد به تشویش و خرابی می گراید بنگر که جفای کسی که امید همه خیرات ازو بود و اعراض از کسی که انتظار مشارکت در سرا و ضرا بدو بود چه تأثیر کند، بعدما که ضرری که از اختلال نوع اول متوقع بود بر فوات یک نوع منفعت مقصور باشد، و وجوه ضرری که از جفای دوستان و انقطاع مودت ایشان منتظر بود متنوع؛ چه اگر دشمن شوند و منافع ایشان با مضار گردد از غوایل عداوت ایشان خوف بی نهایت بود، و انقطاع امید از چیزی که آن را بدلی نتواند بود بعلاوه حاصل، و به التزام مداومت مراعات از وخامت عاقبت فراغت می توان یافت و از این فضیلت تمتع گرفت.
هوش مصنوعی: باید توجه داشت که رعایت مداوم مسائل مربوط به محبت و دوستی تنها به این موضوع محدود نمی‌شود، بلکه باید در تمام امور و حواشی زندگی اعمال شود. به عبارت دیگر، اگر فردی در مراقبت از وسایل نقلیه، لباس، منزل یا چیزهای دیگر سهل‌انگاری کند و به نحو احسن از هر یک مراقبت نکند، نباید انتظار داشته باشد که از آسیب یا خراب شدن آن‌ها در امان باشد. وقتی که به مسائل مهم بی‌توجهی می‌شود، باید به عواقب ناخوشایند آن توجه داشت. بی‌توجهی به روابط دوستانه و عدم حفظ آن‌ها می‌تواند به از بین رفتن امید به خوبی و دوستی‌ها منجر شود. اگر دوستان به دشمنی تبدیل شوند، آسیب‌هایی که از این تغییر به وجود می‌آید می‌تواند بسیار زیاد و وخیم باشد. بنابراین، با درک اهمیت مراقبت و توجه مداوم، می‌توان از عواقب بدی که به دلیل سهل‌انگاری به وجود می‌آید جلوگیری کرد و از فواید و لذت‌های دوستی بهره‌مند شد.
و مراء هر چند با همه کس مذموم بود با دوستان استعمال کردن مذموم تر باشد، چه از مراء قلع مودت حاصل آید، و سبب آن بود که مراء سبب اختلافست، و اختلاف علت تباین، و تباین مشتمل بر همه شرها، و طلب الفت و دوستی خود در اصل از جهت احتراز از تباین لازم شده است، و بسیار بود که کسی مراء کند با دوستان خود و گوید مراء سبب تشحیذ خاطر و تیزی ذهن باشد، پس در محافل که رؤسا و اهل نظر جمع باشند به ممارات اصدقا با دیدار آید، و از قاعده ادب تجاوز کند و به الفاظ جهال و عوام تلفظ، تا حاضران را انقطاع و تبلد ایشان روشن گرداند، و در حال خلوت و مذاکرت این فعل نکند، بل این فعل آنجا بکار دارد که ایشان را دقت نظر و حاضرجوابی و تذکر معانی کمتر بود، و غرض او از سفاهت برملا آن بود که تا به خجلت این اسباب بر ایشان مشوش گردد؛ و بحقیقت این کس از اهل بغی و جباران روزگار بود، چه جباران چون به بسیاری ثروت و نعمت طاغی شوند یکدیگر را به حقارت و صغار موسوم دارند، و در مروت یکدیگر طعن کنند و تتبع عیوب عوارف یکدیگر محمود شمرند تا حال میان ایشان به عداوت رسد، و در ازالت نعمت یکدیگر سعایت کنند و کار به سفک دماء و انواع شرور انجامد، و این جمله از توابع و لواحق مراء باشد.
هوش مصنوعی: بحث در مورد این است که جدل و بحث کردن با دیگران، به ویژه با دوستان، چیز ناپسندتری است. زیرا جدل باعث کاهش دوستی و نزدیکی میان افراد می‌شود و در نهایت به اختلاف نظر و جدایی منجر می‌شود. اختلاف نظر نیز به انواع مشکلات و آسیب‌ها می‌انجامد. در حقیقت، افراد به دنبال دوستی و نزدیکی هستند تا از اختلافات دوری کنند. برخی افراد بر این باورند که جدل می‌تواند به تقویت فکر و ذهن کمک کند، اما در محافل عمومی، این کار باعث می‌شود که ادب رعایت نشود و مردم تحت تأثیر کلمات نادرست قرار گیرند. این افراد در مواقعی که دقت و توجه کم است، اقدام به جدل می‌کنند تا دیگران را به خجالت بیندازند. در حقیقت، این رفتار شبیه به رفتار ظالمانی است که به واسطه ثروت و قدرت، به دیگری توهین می‌کنند و نقاط ضعف یکدیگر را به رخ می‌کشند. در نهایت، این نوع جدل میان افراد می‌تواند به عداوت و دشمنی بینجامد و پیامدهای ناگواری به همراه داشته باشد.
و حذر کند از آنکه بخل کند با دوست به علم و ادبی که بدان متحلی باشد، یا حرفت و صناعتی که در آن ماهر بود؛ بل چنان سازد که او را به محبت استبداد و ایثار انفراد در آن باب منسوب نتوان کرد، که مضایقت با دوستان در متاع دنیا که به ضیق مجال موصوف بود، و به حرمان و نقصانی که به سبب مزاحمت در جانب بعضی لازم آید موسوم، قبیح است، فکیف در مقتنیاتی که به انفاق زیادت گردد و به بخل نقصان پذیرد، و ممانعت و مزاحمت دران مستدعی حرمان و نقصان نبود و وفور حظ یکی مستلزم خسران دیگری نباشد.
هوش مصنوعی: باید مراقب باشیم که در رابطه با دوستانمان بخل نورزیم و در علم و هنر و صنعت و دانشی که داریم، با آنها همکاری کنیم. نباید اجازه دهیم که حرص و خودپسندی ما باعث فاصله‌گیری از دیگران شود، چرا که محدود کردن دوستان در نعمت‌های دنیوی که به راحتی تقسیم‌پذیرند، عمل ناپسندی است. حال چگونه ممکن است در مواردی که با بخشش و generosity بیشتر می‌شود، بخیل باشیم؟ ممانعت و مزاحمت در این موارد نه تنها به ضرر دیگران نیست، بلکه ممکن است همه از آن بهره‌مند شوند و مانع بهره‌مندی یک نفر، به معنای کم شدن بهره‌مندی دیگری نیست.
و این مایه معلوم باید کرد که بخل در علوم یا ازقلت بضاعت بود یا از طلب تسوق به نزدیک جهال، یا از خوف آنکه در مکسب فتوری و نقصانی پدید آید. یا از روی حسد؛ و جملگی این انواع قبیح و مذموم است. و بسیار بود که کسی به بخل بر علم خود قناعت ننماید تا بر علم دیگران نیز بخل کند، و ایشان را در افشا و افادت سرزنش و ملامت کند، و از این طایفه بسیار کسان بوده اند که بر تصنیف فاضلی ظفر یافته اند و آن را از مستفیدان بازداشته و اثرش مدروس گردانیده، و این خلق منافی مودت و موجب انقطاع أطماع اصدقا باشد.
هوش مصنوعی: بخل در علم ممکن است از نداشتن منابع کافی، یا تلاش برای نزدیکی به افراد نادان ناشی شود، یا از ترس اینکه در تلاش برای کسب علم شکست بخورد و چیزی از دست بدهد. همچنین ممکن است به دلیل حسادت باشد. همه این موارد به شدت ناپسند و مورد نکوهش هستند. برخی افراد به علم خود قناعت نکرده و حتی بر علم دیگران نیز بخل می‌ورزند و در افشای دانش آن‌ها را سرزنش می‌کنند. افرادی وجود داشته‌اند که با جلوگیری از انتشار آثار دیگران، خود را در موقعیت برتر قرار داده و باعث جدایی و قطع امید دوستان شده‌اند.
و حذر باید کرد از آنکه کسی از اصحاب و اتباع این کس به ذکر چیزی از امور و اسباب دوست او بر وجهی ناپسندیده تجاسر تواند کرد تا به نفس او چه رسد، یا به حکایت عیب چیزی که متصل باشد بدو رخصت یابد تا به عیب ذات او چه رسد، بل باید که هیچ آفریده را از متصلان و متعلقان او در ارتکاب این معنی طمع نیفتد، نه از روی جد و نه از روی هزل، نه به وجه تصریح و نه از طریق تعریض؛ و چگونه احتمال ذکر نامحمود کسی توان کرد که تو چشم و دل او باشی و خلیفه و قائم مقام او در غیبت او؟ بلکه خود او باشی، چه اگر چیزی از این نوع به سمع او رسد شک نکند که مصدر آن رای تو بوده باشد یا ترا دران رضایی بوده، پس از تو متنفر شود و دوستی دشمنی گردد.
هوش مصنوعی: باید از این که کسی از نزدیکان و پیروان یک فرد به طریقی نامناسب از او یاد کند، پرهیز کرد. این نه تنها شامل ذکر عیوب او می‌شود، بلکه باید مراقب بود که هیچ کسی جرات نکند به این نوع عمل بپردازد، چه به صورت جدی و چه به شوخی، چه به روش صریح و چه به طور غیرمستقیم. چگونه می‌توان انتظار داشت که کسی نام یک شخص خوب را مطرح کند در حالی که تو خود نماینده و جانشین او هستی؟ اگر چیزی از این قبیل به گوش او برسد، او بی‌شک فکر خواهد کرد که منبع آن خود تو بوده‌ای یا که تو در آن موضوع موافقتی داشته‌ای، و به این ترتیب ممکن است از تو کلافه و نسبت به تو منقلب شود.
و چون بر دوست عیبی بیند با او موافقت باید نمود، موافقتی لطیف که در ضمن آن باشد ارشاد و تنبیه او، چه طبیب استاد به تدبیر غذایی معالجه کند رنجی را که نااستاد بر شق و قطع آن اقدام نماید، و مراد از این موافقت نه آن بود که از عیب او اغضا کند و برو پوشیده دارد، بلکه این معنی خیانت محض بود و مسامحت در چیزی که ضرر آن عاید با هر دو باشد، و تنبیه دادن دوستان بر معایب ایشان اول به مثلی یا حکایتی از غیری أولی بود، پس اگر نافع نیاید بر وجه تعریض اشارتی خفی مرموز بدو در میان عبارت درج باید کرد، و اگر به تصریح احتیاج افتد در وقت خلوت، بعد از تقدیم مقدماتی که مقتضی وثوق بود و به ذکر حالهایی که مستدعی اطمینان قلب و مزید شفقت و حفاوت باشد، آن معنی ایراد کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که عیب‌هایی در دوست مشاهده می‌شود، باید با او به نحوی درست و لطیف برخورد کرد که همزمان با آن، راهنمایی و تذکر به او نیز انجام شود. مانند طبیبی که با تدبیر غذایی درمانی برای بیماری پیدا کند، در حالی که شخص نابلدی ممکن است به راه‌حل‌های نامناسب متوسل شود. این نزدیکی به واقعیت به‌معنای نادیده گرفتن عیب‌های او نیست و نباید بر آن سرپوش گذاشت؛ چراکه این کار خیانت به حساب می‌آید و به ضرر هر دو طرف تمام خواهد شد. بهتر است دوستان نسبت به نقص‌های یکدیگر از طریق مثل یا داستانی از دیگران تذکری بگیرند. اگر این روش مؤثر نبود، می‌توان به‌طور غیرمستقیم و با کلماتی پنهانی اشاره کرد و اگر به بیان مستقیم نیاز باشد، در شرایط خصوصی و پس از ایجاد رابطه‌ای مناسب، می‌توان به خاطر خواسته قلبی و محبت، موضوع را مطرح کرد.
و البته آن حدیث از مسامع اصدقا و خلطای دیگر، تا به اجانب و اعدا رسیدن، پوشیده داشت که حق دوست زیادت ازان بود که او را در معرض مذمت اضداد و استخفاف اعدا آرند. و در باب صداقت از مداخلت نمام احتراز تمام باید کرد و سخن ایشان را البته مجال استماع نداد، چه أشرار در صورت نصحا در میان أخیار مداخلت کنند و در اثنای احادیث لذیذ سخنی از دوستی به دوستی نقل کنند ملوث به شایبه تحریف و تمویه، و آن را در زشت ترین صورتی برو عرضه دهند، تا اگر مجال زیادت تجاسری یابند به حدیثهای فرابافته و دروغهای برتراشیده تقبیح صورت او کنند در نظر این کس، تا صداقت ایشان به عداوت کشد.
هوش مصنوعی: این متن به این نکته اشاره دارد که برخی از احادیث و گفته‌های دوستان و نزدیکان ممکن است به طور نادرست و تحریف شده به دیگران منتقل شود، به ویژه به دشمنان. به همین دلیل، لازم است که در مورد صداقت و راستی بسیار احتیاط کرد و نباید اجازه داد که سخنان افراد بدخواه که ظاهر دوستی دارند، شنیده شود. این افراد ممکن است در حین صحبت درباره دوستی، مقاصدی غیر از آن داشته باشند و با نقل قول‌های نادرست و تحریف‌شده، ذهن دیگران را نسبت به حقایق منحرف کنند و اعتبار شخصی را زیر سوال ببرند.
و قدما نمام را تشبیه کرده اند به کسی که به ناخن بنیاد دیوارهای استوار می خراشد و سرانگشت را جای می طلبد، تا چون به تفحص و تفتیش بی حد رخنه ای یابد به کلنگ آن را بزرگتر کند و قواعد آن دیوار خراب گرداند، تا موجب انهدام بنا شود، و در این باب حکایات و امثال بسیار ایراد کرده اند که یکی ازان باب اسد و ثور است در کلیله و دمنه، و غرض از وضع چنان حکایتها آنست که چون سبعی قوی به خدیعت روباهی ضعیف در معرض استیصال حیوانات عظیم آید، یا ملکی قاهر به مداخلت نمامی که خویشتن در صورت ناصحان فرانماید نیت در حق وزرا و نصحای خود، که قوام و مدار ملک بر ایشان بود، فاسد گرداند، تا بعد از فرط تمکین و انفاذ تصرف و ایثار ایشان بر اولاد خویش، به حقد و عداوت گرایند، و بر بطش و قتل و تعذیب ایشان اقدام کنند، شاید که در باب دوستانی که بروزگار اختیار احوال ایشان کرده باشند و صداقت ایشان ذخایر اوقات شداید ساخته و به منزلت ارواح در دلها جای داده، از سعایت ایشان حذر کنند؛ و نیکو گفته اند در این معنی این ابیات:
هوش مصنوعی: قدیمی‌ها نمام را به کسی تشبیه کرده‌اند که با ناخن به دیوارهای محکم خراش می‌زند و برای بزرگ‌تر کردن رخنه‌ها نیاز به سرانگشت دارد. این فرد به تفحص و جستجو می‌پردازد تا ایراداتی پیدا کند و با کلنگ آن‌ها را بیشتر کند و نظم و قاعده آن دیوار را خراب کند تا باعث ویرانی بنا شود. در این زمینه حکایت‌ها و مثال‌های فراوانی وجود دارد، از جمله داستانی درباره شیر و گاو در کتاب کلیله و دمنه. هدف از بیان این حکایت‌ها این است که وقتی یک موجود قوی، به مانند یک شیر، برای فریب یک موجود ضعیف، مثل خرگوش، به جان بقیه حیوانات می‌افتد، یا وقتی یک پادشاه با دخالت نمام که خود را به شکل مشاورین صادق نشان می‌دهد، به وزرا و مشاوران خود که اساس و دوام حکومت بر دوش آن‌هاست، آسیب می‌زند، این امر ممکن است به نیت‌های بدی منجر شود. این دخالت‌ها ممکن است به کینه و عداوت منجر شود و پادشاه به قصد انتقام به قتل و آزار این افراد اقدام کند. همچنین این موضوع ممکن است به دوستانی که در دوران سخت به مدد مشاوران صادق آمده‌اند، آسیب برساند و از آن‌ها حذر کنند. در این زمینه ابیاتی زیبا به این معنا اشاره دارند.
و أعزه قد کنت دنت بحبهم
و کذاک کلهم بحبی دانوا
هوش مصنوعی: من به محبت آنها نزدیک شدم و آنها نیز نسبت به من محبت داشتند.
کنت المفدی بینهم ولدیهم
بحیاه رأسی کانت الایمان
هوش مصنوعی: من در میان آنها پسرم را فدای زندگی‌ام کردم، زیرا سرم که نشانه ایمان است، ارزش زیادی دارد.
فسعی الأعادی بالنمائم بیننا
حتی تفرقنا و بنت و بانوا
هوش مصنوعی: دشمنان با شایعات و دروغ‌پردازی میان ما تلاش کردند تا ما را از هم بپاشند و باعث جدایی ما شدند.
و احتیاط درباب حفظ محبت که احتیاج بدان از روی احتیاج به تمدن ظاهر است از اهم مهمات بود، تا نقصان بدان راه نیابد و معنی اتحاد زایل نشود، چه اکثر فضایل خلقی که برشمردیم هم بر محافظت نظام تألف، که وجود نوع بی آن نتواند بود، مقصور باشد، مثلا احتیاج به عدالت از جهت تصحیح معاملاتست تا از رذیلت جور مصون ماند، و احتیاج به عفت از جهت ضبط شهوات بدنی تا جنایات عظیم به شخص و نوع راه نیابد، و احتیاج به شجاعت از جهت دفع امور هایل تا سلامت شامل بود.
هوش مصنوعی: حفظ محبت و روابط انسانی اهمیت زیادی دارد و این نیاز به مهارت‌های اجتماعی از عناصر اصلی زندگی مدرن است. اگر این محبت دچار نقصان شود، مفهوم اتحاد و همبستگی میان افراد دچار مشکل می‌شود. بسیاری از فضایل اخلاقی که ذکر شده‌اند، به حفظ نظم و آرامش در جامعه مرتبط هستند. به عنوان مثال، نیاز به عدالت به منظور اصلاح روابط و جلوگیری از ظلم ضروری است. همچنین، نیاز به عفت برای کنترل خواسته‌های جسمانی است تا از بروز جنایات و آسیب‌های بزرگ به افراد و جامعه جلوگیری شود. در نهایت، شجاعت نیز برای مقابله با خطرات و حفظ امنیت ضروری است.
و در اظهار بعضی فضائل به اسبابی خارج حاجت افتد، مانند احتیاج به اکتساب اموال درحریت و سخاوت، تا به فعل احرار قیام تواند نمود و بر مجازات جمیل و مکافات واجب قادر بود، و چندانچه حاجت بیشتر به مواد خارج احتیاج زیادت، و اقتنای مواد بی اعوان صالح و یاران مخلص متعذر بود، و تقصیر در کسب الفت مؤدی به تقصیر در اکتساب سعادت باشد، و از این جهت حکم کرده اند بر آنکه هیچ رذیلت در دین و دنیا مذموم تر از کسالت و بطالت نیست، چه این حالات حایل شوند میان مردم و جملگی خیرات و فضایل، و مردم را از لباس مردمی بیرون برند، و گفتیم دورترین خلق از فضیلت کسانی اند که از تمدن و تألف بیرون شوند و به وحشت و وحدت گرایند، پس فضیلت محبت و صداقت بزرگترین فضایل بود و محافظت آن مهمترین کارها؛ و غرض از اطناب در این باب همین بود، چه این باب اشرف ابواب این مقاله باشد از جهت معانی متقدم، والله أعلم بالصواب.
هوش مصنوعی: در برخی موارد، برای به دست آوردن فضایل، نیاز به چیزهایی خارج از خود داریم. برای مثال، برای دستیابی به آزادی و سخاوت، به جمع‌آوری اموال نیاز داریم تا بتوانیم مانند افراد آزاد عمل کنیم و به خوبی‌ها و پاداش‌ها دست یابیم. هرچه نیاز به منابع بیشتر شود، وابستگی ما به آن‌ها نیز بیشتر می‌شود و بدون دوستان نیک و یاران صادق، به دست آوردن این منابع دشوار خواهد بود. قصور در جمع‌آوری محبت و دوستی، می‌تواند به نقص در کسب سعادت منجر شود. به همین دلیل، گفته‌اند که هیچ عیب و ننگی در دین و دنیا بدتر از تنبلی و بی‌عملی نیست، زیرا این حالت‌ها میان مردم و تمام خوبی‌ها و فضایل فاصله ایجاد می‌کنند و آن‌ها را از هویت انسانی خود دور می‌سازند. افرادی که از تمدن و ارتباطات دور می‌شوند و به تنهایی و انزوا پناه می‌برند، دورترین افراد از فضیلت هستند. به این ترتیب، محبت و صداقت از بزرگ‌ترین فضایل به شمار می‌روند و محافظت از آن‌ها، مهم‌ترین اقدام است؛ هدف از توضیح در این زمینه نیز همین است، زیرا این موضوع از مهم‌ترین موضوعات بحث ماست.